دشمنی فقر و کمک کریمانه امام حسن(ع)(حکایت خوبان)
شخصی محضر مبارک امام حسن(ع) شرفیاب شد و عرض کرد: ای فرزند امیرمومنان تو را سوگند میدهم به حق کسی که این نعمت ولایت را بدون شفاعت و وساطت کسی به شما اعطا نموده، از دشمنم انتقام بگیر، چرا که او دشمنی است که به مردم حیله و ستم میکند، نه به پیرمرد بزرگ احترام میگذارد و نه به کودک شیرخوار ترحم میکند. امام حسن(ع) تکیه کرده بود، وقتی سخنان آن شخص را شنید برخاست و نشست، آنگاه به او فرمود: دشمن تو کیست تا از او برایت انتقام بگیرم؟ گفت: فقر و نیاز. امام حسن(ع) لحظاتی سر مبارک خود را به زیر انداخت. سپس سر را بلند کرد و به خادم خویش فرمودند: آنچه موجودی نزد تو است بیاور. او رفت و پانصد هزار درهم حاضر ساخت. امام فرمودند: همه این مبلغ را به آن شخص نیازمند بده. آنگاه رو به او کرد و فرمود: تو را به حق همان سوگندهایی که به من دادی سوگند میدهم هر موقع این دشمن به سوی تو آمد نزد من بیا و دادخواهی کن.(1)
____________
1- العدد القویه، علی ابن یوسف الحلی، ص359، ح23