ابومهدی المهندس، مردی که نمادی از پیوند دو ملت ایران و عراق بود
نوشتن از مردی که بیشتر سالهای عمرش را در مجاهدت و جهاد در راه خدا سپری کرده هم لذتبخش است و هم بسیار سخت. لذتبخش است چون حس میکنی شاید با همین بضاعت اندک و با همین کلمات بتوانی ذرهای از دِین خویش را به آن بزرگمرد ادا کنی و هم بسیار سخت است چرا که باید تلاش کنی تا تصویری کاملتر از چنین اشخاصی در فرصت مختصر و محدود این متن ارائه کنی.
«جمال جعفر ابراهیم» که بعدها به «ابومهدی المهندس» ملقب شد. متولد 1333خورشیدی در بصره به دنیا آمد. او را باید به سبب اقداماتی که در طول عمر پُربرکتش انجام داده و در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد نمادی از پیوند عمیق دو ملت ایران و عراق دانست. نکته جالبتر آنکه قرار گرفتن او در این جایگاه (نماد پیوند دو ملت بودن) نه فقط در عرصه کردارهای آن شهید عالیمقام ظهور داشته بلکه گویا اراده پروردگار بر این قرار گرفت که در آنچه اراده خود آن شهید در آن دخیل نبوده نیز ابومهدی باز هم نمادی از پیوند دو ملت باشد و حتی تولد و شهادتش نیز بر این پیوند شهادت دهد.
چرا که ابومهدی از پدری عراقی و مادری ایرانی به دنیا آمد و در لحظه شهادتش نیز خون و اجزای شرحه شرحه شده دو فرمانده و دو مجاهد (سلیمانی و المهندس) در هم آمیخته شود تا به این شکل این پیوند عمیق و ناگسستی به اراده پروردگار و با خون آن شهیدان ممهور شود.
ابومهدی تحصیلات خود را در رشته مهندسی برابر با 1355خورشیدی به پایان رساند و پس از سپری کردن خدمت سربازی وارد مؤسسه آهن و فولاد بصره شد و بهعنوان مهندس عمران به کار اشتغال یافت. او البته همچنان در دوره اشتغال به تحصیلات ادامه داد و در رشته کارشناسی ارشد علوم سیاسی فارعالتحصیل شد.
ابومهدی در مصاحبهای که با مجله رمز عبور انجام داده بود اینگونه به روایت خویش پرداخته است: «من جمال جعفر محمدعلی آلابراهیم، متولد ۱۹۵۴ میلادی در بخش قدیمی بصره هستم. پدرم بهواسطه کارش در مناطق مختلف بصره جابهجا میشد، به همین دلیل من در القرنه متولد شدم و بعدش به ابیالخصیب رفتیم. دبستان و دبیرستان را در بصره گذراندم و در ۱۹۷۳ میلادی وارد دانشکده فناوری بغداد شدم و ۱۹۷۷ میلادی هم فارغالتحصیل شدم. بعد از گذراندن دوره خدمت الزامی، وارد کارخانه عمومی آهن و فولاد بصره شدم و آنجا بهعنوان مهندس عمران فعالیت میکردم. بعدها در رشته علوم سیاسی کارشناسی ارشد گرفتم و در حال حاضر [سال ۲۰۱۰] نیز در همان رشته مشغول تحصیل در مقطع دکتری هستم.»
قیام ابومهدی در برابر دشمن دو ملت
صدام عصاره پلیدیها بود. کسی که نه از شرافت و انسانیت و آزادگی بویی برده بود و نه از دین و شریعت اسلام. به همین خاطر بود که نظام سلطه جهانی و مستکبران عالم به سرعت به این نتیجه رسیدند که میتوان از او علیه ملت ایران و حتی علیه ملت عراق سوءاستفاده کرد. اصلا اساس عالم اینطور بنیان نهاده شده که خوبیها و ایثارها گرد هم جمع میشوند و پلیدیها و زشتیها نیز یکدیگر را جذب میکنند.
براساس همین فرمول یک فرقه که میان ملت ایران به منافقین معروف شد به سوی صدام شتافت تا رجوی هایش بهعنوان پادوی یک خونآشام و در خدمت او به خیانت علیه کشورشان و هممیهنانشان بپردازند و از دیگر سو کسانی از قبیل ابومهدی المهندس به ایران مهاجرت کنند و در ایران لشکری را با عنوان سپاه بدر تشکیل دهند که متشکل از عراقیها و دیگر مجاهدان غیرایرانی (اما دلبسته آرمانهای انقلاب اسلامی) بود. عراقیهایی که به ایران آمده بودند آرزویی جز سرنگونی صدام نداشتند تا به این سبب هممیهنان مظلوم خویش را از چنگال دژخیم دیوانه خلاص کنند.
عراقیها در سرزمین خودشان هم علیه صدام قیامهایی را برپا کرده بودند که به انتفاضه شهره شد و انتفاضه شعبانیه یکی از قیامهای مردم عراق علیه صدام بود.
تفاوت دیدگاه و عملکرد دو فرد را در مقام مقایسه میتوان فهمید که هرکدام برجای پای چه کسانی قدم نهادهاند. صدام که دائم از ناسیونالیسم عربی دم میزد و بر پان عربیسم تأکید میکرد. به عبارتی او با این کار به آلتدستی برای اجرای سیاستهای کثیف انگلیسی تبدیل شده بود. همان سیاستهایی که باعث تأکیدات جاهلی بر عناصر سرزمینی یا نژادی و یا زبانی عامل جدایی ملتها میشود و جلوی اتحاد آنها را میگیرد. به عبارتی صدام با این رویکرد عملاً در همان مسیر ابوسفیان و بنیامیه حرکت میکرد.
در سوی دیگر بزرگوارانی مانند شهید ابومهدی المهندس که براساس آموزههای دین مبین اسلام و تأکیدات حضرت ختمی مرتبت(ص) زبان و نژاد و رنگ پوست و سرزمین و... را عامل و عنصری برای ایجاد فصل و جدایی نمیدید و لذا آنجا که دید دیوانهای بر مسند حکومت عراق نشسته که نه تنها دشمن ملت ایران بلکه دشمن خود عراقیها نیز هست در کنار برادران ایرانیاش به مجاهدت برای سرنگونی او و آزادسازی عراق از چنگالش روی آورد. ان همان صراطی است که سلمانها بر آن قدم گذاشتهاند. صراطی که براساس آموزههای شریعت شکل گرفته است.
براساس همین صراط و مسیر بود که چند دهه پس از سرنگونی صدام، وقتی عراق دستخوش یکی دیگر از محصولات نظام سلطه جهانی (داعش) شد اینبار برادران ایرانی به سوی برادران عراقی شتافتند تا به این شکل نشان دهند که این اقدامات، لحظهای و براساس هیجان نبوده بلکه یک رویکرد است. رویکردی به قدمت انسانیت...