مدیر جدید صداوسیما در برابر جنگ شناختی
علی صدرایی
تقابل فرهنگی و رسانهای غرب با انقلاب اسلامی در طول زمان شکل و سازههای تازهای به خود میگیرد. به اعتقاد کارشناسان، امروز دوران «جنگ شناختی» است. این جنگ، نسبت به شیوههای دیگر ازجمله «جنگ روانی» پیچیدهتر است. برخلاف جنگ روانی و شیوههای سنتیتر در مقابله رسانهای، در جنگ شناختی، دشمن به طور غیرمستقیم و با لحن دوستانه و دلسوزانه سعی در تغییر ذائقه و نگرش مخاطب در جهت منافع و سیاستهای خودش را دارد. کاری که امروز توسط بسیاری از شبکههای ماهوارهای و رسانههای مجازی وابسته به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غربی و عربی برای مردم ایران درحال انجام است، جنگ شناختی است. براین اساس، با تغییر مدیریت صداوسیما امروز باید آرایش رسانهای کشور مطابق با جنگ شناختی تغییر یابد. در این جنگ، هم شیوه خبررسانی و اخبار صداوسیما باید سریعتر و مماس با نیازهای مردم انجام شود و هم برنامههای سرگرمکننده در جهت بازسازی و اصلاح سبک زندگی مخاطب طراحی شوند.
نکته قابل تأمل این است که یکی از اهداف بانیان شبکههای ماهوارهای بیگانه، سرگرم کردن ما به خنثی سازی برنامههای آنهاست. مثلا رسانه ملی ما را وادار کنند تا برای دور کردن مردم از برنامههای ماهوارهای، به سمت عوامزدگی و افزایش ابتذال برود. این در حالی است که برای ایمن شدن در برابر این تندبادها باید در مسیر حق حرکت کنیم و به تقویت پایههای فرهنگ بومی و ملی بپردازیم. صدا و سیما باید از بازی در زمین دشمن پرهیز کند و دچار این فریب نشود که برای شکست دادن شبکههای بیگانه به دام تقلید و کپیکاری از روی دست برنامههای غربی سقوط کند.
صداوسیما برای حضور موثر در میدان جنگ فرهنگی، چارهای جز توسعه کیفی و تجلی بخشی به هویت و فرهنگ اصیل و شریف ایرانی و اسلامی، به شکلی نافذ و در ساختاری زیبا و حرفهای ندارد. اگر رسانهها و دستگاههای فرهنگی بتوانند میان نسل جوان و فرهنگ بومی کشورمان پیوند بیشتری ایجاد کنند، در آن صورت هیچ تهاجمی از سوی بدخواهان کارساز نخواهد بود. راهکاری که میتوان آن را مقاومت فرهنگی و رسانهای نامتقارن نامید؛ یعنی با کمترین امکانات و سرمایه ممکن و بیشتر از طریق تحکیم اتحاد ملی و اتکا بر اقتدار روانی و فرهنگی، در برابر سیل هجوم گسترده دشمن ایستادگی کنیم.
این موضوع از آنجا مهم به نظر میرسد که صداوسیما و به خصوص تلویزیون، پرمخاطبترین رسانه کشور است و نفوذ و تأثیرگذاری آن با هیچ رسانه دیگری قابل مقایسه نیست. همه مردم، روزانه چندین ساعت از وقت خود را پای تلویزیون و گاهی رادیو میگذرانند. این واقعیت، مسئولیت رسانه ملی را زیاد کرده است.
مبارزه با ویروسهای فرهنگی در صداوسیما دو وجه دارد؛ ایجابی و سلبی. وجه ایجابی مبارزه با ولنگاری فرهنگی در صداوسیما، توجه بیشتر به فعالان فرهنگی متعهد است. میگویند، بهترین راه برای نفی تاریکی، جلا دادن به روشنایی است. این سخن در عرصه فرهنگی بیشتر نمود دارد. بهترین راه برای تقابل با آثار هنری و هنرمندان مبتذل، بها دادن به هنرمندان درستکار و تحسین محصولات آنهاست.
اما وجه دیگر این مبارزه، کار سلبی است. یعنی همزمان با تقدیر از تولیدات فرهنگی مثبت و ارزشمند باید فعالیتهای فرهنگی منفی را تخریب کرد.صداوسیما بنا بر ملاحظاتی، در این زمینه کم کار است. به ندرت پیش میآید که در برنامههای فرهنگی و هنری صداوسیما، به نقد بیمحابا و بیپرده تولیدات مبتذل پرداخته شود. به جز بخشهایی از برخی از برنامهها که گاهی به انتقاد از این نوع محصولات میپردازد، سایر برنامههایی که موضوع آنها فرهنگ و هنر است، یا در مقابل آثار و جریانهای فرهنگی «فرومایه» سکوت میکنند و یا اصلا در خدمت چنین برنامههایی هستند. خنثیزدگی یکی از عوامل زمینهساز ولنگاری فرهنگی است. امروز صداوسیما نیازمند احیاء برنامههایی برای غنیسازی اندیشه و نگاه مخاطب در برابر جریانهای فرهنگی مختلف دارد. برنامههایی که تلاشهای مذبوحانه تتمه داخلی دشمن که امروز در فضای فرهنگ و هنر به شدت فعال هستند را نزد مردم رسوا و افشا کند.
علاوهبر اینها، خود محصولات صداوسیما نیز باید دافع و نافی ولنگاری باشند. به طور طبیعی، هر چقدر که برنامههای صداوسیما -به ویژه برنامههای سرگرمکننده و جذاب- فاخرتر و دارای عمق و محتوای بیشتری باشند، میتوانند ذائقه مخاطب را به سمت محصولات فرهنگی و هنری اصیل و سالم سوق دهند. پخش بیش از حد موسیقیهای بیمایه، تبلیغات بازرگانی، سریالهای سطحی و بیکیفیت، فیلمهای هالیوودی، تریبون دادن به چهرههای هنری ناباب و... از جمله مواردی هستند که میتوانند به ولنگاری فرهنگی در جامعه دامن بزنند و در صداوسیما هم اتفاق میافتند.
یکی از مهمترین ابزارها برای تقابل صداوسیما با ولنگاری فرهنگی، افزایش خلاقیت و نوآوری در برنامههاست. این خلاقیت باید هم در ساختار برنامهها اتفاق بیفتد و هم در محتوای آنها. این مسئله درباره گروههای مذهبی و معارفی اهمیت بیشتری مییابد. چنانچه این گروهها در تولیدات خود دست به ابتکاراتی بزنند که مخاطب را مجذوب خود کند، حتما بخشی از معضلات فرهنگی جامعه ترمیم میشود.