تعبد در مقابل تعقل(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از چه زمانی مردم در جامعه مجبور شدند در مسائل دینی بحث تعقل را کنار بگذارند و استدلال متعبدین و مخالفین حسن و قبح عقلی در این رابطه چه بود؟
پاسخ:
پیروزی متعبدین در زمان متوکل
پس از یک قرن تقابل، جنگ و مباحثه و مجادله و فتنهها و خونریزیها سرانجام جریان مخالف عدلیه (معتقدین به حسن و قبح عقلی) به پیروزی رسیدند و به برکت و سیاست وقت و اقتضائات زمان جریان متعبدین در جامعه حاکم گردید. تاریخ مینویسد: این کار به دست متوکل عباسی صورت گرفت، و او این فکر را حمایت کرد یا از آن نظر که موافق میل و سیاستش بود، یا از آن نظر که نفهمیده بود! مسعودی در مروج الذهب مینویسد: همین که کار به متوکل منتهی شد و او به خلافت رسید، دستور داد تا جلوی بحثهای عقلی گرفته شود، و دستور داد مردم در مسائل دین تعبد صرف داشته باشند، و حق فکر کردن و تعقل در دستورهای دین را از مردم گرفت. دستور داد شیوخ اهل حدیث که منکر اصل عدل بودند، به کار نقل حدیث بدون اظهارنظر (تعقل) بپردازند و سنت و جماعت را اظهار کنند. همچنین متوکل از شیوع فلسفه نیز که مدتی شایع شده بود به جرم اینکه بحث عقلی است جلوگیری کرد (مروج الذهب، مسعودی، ج 4، ص 86)
منشأ استعمال واژه «سنی»
کلمه «سنی» که فعلاً در مقابل شیعه اصطلاح شده در سابق به این معنا گفته نمیشد، بلکه این کلمه را به آنهایی میگفتند که منکر اصل عدل و حسن و قبح عقلی و واقعی اشیاء بودند، و چون عدلیه منحصر به شیعه و معتزله بود، و معتزله از زمان متوکل تحلیل رفتند و به صورت یک مکتب مشخص نتوانستند قد علم کنند و تنها متکلمین شیعه بودند که عقیده خود را حفظ کردند، بعدها همه مسلمانان غیرشیعه را اهل سنت و جماعت گفتند. این نکته را هم باید متذکر شد که این طور نیست که همه علمای اهل سنت که بعدها آمدند، مسلک اشعری (غیرعدلیه) را انتخاب کردند، بلکه بسیاری از علمای اهل سنت نیز که بعدها آمدند اصل عدل و حسن و قبح عقلی را پذیرفتند. به عنوان نمونه زمخشری که از اکابر علمای اهل سنت است معتزلی است و اصل عدل را قبول دارد.
استقبال مردم از تفکر و سیاست متوکل
عامه مردم در آن زمان فکر غیر عدلیه را میپسندیدند، چون این فکر مبنی بر تسلیم و تعبد و تبعیت محض بود، و چون عوامالناس تفکر و تعقل ندارند، طبعاً فکر و تعقل را خطرناک میدانند و از آن وحشت دارند. از نظر عوامالناس اگر بگوییم حکم شرع تابع قانون عقل نیست یک نوع عظمت و اهمیتی برای دین است! به همین جهت این عمل متوکل که جلوی آزادی تفکر و تعقل را گرفت خیلی زود در نظر عامه مردم پسندیده آمد و به عنوان حمایت از دین و سنت پیغمبر(ص) تلقی شد. با اینکه متوکل مردی فاسق و شریر و ستمگر بود بسیاری از مردم به او علاقمند شدند و محبوبیتی پیدا کرد و اشعاری در مدحش سرودند مبنی بر تشکر از این عمل که به عقیده آنها دین خدا را یاری کرده و لذا عامه مردم آن روز که در واقع روز فاجعه علمی و فکری اسلام بود و مصیبت بزرگی برای حیات عقلی اسلام بود، جشن گرفتن و شادیها کردند!
استدلالهای مخالفین عدلیه
الف) تکوینیات
این جماعت که خود را از دیگران مسلمانتر و مقدستر میشمردند و خیلی متعبد بودند و خود را صددرصد تابع سنت پیامبر(ص) میدانستند: برای به کرسی نشاندن حرفهای خود مبنی بر انکار عدالت الهی هم در تکوینیات و هم در تشریعیات به استدلال پرداختند. در تکوینیات نمونههایی از بیعدالتیها را در خلقت و آفرینش ذکر کردند که شرمآور است! به بیماریها و دردها مثال زند، خلقت شیطان را دلیل آوردند. گفتند: اگر جریان عالم بر طبق عدالت بود نمیبایست علیابن ابیطالب کشته شود و بعد جای او را زیاد ابن ابیه و حجاج ابن یوسف بگیرند! و...
ب) تشریعیات
در نظام تشریع هم برای اینکه ثابت کنند قوانین اسلام تابع قاعده و قانون و صلاح و فساد و حسن و قبحی نیست، گفتند بنای شرع بر جمع متفرقات و تفرقه مجتماعات است، لذا این همه تناقض در دستورهای دین وجود دارد! گفتند: چرا اسلام بین زن و مرد فرق گذاشته و برای مردان تا چهار زن را تجویز کرده و برای زنان بیش از یک شوهر اجازه نداده؟ چرا درباره دزد گفته دست او را که آلت جرم است ببرند اما برای دروغگو نگفته که زبانش را که آلت جرم است ببرند؟ همچنین زناکار و... شرمآور است آنهایی که خود را تابع قرآن میدانستند و قرآن این همه درباره عدل الهی هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع سخن گفته ولی آنها را نادیده میگیرند و درباره آن تعقل نمیکنند!