حضرت یعقوب(ع) الگوی مدیریت بحرانهای خانوادگی
فرید تاجیک
اسوه بودن حضرت یعقوب(ع)
پیامبران(ع) انسانهای معصوم و کاملی هستند. آنان به عنوان راهنما و سرمشق بشریت بر آن هستند تا انسان هبوط کرده به زمین را از طریق آموزههای وحیانی در کنار آموزههای فطری عقلانی، به حقیقت رهنمون باشند و دستگیر مردمان در راه رسیدن به مقام خلافت الهی شوند. از این رو بر همه مسلمانان واجب شده تا بیهیچ تمایزی به ایشان و کتب آسمانی وحی شده به آنان ایمان آورده و آنها را سرمشق زندگی خویش قرار دهند.(بقره، آیه ۲۸۵)
این بدان معناست که اسلام در آموزههای قرآنی به معنای پذیرش همه آموزههای وحیانی از سوی خداوند و اطاعت از همه پیامبران الهی است؛ از این روست که پیامبر(ص) خود را پیرو حضرت ابراهیم(ع) میداند و مردمان را به دین حنیف آن حضرت(ع) دعوت میکند.(نحل، آیه ۱۲۳؛ انعام، آیه ۸۹ )
البته در قرآن از همه پیامبران الهی یاد نشده و تنها حدود ۲۵ نفر ایشان معرفی و اطلاعات از عملکرد و سبک زندگی آنان ارائه شده است. این بدان علت است که این بخش از پیامبران و زندگی آنان میتواند راهنمای کاملی از همه زندگی فردی و اجتماعی بشر در شرایط گوناگون برای خدایی و ربانی شدن باشد.
در حقیقت آنچه در قرآن گزارش شده، راهنمای کاملی برای خدایی شدن و فعلیت یابی اسمای الهی و ظهور در مقام مظهر ربوبیت میباشد و مطالب به گونهای انتخاب شده که همه احوال و مسایل مورد نیاز بیان شده است. بر این اساس از قرآن به عنوان جوامع الکلم یعنی کلمات جامع نیز یاد میشود، به گونهای که هر عبارت آن دارای اطلاعات جامع است که به شکل رمز و فرمول ساده و روشن ارائه شده است. در حقیقت این همان چیزی است که گاه به هفتاد بطن قرآن نیز از آن یاد شده است.
یکی از گزارشهای قرآن، مطالبی است که درباره حضرت یعقوب و سبک زندگی وی بیان شده است. خداوند در آیات بسیاری ضمن بر شمردن فضایل حضرت یعقوب(ع) از ایشان به عنوان پیامبری هدایت یافته و سرمشقی برای هدایت یاد میکند(انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳) و بر لزوم الگوگیری از روشها و هدایتهای الهی آن حضرت(ع) تاکید میکند؛(انعام، آیات ۸۴ و ۹۰) چرا که ایشان یکی از منادیان توحید و
راهنمایی کنندگان بشر به سوی خدایی شدن و خلافتیابی است.(بقره، آیه ۱۳۳)
از آیات ۸۴ و ۹۰ سوره انعام این معنا به دست میآید که پیامبر(ص) مامور است تا از هدایتهای الهی حضرت یعقوب(ع) همانند هدایتهای دیگر پیامبران الهی پیروی کرده و مومنان را نیز به بهرهگیری از سبک زندگی آن حضرت(ع) تشویق و ترغیب کند، مگر آنکه خداوند بخشی را به عنوان سبک نیکو مورد تایید قرار نداده باشد؛ چنانکه در آیاتی سبک و شیوه حضرت ابراهیم(ع) را درباره استغفار برای پدر کافر(ممتحنه، آیه ۴) یا رفتار حضرت یونس را درباره قوم(صافات، آیات ۱۴۰ تا ۱۴۴؛ انبیاء، آیه ۸۷؛ قلم، آیات ۴۸ و ۴۹) نیکو نمیشمارد و به نقد آن میپردازد و اجازه نمیدهد تا این گونه رفتارها به عنوان رفتارهای اهل ایمان مورد الگوبرداری قرار گیرد.
حضرت یعقوب، آینه فضایل
با نگاهی به صفاتی که خداوند برای حضرت یعقوب(ع) بیان میکند، میتوان دریافت که چرا آن حضرت(ع) به عنوان یکی از الگوهای زندگی معرفی شده است.
حضرت یعقوب(ع) که فرزند اسحاق(ع) و نوه حضرت ابراهیم خلیل الله(ع) است، به سبب بندگی و اطاعت کامل از خداوند به اسرائیل یعنی بنده خدا و عبدالله لقب گرفته است و خداوند یک بار از ایشان به عنوان اسرائیل یعنی عبدالله یاد میکند.(آل عمران، آیه ۹۳)
از مهمترین فضایل اخلاقی آن حضرت(ع) که در قرآن از آن یاد شده میتوان به احسان و نیکوکاری(انعام، آیه ۸۴)، اخلاص در پرستش(انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳)، اخلاص در ذکر و یاد آخرت(ص، آیات ۴۵ و ۴۶)، ادب نیکو(یوسف، آیه ۱۳)، درستکاری (انعام، آیات ۸۴ و ۸۵؛ انبیاء، آیه ۷۲)، امیدواری به خدا(یوسف، آیه ۸۳)، استعانت جویی از خدا(یوسف، آیه ۱۸)، فضیلت و برتری بر مردمان عصر خود(انعام، آیات ۸۴ و ۸۶)، مبارک بودن (هود، آیات ۶۹ تا ۷۳)، برگزیدگی از سوی خدا(انعام، آیات ۸۴ و ۸۷)، برخورداری از بصیرت(ص، آیه ۴۵)، تقوا و پارسایی(ص، آیات ۴۵ و ۴۹)، توکل(یوسف،آیات ۶۷ و ۸۴ و ۸۶)، توحید محض و پاک از هر گونه شرک(یوسف، آیه ۳۸؛ بقره، آیه ۱۳۳)، خشوع و فروتنی(انبیاء، آیات ۷۲ و ۹۰)، خوشنامی و نیکنامی(مریم، آیات ۴۹ و ۵۰)،اهل سجده (مریم، آیات ۴۹ و ۵۸)، صبر و شکیبایی نیک و زیبا(یوسف، آیات ۱۷ و ۱۸، ۸۳ تا ۸۵)، آخرت اندیشی(ص، آیات ۴۵ و ۴۶)، اهل عبادت خالصانه(انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳)، اهل عفو و گذشت(یوسف، آیات ۹۷ و ۹۸)، بهرهمند از علم و دانش خدایی(یوسف، آیات ۸۶، ۹۴ و ۹۶)، فروبرنده خشم و اندوه(یوسف آیه ۸۴)، توانمند و قدرتمند(ص، آیه ۴۵)، خیر و نیکوکار(ص، آیات ۴۵ و ۴۷) اهلگریه و انابه و توبه(مریم،آیات ۴۹ و ۵۸)، اهل آمرزش و استغفار برای دیگران(یوسف، آیات ۹۴ تا ۹۸) و خصلتها و فضایل خوب دیگر است که در قرآن به آنها اشاره و توجه داده شده است.
از این روست که خداوند آن حضرت(ع) را به عنوان الگو به پیامبر(ص) و مومنان معرفی کرده و خواهان پیروی از ایشان شده است.(انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳؛ انعام، آیات ۸۴ و ۹۰)
تعالیم حضرت یعقوب(ع)
تعالیم آن حضرت (ع) همان تعالیم پیامبران دیگر بود(بقره، آیه ۱۳۶) هر چند که وی صاحب شریعتی نیز بوده (همان؛ آل عمران، آیه ۸۴)، ولی در عمل میتوان ایشان را پیرو آیین ابراهیمی(بقره،آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲؛ یوسف، آیه ۳۸)دانست.
شریعت حضرت یعقوب(ع) با دیگر شرایع آسمانی پیوستگی و هماهنگی تمام و کمالی داشته است و یک خط سیر را طی میکرده است.(بقره، آیه ۱۳۶؛ آل عمران، آیه ۸۴) این آیین بر محور توحید و پیروی از شریعت ابراهیمی(یوسف، آیات ۲۹ و ۳۸) بوده است؛ لذا هر گونه ادعا درباره یهودی یا مسیحی بودن آن کذب محض میباشد؛ زیرا شریعت موسی(ع) و عیسی(ع) پس از آن ظهور یافته است. (بقره، آیات ۱۳۳ و ۱۴۰)
در تعالیم حضرت یعقوب(ع)بر توحید و پرهیز از هر گونه شرک به عنوان رکن اساسی تاکید شده است.(انعام، آیات ۸۴ و ۸۸؛
یوسف، آیه ۳۸)
تسلیم در برابر خدا و عبادت او، روح و جوهر آیینی است که ایشان بدان دعوت میکرد.(بقره، آیه ۱۳۲ و ۱۳۳) همچنین آن حضرت بر عنصر آخرت گرایی به عنوان هدف نهایی سیر بشر و ابزاری بودن دنیا تاکید داشته است.(یوسف، آیات ۳۷ و ۳۸)
بر پاداشتن نماز، پرداخت زکات و کارهای خیر دیگر(انبیاء، آیات ۷۲ و۷۳)، کیفر دزد(یوسف،آیات ۶۹ تا ۷۵)، عفو و گذشت و دیگر مکارم و فضایل اخلاقی از جمله آموزههای آن حضرت(ع) به فرزندان و پیروان خود بوده است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است.
پیشگویی و چشم زخم
آن حضرت(ع) همان گونه که دارای مقاماتی چون پیامبری(آل عمران، آیه ۸۲)، امامت و پیشوایی(انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳)، قضاوت و حکومت(انعام، آیات ۸۴ و ۸۵) بود، دارای توانائیها و اختصاصاتی نیز بوده است که یکی از آنها پیشگویی است. آن حضرت(ع) در چند جا مسائلی را پیشگویی میکند که از جمله میتوان به هشداری اشاره کرد که به یوسف (ع) میدهد و از او میخواهد تا داستان خواب خویش را برای برادران تعریف نکند، زیرا قصه گویی ایشان موجب حسادت انگیزی و دشمنی برادران و توطئه علیه او میشود.(یوسف، آیات ۴ و ۵)
همچنین آن حضرت(ع) پیشبینی میکند که برادران میتوانند با سفر به مصر، افزون بر نجات بنیامین، یوسف (ع) را نیز بیابند و خطری در سفر دوم منتظر برادران خواهد بود. آن حضرت(ع) برای رهایی از این خطر پیشنهاد میکند که از دروازههای مختلف و جداگانه وارد شهر مصر شوند تا گرفتار چشم زخم و خطرات آن نشوند. هر چند برادران این فرمان را انجام میدهند ولی این گونه نیست که بتوان با بهرهگیری از اسباب از قضا و قدر الهی رهایی یافت.(یوسف، آیات ۶۷ و ۶۸)
آن حضرت (ع) میدانست که امور جهان بر مدار اسباب است و برای تاثیر اسباب هم باید توکل داشت(یوسف، آیه ۶۷) ولی قضای الهی گاه کاری میکند که اسباب نتواند آن تاثیر خود را داشته باشد.(همان)
در حقیقت، از تعلیمات آن حضرت(ع) استفاده از عوامل و اسباب متعدد برای انجام کارهاست، ولی این بدان معنا نیست که اسباب بر قضا و قدر الهی حاکم شوند، بلکه گاه حتی اسبابی چون ورود برادران از درهای مختلف نیز نمیتواند جلوی خطر را بگیرد و قضای الهی را بازگرداند.
از دیگر تواناییها و علم خدایی ایشان، استشمام بوی یوسف (ع) از دروازههای مصر و یک مسافت بسیار طولانی (یوسف، آیات ۹۳ و ۹۴) و شفایابی به وسیله پیراهن یوسف است.(یوسف، آیات ۹۰ تا ۹۶)
مقاومت در برابر اتهامات و مصیبتها
از ویژگیهای برجسته آن حضرت (ع) صبر جمیل و مقاومت در برابر مشکلات و مصیبتهای سنگینی چون از دست دادن دو فرزند عزیز و گرانمایه و تحمل اتهامات و تهمت هایی بود که از سوی فرزندان به ایشان نسبت داده میشود.
خداوند صبر و شکیبایی ایشان را در آیاتی ستوده و آن را با عنوان زیبا ستایش کرده است. (یوسف، آیات ۱۷ و ۱۸، ۸۳ تا ۸۵) مشکلی که آن حضرت(ع) با آن مواجه بود، توطئه خانوادگی بود که فرزندان علیه یکدیگر مرتکب میشدند. بدتر از آن اینکه پدر را متهم به اموری نادرست کرده و با سوء استفاده از صبر و شرح صدر آن حضرت(ع) سخنانی گزاف بر زبان رانده و پیامبر خدا را به جهل و نادانی نسبت داده و علم و دانش او از غیب را به سخریه می گرفتند و حتی داستان گرگ و دریدن یوسف(ع) را ساختند، در حالی که ایمان به پیامبری آن حضرت داشتند.(بقره، آیه ۱۳۳)
شاید بزرگترین مصیبتی که آن حضرت(ع) بدان گرفتار شد، اتهامات ناروایی است که از سوی فرزندان زده میشد و ایشان را به تبعیض، گمراهی و کژاندیشی متهم میساختند. خداوند گزارش میکند که فرزندان رفتار حضرت یعقوب(ع) نسبت به یوسف(ع) و برادرش بنیامین را محبتی آغشته به گمراهی میدانستند(یوسف، آیه ۸) و حتی آن حضرت (ع) را در پیری متهم میسازند که بر گمراهی قدیم خود باقی است و از زندگی و فقدان یوسف(ع) درس نگرفته است.(یوسف، آیات ۹۴ و ۹۵)
حضرت یعقوب(ع) ماموریت یافت تا با ارائه رفتاری نیک و مناسب، به خانوادهها بیاموزد که چگونه با پیروی از صبر جمیل، حقایق را بر فرزندان آشکار ساخته و ایشان را از گمراهی بیرون آورده و بیآنکه سرزنش مستقیمی را متوجه فرزندان گمراه سازد، ضمن مدیریت بحران، درس زندگی به آنان دهد تا گرفتار حسادت نشوند و گمان نبرند که والدین در ارائه محبت راه تبعیض میروند.
همچنین از زندگی یعقوب(ع) این درس ارائه میشود که والدین از هر گونه رفتاری که توهم تبعیض دارد و حسادت دیگر فرزند را بر میانگیزد، خودداری کنند و اجازه ندهند تا با رفتاری، چنین توهماتی پدید آید. آن حضرت (ع) همچنین نشان میدهد که والدین میبایست رفتار همه فرزندان را زیر نظر بگیرند و متوجه عنصر حسادت در میان فرزندان باشند؛ بنابراین به صرف برادر بودن نمیتوان به آنان اعتماد کرد، بلکه با توجه به میزان صداقت و درستکاری آنان میبایست عمل کرد. از این رو بصراحت از بیاعتمادی خود نسبت به فرزندان سخن به میان میآورد و به آنان گوشزد میکند که تا چه اندازه به آنان در امانتداری و یا امور دیگر زندگی اعتماد دارد.(یوسف، آیات ۱۱ تا ۱۸؛ یوسف، آیات ۶۳ تا ۶۶)
آن حضرت(ع) از حسادت برادران نسبت به حضرت یوسف(ع) آگاه بود و از آن خوف و وحشت داشت(یوسف، آیات ۴ و ۵) از این رو، ضمن اینکه خود تلاش میکرد تا رفتاری را نداشته باشد که حسادت ایشان را افزایش دهد، از حضرت یوسف(ع) نیز میخواست تا رفتاری را در پیش نگیرد که موجب افزایش حسادت برادران و تبدیل آن به کینه و انتقام جویی شود. لذا حضرت یوسف(ع) را از بیان خواب برحذر میدارد، زیرا حتی بیان خوابی میتواند حسادت برادران را برانگیزاند یا افزایش دهد.(همان)
آن حضرت(ع) با شناختی که از روحیات فرزندان داشت، میدانست هر عاملی کوچکی میتواند حسادت باطنی ایشان را به فعلیت در آورد و با توجیهاتی دست به کاری زنند که همانند گناه قابیل نسبت به هابیل باشد. آن حضرت(ع) حتی بیان میکند که برادران میتوانند با شیوههایی موجبات کشتن یوسف(ع) را فراهم آورند و اجازه دهند حضرت یوسف(ع) در موقعیتی خطرناک قرار گیرد و حادثهای خطرآفرین رخ دهد و گرگی او را بدرد و یا زمینه مرگ او را به شکل به ظاهر طبیعی فراهم آورند.(یوسف، آیات ۱۱ تا ۱۳)
عدم اطمینان نسبت به فرزندان زمانی تقویت میشود که آنان پس از انجام جنایت نسبت به حضرت یوسف(ع)، خواهان همراهی برادر دیگر یعنی بنیامین میشوند. حرکت حضرت یعقوب(ع) نشان میدهد که انسان نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود. از این رو، ضمن سرزنش فرزندان در عدم حفاظت از جان یوسف(ع) اعلام میکند تا پیمان محکمی نیاورند اجازه نمیدهد تا بنیامین با آنان به سفر مصر برود.(یوسف، آیات ۶۳ تا ۶۶) آن حضرت(ع) خواهان وثیقه محکم میشود تا بتواند بنیامین را به عنوان امانت در اختیارشان گذارد؛ (همان) زیرا نسبت به آنان سوءظن و بیاعتماد است و گواه بر این بیاعتمادی عدم حفاظت از جان حضرت یوسف(ع) میباشد.
آن حضرت(ع) نسبت به بیادبی فرزندان ضمن یادآوری دانش الهی و پیامبری خود به آنان میفرماید که آنچه شما بدان گرفتار شدید، همان بازی است که پیش از این با من انجام دادید. در حقیقت اگر کسی حقیقت را واژگونه نشان دهد، خود در شرایطی دیگر بدان شکل فریب خواهد خورد و این گونه نیست که واکنش طبیعی رفتار خود را در دنیا نبیند. از این رو ماجرای گرفتاری بنیامین را نتیجه جلوه پردازیها و تسویل نفس فرزندان میداند(یوسف، آیات ۸۲ و ۸۳) چنانکه چنین بازیگری را درباره یوسف(ع) داشتند و بازی فریب پدر را اجرا و پیراهن خون آلود را به ایشان عرضه کرده بودند.
به هر حال، زندگی حضرت یعقوب(ع) سرشار از آموزههایی است که هر کسی میتواند با بهرهگیری از آنها بحرانهای شدید را در حوزه زندگی خانوادگی مدیریت کند. بنابراین لازم است با مراجعه به آموزههای قرآن از آنها درس گرفته و در زندگی خود به کار ببریم.