باز هم وضعیت سفید شد
سعید مستغاثی
سریال «وضعیت سفید» را میتوان اوج کارهای مشترک حمید نعمتالله و هادی مقدم دوست دانست که در زمینه فیلمهای سینمایی با «بوتیک» شروع کردند و با «بیپولی» و در تلویزیون هم با سریالهایی مثل «بیا از گذشتهها حرف بزنیم» ادامه دادند.
در سریال «وضعیت سفید» همه چیز تقریبا تکمیل است، از قصهگویی جذاب و شخصیت پردازیهای دلنشین و شوخیهای خاص نعمتالله و هادی مقدم دوست
گرفته تا صحنهپردازی و دکوپاژ بسیار حسی و در عین حال دقیق و موسیقی و تدوین و ریتم و صداهای صحنه و حاشیه صحنه و...و بازیها که به جز یکی دو مورد (که آنها هم در میان قوت بازیهای دیگر دیده نمیشود) قابل قبول و تماشایی است.
«وضعیت سفید» قصهای از دهه 60 است ولی به امروزمان نیز دقیقا مرتبط میشود. یک خاطره بازی
برای دهه شصتیها و یک قصه نیمهپریانی برای امروزیها که کمتر ماجراهای پریانی دیده و شنیدهاند. ولی این یکی خیلی واقعی است، به واقعیت همه شخصیتهایش که نسل ما دید و لمس کرد و نسل امروز نیز در پدران و مادران و پدربزرگها و مادربزرگهایش میبیند و درک میکند.
شاید «وضعیت سفید» تشابهاتی با سریال معروف «دایی جان ناپلئون» داشته باشد (لااقل به لحاظ کثرت شخصیتها که در خانوادههای مختلف درون یک باغ زندگی میکنند)، اما فضای با هویت ایرانیاش و شخصیتهای دلنشین آن (ولو به ظاهر منفیترین آنها) کاملا با سریال پزشک زاد/تقوایی متفاوت است.
برخلاف سریال یاد شده که وجه تئاتری آن غلبه داشته و مفاهیم و احساسات کاملا از شخصیتها و کادر دوربین بیرون میزند، در «وضعیت سفید» بسیاری از معانی و حسها و روابط و... درون چهرهها و لابلای پلانها و ورای میزانسنها به چشم میآیند. ضمن اینکه کارگردانی سینمایی آن کاملا بر کار تقوایی میچربد حتی اگر نعمتالله با تواضع همیشگیاش آن را منکر شود!
«وضعیت سفید» شاید تنها اثر تصویری باشد که مفهوم این جمله امام که «این جنگ ثمرات بزرگى براى ما داشته است» را در عمق تصاویر و روایاتش بیان میکند. فیلم با خاندانی از هم پاشیده و آشفته آغاز میشود که به قول امیر (شخصیت اصلی سریال) در یکی از صحنههای قسمت اول، 35 نفرشان با هم قهر هستند! و حالا این خاندان بنا به شرایط جنگی ناگزیر بایستی مدتی را در کنار هم و در باغ مادری خود زندگی کنند!!
ماجراهای فیلم هم از همان زمان که مقارن با موشکباران تهران است، شروع شده و تا پایان جنگ و زمانی کوتاه پس از آن ادامه دارد. در طول این زمان، قهر و آشتیها شکل میگیرد و درگیریها و کمکها و فرارها و همیاریها و به هم ریختنها و... و آخر هم دوستیها و همدلیها و جشنها و ازدواجها و... و البته نه به سبک و سیاق سریالهای معمول تلویزیون.
«وضعیت سفید» خنده وگریه و قهر و آشتی و آمد و رفت و صداقت و دروغگویی و بداخلاقی را با هم دارد، گاه آن بداخلاقیها به جایی میرسد که مادر از باغ فرار میکند و گاه همدلیها در آن حدی میشود که همه برای نوزاد از راه رسیده، دشمنیها و دلخوریها و درگیریها را از یاد برده و برای یکدیگر از جان هم مایه میگذارند.
تضادهای روحی و عملی یعنی آنچه اساس بسیاری از نابهنجاریهای جامعه و بافتهای زیرین و نهادهای اصلی آن به شمار میرود، به خوبی از دل آن ماجراها و فراز و نشیبها ، خود را نشان میدهد.
خواهری که مدتهاست با خواهر دیگر قهر است (معلوم نیست برای چه؟) ولی برای فراقشاشک میریزد و برادری اگرچه سالهاست با برادرش قهر است اما برای نجاتش، خود را به آب و آتش میزند و بیژن که فقط به دنبال منافع خود بوده، حالا غرورش را میشکند و احترام عاصی شده از فک و فامیل، همه را در خانهاش مهمان میکند و امیر به قول اهالی خانواده، خل و چل و دیوانه، کمکم بزرگ میشود و ما این بزرگ شدن او را لحظه به لحظه و قدم به قدم به شکل کاملا بطئی و نامحسوس نظاره میکنیم.
او تحت تاثیر مادربزرگ و احمد، شوهر خواهرش که از رزمندگان است و مجروح شده و بیش از همه دوستش شهاب (که شهید میشود) رشد میکند و بزرگ میشود تا از آن امیر خل و چل به امیری تبدیل شود که به جبهه میرود (اگرچه به آخرش میرسد و نمیجنگد)و برای سر و سامان گرفتن دوستش ناصر (که همواره با او درگیر بود)، به اصطلاح آستین بالا میزند و خودش درس میخواند و خانه را برای عروسی تمیز میکند و سرانجام کلیشه تصویر شهاب شهید را برروی پیراهنش حک میکند.
در واقع همه خاندان گلکار در طول آن شرایط جنگی بزرگ میشوند تا اختلافات بیپایه و اساس را کنار بگذارند و قدر هم دیگر را بدانند، اگرچه خسارت هم میبینند و خرد میشوند و شهید و مجروح هم میدهند اما در پایان جنگ دیگر آن خانواده فروپاشیده قبلی نیستند.
تصویر آخر سریال که همه این خانواده با افراد جدید در کنار موشک خنثی شده صدامی عکس میگیرند و صدای آژیر وضعیت سفید هم به گوش میرسد، همه این حرفها را در خود دارد و جمله آخر را هم خود حمید نعمتالله میگوید که:
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
پی نوشت:
در این روزهایی که دوباره سریال «وضعیت سفید» از تلویزیون در حال پخش است، از درگاه الهی برای آمرزش روح مرحوم علی سلیمانی (بازیگر نقش بهزاد) طلب مغفرت کنیم و برای بهبود حال عزتالله مهرآوران (بازیگر نقش هوشنگ، همسر محترم) که در آیسییو تحت درمان بیماری کرونا قرار دارد، آرزوی بهبودی و سلامت کنیم.