انتقاد برخی بازاریان به نوسانات ارز و سوءاستفاده عوامل داخلی دشمن
سرویس سیاسی-
افزایش فشارهای اقتصادی و نوسانات ارزی، زمینهساز اعتراض و انتقاد صنفی برخی بازاریان شد؛ اما جریانهای معاند با روایتسازی و فراخوانهای آشوبطلبانه میکوشند این رویداد را به پروژه آشوبسازی و بازتولید فتنه خیابانی تبدیل کنند.
نوسانات شدید بازار ارز و جهش قیمتها در هفتههای اخیر، فشار معیشتی را بر بخشهایی از جامعه بهویژه کسبه و بازاریان افزایش داده است؛ واقعیتی انکارناپذیر که راهحل دارد و باید تدبیر و تمشیت کرد. در همین چارچوب، تجمعهای محدود برخی کسبه در نقاطی از مرکز تهران، از جمله حوالی پاساژ چهارسو و خیابان لالهزار و....، شکل گرفت؛ تجمعهایی که مطالبه اصلی آنها مهار تلاطم ارزی، ثبات قیمتها و امکانپذیر شدن ادامه کسبوکار بود.
اما همزمان با بروز این اعتراض، شواهد میدانی و رصد رسانهای نشان میدهد که «هستههای آشوبگر» و جریانهای فرصتطلب که در حقیقت دنبالههای منافقین و صهیونیسماند، در پی آن هستند تا از بستر اعتراض اقتصادی، پروژهای فراتر از خواستههای صنفی را کلید بزنند؛ پروژهای که هدف نهائی آن، نه حل مسئله معیشت مردم، بلکه احیای الگوی شکستخورده «آشوب خیابانی» و ملتهبسازی فضای اجتماعی است. پوشش جهتدار رسانههای معاند، از ایران اینترنشنال تا بیبیسی فارسی، مؤید همین خط عملیات روانی است؛ خطی که با موج سازی و روایتسازیهای دروغین، بهدنبال دمیدن در آتش التهاب و فراهمکردن خوراک برای دنبالههای صهیونیسم در داخل و البته خوشحالی ارباب آنها است.
از واقعیت قلب اعتراض
تا روایتسازی هدفمند اتاق فکر خارجی
واقعیت آن است که جهش نرخ ارز و افزایش هزینههای واردات، اجارهبها و سرمایه در گردش، بسیاری از کسبه را در تنگنای جدی قرار داده است. کاهش قدرت خرید مردم، رکود نسبی بازار و ناتوانی در پیشبینی قیمتها، ادامه فعالیت اقتصادی را برای واحدهای خرد دشوار کرده است. از این منظر، اعتراض صنفی بازاریان، در پی این نوسانات ظهور و بروز کرد و انتظار عمومی آن است که دستگاههای اجرائی با تصمیمهای دقیق، هماهنگ و عاجل، برای مهار این وضعیت ورود کنند.
با این حال، گزارشهای میدانی حاکی از آن است که در میان جمعیت معترضین، هستههای کوچک و سازمانیافتهای با شعارها و رفتارهایی فراتر از مطالبات صنفی حضور داشتهاند؛ گروههایی ۵ تا ۱۰ نفره که تلاش میکردند مسیر اعتراض را به سمت «آشوب» و «شعارهای ساختارشکنانه» سوق دهند. حتی برخی از کسبه حاضر در تجمعات، صراحتاً اعلام کردهاند که این شعارها نه تنها کمکی به حل مشکل بازار نمیکند، بلکه اصل مطالبه اقتصادی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
الگوی حضور هستههای کوچک در تجمعات صنفی، الگوی تازهای نیست. تجربه سالهای گذشته نشان داده است که جریانهای معاند، همواره تلاش کردهاند اعتراضهای اقتصادی و اجتماعی را به سکویی برای فشار سیاسی و بیثباتسازی تبدیل کنند. بهمحض شکلگیری هر تجمع صنفی، شبکههای وابسته به منافقین، سلطنتطلبان و اتاقهای فکر خارجی فعال میشوند تا با بزرگنمایی، فراخواندهی و تزریق شعارهای ساختارشکنانه، مسیر اعتراض را منحرف کنند. در همین چارچوب، واکنشهای علنی چهرههای شناختهشده جریان نفاق، از جمله فراخوان مریم رجوی برای «زنجیرهایکردن اعتراضات»، نشان میدهد که پروژه ربایش خیابان، برنامهای از پیش طراحیشده است. در ادامه همین خط، رضا پهلوی نیز با انتشار پیامهایی، بر تداوم اعتصابات و افزایش فشار خیابانی تأکید کرده است؛ موضعی که عملاً در راستای خواست دشمنان خارجی و پروژه بیثباتسازی کشور ارزیابی میشود.
علاوه بر این، همزمان با تجمعات محدود صنفی، رسانههای معاند فارسیزبان خارجنشین، با سرعت وارد میدان عملیات روانی شدند. ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی، با تیترهایی نظیر «حمله مأموران امنیتی به بازاریان با گاز اشکآور»، تلاش کردند تصویری وارونه از واقعیت میدانی ارائه دهند. این در حالی است که بررسی ویدئوهای منتشرشده و گزارشهای عینی، نشان میدهد که این روایتها، آمیختهای از اغراق، تقطیع و جعل است؛ روایتی که هدفش نه اطلاعرسانی، بلکه تحریک احساسات و تشدید شکاف اجتماعی است.
تجربه نشان داده است که این رسانهها، در بزنگاههای حساس، نقش بازوی رسانهای پروژههای ضدایرانی را ایفا میکنند. در چنین شرایطی، هر تصویر و هر تیتر، بخشی از یک پازل بزرگتر است؛ پازلی که باید خیابان را ملتهب نشان دهد تا فشار بیرونی مشروعیتسازی شود.
در امتداد همین خط، بررسی تحولات رسانهای روزهای اخیر نشان میدهد که حمایت پرحجم بیبیسی فارسی از گفتوگو یا مستند مرتبط با ترانه علیدوستی، تصادفی نیست. تجربه فتنه ۱۴۰۱ برای طراحان آشوب، یک درس روشن داشت؛ اینکه «سلبریتیها» و «چهرههای محبوب» در کنار «خانوادههای جانباختگان»، سرمایههای احساسی پربازدهتری نسبت به کنشگران سیاسی فرسوده هستند. از همینرو، برجستهسازی یک چهره هنری، آن هم در مقطع تلاش برای احیای خیابان، معنایی جز بازتولید همان الگوی شکستخورده ندارد. بیبیسی فارسی با این برجستهسازی، میکوشد بار دیگر هنرمندان بیکار یا ناراضی را به میدان بیاورد و فضای احساسی جامعه را تحریک کند؛ تلاشی که بیش از آنکه از قدرت باشد، از استیصال حکایت دارد.
فشار خیابانی برای تغییر پارادایم؛
روایت یک هدف پنهان
سپهر خلجی، رئیس شورای اطلاعرسانی دولت سیزدهم، در واکنش به تحولات اخیر، در مطلبی در فضای مجازی مینویسد:
«از وقتی که مکانیسم تغییر پارادایم در قالب بیانیه ۱۸۰ امضایی منتشر شد تا ورود به مرحله ایجاد فشار خیابانی در علاءالدین و بازار تهران با هدف تغییر پارادایم، فقط ۶ ماه زمان برد! فشار خیابانی، پیادهنظام همان اتاق فکر خارجی بیانیهنویسان است. بیانیهنویسان استارت تغییر پارادایم را در فضای گفتمانی میزدند و خیابانیها هم عملیات اعمال فشار همان اتاق فکر را اجرا میکنند. سوخت گفتمان تغییر پارادایم و عملیات خیابانی را هم ناکارآمدی تأمین میکند. همان ناکارآمدی که در یکسال گذشته همه شاخصهای توفیقات و افتخارات ملی را در اقتصاد، فرهنگ، امنیت و سیاست خارجی با شیب حیرتآور دچار تنزل و سقوط کرد.»
نکته کلیدی وی اتصال پروژه «تغییر پارادایم» در سطح گفتمانی با «فشار خیابانی» در سطح میدانی است. از نگاه وی، بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان که چندی پیش با محوریت تغییر پارادایم حکمرانی منتشر شد، نقش استارت گفتمانی را ایفا کرد و اکنون تلاش میشود همان خط، با ابزار خیابان پیگیری شود. به بیان دیگر، ناکارآمدی واقعی یا القایی بهعنوان سوخت مشترک این دو سطح عمل میکند تا فشار اجتماعی برای تغییرات مورد نظر اتاق فکرهای خارجی افزایش یابد. این تحلیل، وقتی در کنار پوشش رسانهای معاند و فراخوانهای آشوبطلبانه قرار میگیرد، تصویر روشنتری از یک پروژه چندلایه ارائه میدهد.
همچنین بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت سالگرد حماسه ۹ دی، یادآور یک تجربه و البته انذار تاریخی مهم است: «دشمنان انقلاب اسلامی همچنان با ابزارهای نوین جنگ شناختی، عملیات روانی و روایتسازی در پی بازتولید فتنههای مشابه هستند. امیدزدایی، تزریق وحشت و ترغیب به تسلیم در برابر دشمن در شرایط کنونی مصادیق بارز رفتارهای فتنهانگیزانهاند.»
از جنگ ۱۲ روزه تا مکانیسم خیابان
رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بار دیگر اسیر همان خطای محاسباتی مزمن خود شد؛ خطایی که ریشه آن در برداشتهای غلط، سیگنالهای جعلی و تحلیلهای معیوب از وضعیت داخلی ایران داشت. اتاقهای فکر تلآویو و حامیان آمریکایی آن، با اتکا به برخی القائات رسانهای و گزارشهای اپوزیسیون خارجنشین، به این جمعبندی رسیده بودند که پیوند مردم و نظام دچار گسست شده و جامعه ایران در آستانه یک انفجار اجتماعی قرار دارد. بر همین اساس، تصور میکردند که فشار همزمان خارجی، ترور، ضربه نظامی و تهدید امنیتی، میتواند جرقه ناآرامی داخلی را بزند و مردم را به صفآرایی مقابل نظام سوق دهد.
این محاسبه، اما از اساس نادرست بود. دشمنان انقلاب اسلامی نقش محوری رهبری حکیمانه رهبر انقلاب، ظرفیتهای درونی ملت ایران و تجربه تاریخی مردم در مواجهه با تهدیدهای خارجی را نادیده گرفتند. برخلاف انتظار آنها، نهتنها جامعه دچار فروپاشی روانی نشد، بلکه جنگ ۱۲روزه به صحنهای برای بازتولید انسجام ملی، تقویت همبستگی اجتماعی و نمایش وحدت کمنظیر مردم با نیروهای مسلح و حاکمیت تبدیل شد. همان مردمی که دشمن روی فاصلهگرفتنشان حساب باز کرده بود، به میدان آمدند و محاسبات صهیونیستها را بههم
ریختند.
آنچه این شکست را برای رژیم صهیونیستی سنگینتر کرد، فروپاشی سناریوی «ضربه سریع و برقآسا» بود؛ دکترین نظامیای که بر مبنای آن، اسرائیل توان تحمل جنگ فرسایشی و درگیری طولانیمدت را ندارد. طرح آنها مبتنی بر یک مثلث مشخص بود: ترور فرماندهان و دانشمندان برای اخلال در فرماندهی، نابودی زیرساختهای راهبردی و در نهایت، تحریک مردم برای ایجاد بیثباتی داخلی. اما هر سه ضلع این مثلث، با هوشیاری ملت و اقتدار ساختار دفاعی کشور، ناکام ماند و پروژهای که قرار بود ایران را در برابر یک «عمل انجامشده» قرار دهد، به ضد خود تبدیل شد.
پس از این ناکامی مفتضحانه، صهیونیسم بینالملل و بازوهای رسانهای و سیاسی آن، بهسرعت به سراغ نسخه جایگزین رفتند؛ نسخهای که پیشتر نیز بارها آزموده و شکست خورده بود: «مکانیسم خیابان». وقتی جنگ سخت و فشار نظامی نتوانست مردم ایران را از حاکمیت جدا کند، تمرکز بر التهابآفرینی اجتماعی، تحریک اعتراضات و ربایش مطالبات صنفی به دستور کار بازگشت. در این چارچوب، دعوت آشکار به شورش خیابانی دیگر پنهانکاری نمیطلبد.
توئیت صریح ولید گادبان، مشاور سیاسی نمایندگی دائم اسرائیل در دفتر سازمان ملل در ژنو، که بیپرده اعلام میکند «برای شورش به خیابانها بیایید؛ اسرائیل به شما کمک خواهد کرد»، سندی غیرقابل انکار از این راهبرد است. این اظهارنظر، نه یک لغزش لفظی، بلکه اعترافی آشکار به پیوند پروژه آشوب خیابانی با اهداف امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی است؛ اعترافی که نشان میدهد دشمن پس از شکست در میدان نبرد، همچنان به توهم خیابان بهعنوان آخرین امید خود دل بسته است، غافل از آنکه تجربههای گذشته ثابت کرده است مردم ایران، میان مطالبهگری مشروع و آشوب طراحیشده از بیرون، تفاوت قائلاند و بار دیگر اجازه نخواهند داد سناریوهای نخنما شده دشمن، امنیت و انسجام ملی را هدف قرار دهد.
هوشیاری در برابر موجسواری دشمن
آنچه در روزهای اخیر در قالب تجمعات محدود صنفی بروز یافته، ریشه در واقعیتهای اقتصادی و فشارهای معیشتی دارد؛ فشارهایی که نه تنها مردم بلکه کسبه و بازاریان را با دشواریهای جدی مواجه کرده و بیتردید نیازمند تدبیر، تصمیمگیری دقیق و اقدام فوری از سوی دستگاههای مسئول است.
اما تجربههای پیشین و شواهد میدانی امروز نشان میدهد که همزمان با طرح مطالبات اقتصادی، جریانهای وابسته به خارج و عناصر آشوبطلب در کمیناند تا از آب گلآلود «ماهی بگیرند». پروژهای که از فشار اقتصادی آغاز میشود، اگر با بیتوجهی و سادهانگاری مواجه شود، میتواند بهسرعت به آشوب و بیثباتی تبدیل شود؛ همان سناریویی که دشمنان ایران طی سالهای گذشته بارها برای آن سرمایهگذاری کردهاند. فراخوانهای علنی گروهک منافقین، مواضع چهرههای وابسته به جریان سلطنتطلب و تلاش رسانههای معاند برای بزرگنمایی و انحراف اعتراضات، همگی نشان میدهد که هدف آنها نه بهبود معیشت مردم، بلکه بیثباتسازی کشور است.
در چنین شرایطی، ضرورت هوشیاری عمومی دوچندان است؛ چرا که هرگونه انحراف اعتراضات صنفی به مسیر آشوب و ناامنی، پیش از هر چیز معیشت مردم، اقتصاد و ثبات کشور را هدف قرار میدهد و دقیقاً همان چیزی است که اتاقهای فکر دشمنان خارجی دنبال میکنند. به بیان روشنتر، دنبالههای داخلی دشمن در نقش جادهصافکن صهیونیسم عمل کرده و عملاً با تحریک خیابان، فراخوانی آشکار برای تجاوز و فشار دشمن علیه ایران اسلامی صادر میکنند.
در کنار این هوشیاری اجتماعی، مسئولیت سنگین دولت، مجلس و مدیران اقتصادی نیز برجستهتر از همیشه است. پاسخ سریع، شفاف و عملی به مطالبات، اصلاح رویههای معیوب، گفتوگوی صریح با اصناف و کنترل فضای اقتصادی بهویژه در آستانه تصویب بودجه، میتواند مانع تعمیق بیاعتمادی و سوءاستفاده بدخواهان شود. تجربه سالهای اخیر، از جمله عبور ملت ایران از جنگ ۱۲روزه، نشان داده است که هرگاه انسجام ملی و عقلانیت جمعی حفظ شده، پروژههای دشمن یکی پس از دیگری ناکام مانده است. امروز نیز عبور از جنگ اقتصادی، بیش از هر چیز، نیازمند همین آگاهی، همدلی و اقدام مسئولانه است.