kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۲۸۶
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۱
ضرورت بررسی دلایل کمرنگ شدن گفت وگو در خانواده‌ها ( بخش نخست )

ساز همدلی را کوک کنیم (گزارش روز)


حسن آقایی
گام نخست با صد امید، روی خوش دل شاد و سخن خوب گفتن‌ها برداشته می‌شود. دیدارها و برو و بیاها صورت می‌گیرند. بعد هزینه‌های چند وجهی و رقمی چارچوب تنها تحول بزرگ هستی با ملاط غلیظ عشق تا عرش بالا برده می‌شود و همه چیز سرانجام می‌شود. چند صباحی می‌گذرد... بهار و نسیم خوشش تمام شده و یا تمام نشده همه چیز رنگ پاییز می‌گیرند. سفره همدلی و سازگاری هر از گاه کف زمین می‌ماند هیچ یک از زوجین جمعش نمی‌کند. گاه در فرصت‌های تنهایی رو در رو صحبت می‌کنند اما ترکش‌های منیت، توقعات مادی و... حباب مهر و عاطفه و همداستان سرایی‌های پیشگفت‌ها را نشانه می‌گیرد. آنان خیلی همت کنند همزیستی زیر یک سقف را به شکل زندگی معنوی ادامه خواهند داد. اقشاری از زوجین چرا در خلوتگاه زندگی و در فرصت‌های مناسب طی روز و هرازگاه پای صحبت‌های دل همدیگر؛ مهر ورزی، صدق و همیاری و... نمی‌نشینند و اگر گفت‌وگو می‌کنند از کاستی‌ها، سختی‌ها، معضلات روزمره و غم و غصه تحویل یکدیگر می‌دهند؟ در این صورت، خلاقیت و مدیریت و هنر و استعدادهای مشترک زیستن در گلدان خانوادگی رنگ و عطر نخواهند داشت.
اصولاً شرایط و سبک زندگی انسان از اقتضا و تحولات مختلف نظیر اختراعات تازه در هر نوع مصنوعات، اقتصاد و فرهنگ تا حدی تغییرپذیر می‌شود. از طرفی ترویج این پدیده‌ها طبیعتاً در متن زندگی جاری شده و سریع و یا به مرور زمان در جامعه نهادینه می‌شود که بستگی به نوع، الزام و نیاز مردمی دارد. از سوی دیگر جامعه و گروه خانواده نسبت به نسل پیشین افزوده شده و از تأثیرگذاری و بازخوردهای این پدیده عقب نمانده و خواسته یا ناخواسته در جریان مشترک واقع می‌شود چون که مجموعه تغییرات مذکور فرصت‌های تازه برای فراگیری، توسعه و اثرگذاری در اقتصاد فرد، خانواده و جامعه ایجاد کرده است و میدان اشتغال و انتخاب شغل گسترش یافته که خود سبب تحول معیشتی در ساختار زندگانی خواهد شد. در بالا اشاره به ازدیاد جمعیت شد در این حال وضعیتی دیگر پیش می‌آید و آن تشویش خاطر توده‌های ثابت و گروه‌های افزون شده برای درخواست اشتغال است. به زبان دیگر، فرضاً کلان شهرها تبدیل می‌شوند به مرکز کار و کاریابی و طبعاً آن گروه‌ها از هر منطقه جغرافیایی جذب این مراکز می‌شوند و جمعیت پیوسته زیاد می‌شود و قطعاً نیاز به مسکن دارند در حالی که دغدغه شغلی و اشتغال پابرجا است.
بازخورد دیگر این احوال کانون خانواده تأثیر خود را خواهد داشت از جمله اعصاب خسته و فشرده کار زوجین، فرصت کم رسیدگی به تربیت کامل و مراقبت بچه‌ها، افزایش نرخ مخارج زندگی و... که دست به دست داده و کمبود تعامل و امکان صحبت و مهرورزی و سخنان خوش و امیدواری، می‌توانند چهره زندگی را حداقل چروک اندازند.
هزینه‌ها اعصاب و گفت‌وگو را می‌بلعند
همیشه دعوا بر سر آن که نان، تخم‌مرغ، گوشت و... نداریم، است. «مهدی پناهنده» راننده تاکسی درباره این سؤال که در ساعات حضور در منزل چه مقدار گفت‌وگو با اعضای خانواده پیرامون موضوعات که موجب انسجام بیشتر در همسانی فکری، مهربانی و رهنمون‌های معنوی دارید؟ او چنین اظهار می‌کند: «راننده زبان حال مردم است و آنچه اول صبحتم گفتم نیز گفتار برخی مسافران است.»
ادامه گفتارش پیرامون اقتصاد چنین می‌باشد: «برای تبدیل به احسن تاکسی 40 میلیون تومان می‌خواهند تا تاکسی به نو تعویض شود. از این مبلغ 20 میلیون تومان وام با سود آن مطالبه می‌کنند. 5 میلیون تومان بابت اسقاط تاکسی محاسبه و منظور می‌کنند و 5 میلیون تومان شخص مالک باید بپردازد. یک چنین وضعیت باعث خرد شدن اعصاب راننده در مسیر به سمت خانه‌اش می‌شود. از طرف دیگر بچه‌ها کامپیوتر، لباس و هزینه‌های تحصیلی می‌خواهند. با این احوال فرصت راحت برای گفت‌وگو در محیط خانواده نمی‌ماند.»
دلایل افت و خیز
همدلی معنوی در خانواده
یک پژوهشگر امور اجتماعی، رشد جمعیتی کلان شهرها، مشکلات اقتصادی و ناخوانی وجوه دریافت و پرداخت مخارج زندگی و ناسازگاری فرهنگی را از عوامل افت همگویی محبت‌آمیز و ارتقای کیفی در ساز و کارهای محیط خانوادگی بیان می‌کند.
«بهزاد نوری» بر این باور است: آنجا که موازین معنوی و تعادلات امور و نیازهای حیاتی همخوانی نداشته باشند دور از احتمال نیست تبادلات کلامی مفید و سازنده در محیط زیستن و اذهان زوجین و دیگر اعضای خانواده تحت‌الشعاع قرار بگیرد که در لایه‌های همزیستی طیف‌های متوسط و بالایی می‌تواند اثر بیشتر بگذارد.
وی ادامه می‌دهد: تمرکز جمعیت اگر فراتر از ظرفیت در هر زمینه‌ای و در هر فضایی باشد طبعاً روی کاربرد، روان و کردار شخص سایه می‌زند و گاه سبب کم ظرفیتی حوصله و روابط والدین می‌شود. در این ارتباط گاه نشست و همگویی  آنان بر محور یک موضوع ساده مثلاً در میهمانی فامیلی یا دوستانه تبدیل به مشاجره خواهد شد مثلاخانم یا آقای خانواده می‌گوید چرا فلانی سرسنگین و تلخ بود، یا فرضاً چرا مبلمان خانه پس از چند سال عوض نمی‌شود؟ این جور مقابله به مثل و توقع‌هاهمدلی و هم رأیی را خدشه‌دار می‌کنند.» از سوی دیگر با تغییر و تحولات در ساز و کارهای اجتماعی روی فرهنگ و تربیت نزد قشرهایی تأثیر دارد. اگر زوجین در اداره کردن این بخش از ضرورت‌های زندگانی ضعف نشان دهند، فاصله هم‌نشینی و گفت‌وگوهای راهبردی و هم‌اندیشی مسالمت‌آمیز کمرنگ خواهد شد. این مبحث در حالی تقویت می‌شود که نسل گذشته اکثراً پیرو ارزش‌های مقبولانه سنتی است و نسل جدید خواست‌ها و نظرات دیگر را مطرح می‌کند. در این میان نیز ممکن است نوع تربیت درست بچه‌ها مسئله‌ساز شود. چیزی که امروزه چندان ناآشکار نیست.» ادامه گفته این پژوهشگر آزاد  در باره اقتصاد خانواده است. او توضیح می‌دهد: «یک بخش انبوه از جامعه روزمزد و حقوق‌بگیر ثابت ماهانه است و خیلی‌شان چند سر عائله دارند. بچه‌های مدرسه‌ای و دانشگاهی و برخی نوه دارند. نرخ مایحتاج زندگی بالا و دریافت وجوه‌شان کم است. بعضی از این تیپ مردم دو یا سه جا طی روز و شب کار و فعالیت می‌کنند و چه بسا همسرشان هم در اداره یا شرکت خصوصی مشغول کار است و تمام انرژی‌شان مصرف شده به خانه که می‌آیند خستگی؛ فشار کار و سر و صدای ماشین و ازدحام جمعیت باعث فرسایش روان و آشفتگی ذهن شده است. در چنین موقعیتی طرفین حوصله ندارند بنشینند اندکی درباره کیفیت و زندگی مشترک و موضوعاتی از قبیل وضعیت سلامت، برنامه‌ریزی متنوع برای آسایش مناسبتر خانوادگی صحبت کنند و سخن از خاطرات خوب و مهربانی بگویند. حال اگر حرفی به میان آید همانا مشکلات ریز و درشت جاری است که به کرات مطرح کرده‌اند. بچه‌ها هم وقت‌شان را بیشتر به بازی‌های کامپیوتری،‌موبایل و گشت‌وگذار در دنیای سایت‌ها و مجازی می‌گذرانند.»
از وی می‌پرسم در این وضع به نظرتان چطور می‌توان گفتار افراد خانواده‌ها را محور برقراری و طراوت مباحث عطوفت، هم‌اندیشی و یاوری به حساب آورد.
جواب پژوهشگر این است: «تقویت ایمان، مدیریت سازنده والدین در کاربردهای خانوادگی و توسعه فرهنگ‌گرایی در کانون خانواده نقش‌های مؤثر دارند که از تزلزل پایه زندگی مشترک جلوگیری می‌کند.»
الفبای همصحبتی والدین
از زبان زوج فرهنگی
آنان زوجین فرهنگی بازنشسته‌اند و خود را از نسل پیشین معرفی می‌کنند. پرسشم از ایشان این است که در محیط خانوادگی چقدر از کارکرد و موضوعات همدلی یکدیگر برای فرزندان دارند؟ آنها بیشتر الفبایی از چگونگی روند و طریقه گذشته خانوادگی و نحوه زندگی مشترک و نیز نتایج طرز مدیریت، آموزه‌ها و تحمل سختی‌های مقطعی در کانون همزیستی خانواده را شرح می‌دهند.
«ابوالفضل علوی» دبیر زبان سابق آموزش و پرورش، پیشانی گفتارش مقداری وسعت دادن به آنچه در مقدمه بالا اشاره رفت که پاسخ مستقیم به پرسشم نمی‌باشد، تلنگری به علت و معلول‌های خدشه‌دار شدن و سلامت نهاد خانواده است. وی می‌گوید: «برخی زوجین درباره مواردی از زندگی‌شان با هم صحبت می‌کنند اما به اتفاق نظر نمی‌رسند و به جر و بحث می‌کشند و علت آن هم مشکلات زندگی است. این ناسازگاری تا حدی روی اساس همزیستی‌شان اثر می‌گذارد.» وی می‌گوید: «پدرشان با 105 سال عمر، با زحمت و بزرگواری هفت عضو خانواده را مدیریت می‌کرد.»
مضمون نظر همسر وی «خانم خوشخو» به سؤالم، چنین است: «گفت‌وگو و تعاملات مهربانانه بین زوجین در هر خانواده عامل و لازمه ثبات امور و مسايل زندگی می‌شود. وی باور دارد برنامه‌ریزی، مشورت و همدل‌سازی برای اداره کردن مجموعه زندگی نخست می‌باید با صمیمیت والدین در فضای خانوادگی توأمان باشد.»
وی با داشتن پدر کشاورز با سواد قرآنی مادر بی‌سواد و با مدیریت و همبستگی و سازگاری خانوادگی 9 فرزند تحصیلکرده‌شان به سمت‌های مدیر، مهندس، پروفسور و... نائل آمدند.
سویه دیگر اظهار این خانم اشاراتی به امکانات تکنولوژی مدرن است. او می‌گوید: «امروزه زندگی کامپیوتری و اینترنتی شده و بچه‌ها همه چیز را می‌خواهند داشته باشند که طبعاً مستلزم وضعیت مالی مناسب خانواده خواهد بود. در حالی که در دوران گذشته این همه وسایل تکنولوژی فراوان نبوده است. در چنین حالتی، نسل جدید همه چیز را در آن واحد طلب می‌کند.»
پرسش اول را که بدون پاسخ مانده بود تکرار می‌کنم: «شما و همسرتان در محیط خانواده چقدر فرصت و توجه به گفت‌وگو محورهای همدلی، ارزش معنوی و مهرورزی دارید؟ پاسخ وی این است: «ما خودمان صحبت‌هایی درباره زندگی داریم ولی برای بچه‌ها صحبت کردن مشکل است.»
چرخ زندگی را با محبت و امید بچرخانید
تا دنیا و زندگانی بشر بوده فراز و نشیب‌هایی سر راه انسان‌ها هم بوده است. دست روی دست نگذاشته است. تلاش کرده خود و خانواده را از تنگناهای بسیار مشکل گذرانده، عقل‌اش رشد کرده، تجربه آموخته، صبر و قناعت کرده و نسل به نسل بر سختی غلبه کردند و حالا که از نسل آنان و در اوج امکانات هستیم و هرکس و قوم و خانواده به وسع خود در یک گوشه دنیا زندگی می‌کنیم عادت کرده‌ایم از آنچه داریم و اختیار داریم، بیشتر جنبه سختی‌ها را نگاه کنیم.
این مطالب نظر یک کاسب قدیمی به نام «اسماعیلی» است و اضافه می‌کند: «همیشه و هنوز به بر و بچه‌ها، مشتریان و خصوصاً جوانان گوشزد می‌کنم اگر به هر مقام و جلالی رسیدید، همیشه خوشبین باشید چون اگر بدبین باشید خودتان را تحقیر کرده‌اید. فکر بد، خوره سلامت و سنگ بزرگ‌سر راه می‌شود.» وی می‌افزاید: «از کودکی هم درس خوانده و هم شاگرد دکان همسایه‌مان بوده‌ام. زندگی را با هدف و برنامه می‌گذراندم. با تمام اهل و عیالم رو راست بوده و هستم. آن‌ها هم همین طور بار آمده‌اند. یکی از پسرهایم کمکم می‌کند. یک فرصت از وقت کارم را برای گفت‌وگو با همسر و گاه با بچه‌ها، گذاشته‌ام. چون فکر می‌کنم هر مردی و هر همسری باید زمانی را برای مهرخواهی و محبت‌طلبی و دور از کم و زیاد درآمد و زحمات و کار و مشغله‌ها که برای هیچ کس تمامی ندارد، داشته و حفظ کند. عاقبت همه چیز، از دست دادن همه نعمت‌های الهی است. بهتر از اهل خانواده ملاحظه‌کار، دلسوز و قانع و همسر همراه و همیار در تمام سختی‌ها، کسی نیست. مادر، بخصوص و پدر در درجه اولند ولی هستند همسرانی که جای خالی مادر را گرفته‌اند.» او به ساعتش نگاه می‌کند.
- «دو دقیقه فرصت دارم. این را هم می‌گویم کسی که ازدواج می‌کند باید آن قدر صبور و دانا باشد که چنانچه طرف دیگرش چه خانم یا چه آقای خانواده که با مقرری حقوق‌شان هر مبلغ باشد، چرخ زندگی را بچرخانند، چشمداشت به زندگی و دارندگی در و همسایه و قوم خویش نداشته باشند. محرم زندگی خود باشند. به هم امید بدهند، توکل به خدا داشته باشند. گاه مثل شادمانی دو تا بچه یا مثل اوایل زندگی برای هم صحبت کنند و حرمت‌مدار باشند.»