آسیبشناسی عجله در قرآن
مقصود تولائی
بسیار پیش آمده است که دیگری را به عجله متهم کردهاید و خود متهم به آن شدهاید. از نظر اجتماعی، عجله و شتاب به عنوان امری ناپسند و دور از رفتار هنجاری آدمی در فرهنگ ایرانی اسلامی پذیرفته شده است.
هرکسی عجله را نه تنها امری نابهنجار و رفتاری دور از اصول اخلاقی و آداب میشمارد بلکه شخص را به کرداری شیطانی نیز متهم میسازد و با تاکید بر اینکه عجله کار شیطان است» این خاستگاه رفتار نابهنجار را به شیطان و وسوسههای او نسبت میدهد.
اینگونه است که عجله به عنوان رفتاری زشت در جامعه جا افتاده و شخص میکوشد تا رفتاری را در پیش نگیرد که متهم به عجله و کار شیطانی شود.
امام پرسشی که مطرح است اینکه عجله چیست؟ چرا آن را رفتاری ناپسند، زشت، منکر و نابهنجار قلمداد میکنیم؟ چه آثار و پیامدهایی از نظر قرآن بر شتابزدگی در عمل و کردار بار میشود؟ نویسنده در این نوشتار کوشیده است تا با بازخوانی آیات، علل و آثار و زمینههای عجله را تبیین کند.
مفهومشناسی عجله
عجله واژه عربی است که در زبان فارسی از آن به شتاب یاد میشود. شتابزدگی در کارها از نظر مردم امری ناپسند است و هرکسی که در کارهایش آرامش و وقار و سکونت را مراعات نکند شخص عجول معرفی میشود.
البته تفاوتهای محسوس و ملموسی میان عجله و سبقت است؛ سبقت در لغت به معنای تقدم و پیشی گرفتن در سیر و حرکت و به نحو مجاز به معنای تقدم و پیشی گرفتن در امور دیگر (مفردات راغب ص 365) و پیشگامی در کارهای خیر است. افزون بر اینکه در سبقت آنچه اصل و اساسی است پیشتازی است که میبایست بر اساس اصول و قواعد انجام گیرد. به این معنا که چارچوب داشتن و مراعات آن از سوی پیشتاز به عنوان مولفه اصلی مفهوم سبقت پذیرفته شده است. بنابراین اگر شخصی بیرون از چارچوبهای تعیین شده حرکت کند و یا پیشتاز شود، در عمل پیشتاز نیست؛ زیرا قواعد پیشتازی را مراعات نکرده است. پیشتازی همانند مسابقات دوومیدانی است که باید براساس چارچوب و قواعد مشخص بازی انجام گیرد و اگر کسی بیرون از این چارچوبها و قواعد پیشتازی کند اصولا در حوزه بازی شناخته نمیشود و از همان زمان خروج از چارچوبها و قواعد تعیین شده بازی، از بازی اخراج میشود.
بنابراین از مولفههای قوام بخش معنا و مفهوم پیشتازی مراعات چارچوبها و قواعد تعیین شده است. از این رو، کسی که به عنوان پیشتازی درعملی شناخته میشود کسی است که در چارچوب مشخص و تعیین شده حرکت کرده و همه اصول و قواعد آن را مراعات کرده است.
چنین رفتاری به سبب مراعات قواعد و اصول تعیین شده هرگز موجب نمیشود تا آثار عجله که بیان خواهدشد بر آن بار شود. از نظر قرآن سبقت در کارهای خیر به عنوان یک فضیلت انسانی و دینی شناخته شده و مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته است و انسانهایی که در کارهای خیر اهل سبقت و پیشتازی هستند به عنوان ابرار و نیکان مورد توجه و ستایش خداوند قرار گرفتهاند. (حجر، آیه 24 و شعراء، آیه 51)
عجله نوعی شتاب بیرون از چارچوب ها و قواعد خاص بازی است. به این معنا که عجله، شتاب و تندی گرفتن نسبت به چیزی، قبل از وقت آن است (مفردات راغب، ص 548)
تفاوت عجله با سرعت این است که در سرعت، مطلوب وجود دارد و شخص میکوشد تا سریع به آن دست یابد؛ اما در عجله شخص میکوشد تا امری را تصاحب کند و بدان برسد که هنوز تحقق نیافته و زمان آن نرسیده است.
بنابراین، آنچه سرعت را از عجله جدا و متمایز میکند، تشخیص موقعیت و زمان اقدام عمل است. در سرعت، زمان و موقعیت عمل به درستی تشخیص داده شده است و شخص میبایست برای جلوگیری از دست دادن فرصتها اقدام و شتاب کند در حالی که در عجله شخص اقدام به کاری میکند که هنوز زمان آن نرسیده است. از این رو عجله به شتاب و سرعت خاصی در عمل گفته میشود که موجبات اذیت و آزار شخص و حتی دیگری را در پی دارد.
قرآن هرگونه اقدام شخص پیش از زمان عمل آن را امری ناپسند دانسته است و آدمی را به سبب اختیار و انتخاب این رویه عمل سرزنش میکند.
هرچند که در برخی از موارد عجله و شتاب را جایز میشمارد (بقره آیه 203) ولی به نظر میرسد که این جواز همراه با نوعی نکوهش نیز همراه است؛ زیرا در همان جواز کوچ از منا در مکه پیش از زمان و موعد آن برای انجام مناسب را امری مشروط دانسته و از مردم میخواهد که تقوا را مراعات کنند و بکوشند که عمل خویش را با کوچ جمعی انجام دهند و شتابزدگی نکنند. افزون بر اینکه هدف از انجام حج و مناسک آن دستیابی به تقوا و مدیریت و کنترل نفس است و کسانی که عجله حتی در کار خیر میکنند با این عمل خویش تقوا را در معرض خطر قرار میدهند؛ زیرا هرگونه پیشتازی در کارهای ولو خیر براساس عواطف و انگیزههایی است که میتواند خطرساز باشد. از این رو هرگونه عجله حتی در کار خیری چون مناسک حج را مشروط به مراعات تقوا میکند تا به مومنان آموزش دهد که رعایت اعتدال در کارهای حتی خیر بهتر از عجله در آن است. کسی که پیش از موعد عمل خیری، به آن اقدام میکند، هم خود و هم دیگران را به رنج میافکند. از این روست که تقوا شرط اساسی در چنین اقدام دانسته شده است و اگر کسی بیمراعات آن عمل کند نه تنها سودی از مناسک حج نبرده است بلکه تبعات عجله، او را در برمیگیرد.
براین اساس عجله حتی در کارهای خیر با آنکه مجاز دانسته شده است ولی مطلوبیت نفسی نداشته و میبایست در انجام آن مراعات تقوا را نیز داشته باشد. از اینجا میتوان حکم کلی برناپسند بودن عجله حتی در کارهای خیر کرد، زیرا بسیاری از مردم نمیتوانند تقوای مطلوب در آن را مراعات کنند؛ بویژه که معنای عجله آن است که عملی را پیش از زمان و وقت مطلوب آن انجام دهیم که این خروج از زمان مطلوب نیز خود در کاهش آثار، تاثیر شگرفی دارد؛ زیرا برای هر عملی در وقت خویش آثار شگرف است و پیش از زمان آن هر چند که کار خیری باشد آثار مطلوبی را یا به جا نمیگذارد و یا آثار معمولی و عادی بر آن بار میشود.
پیامد عجله
خداوند در آیه 11 سوره اسراء شتابزدگی را عامل مهم در استفاده انسان از ابزارهای ناپسند میشمارد و میفرماید که خصلت عجله در انسان موجب میشود تا وی از ابزارهای و وسایل نادرست و شر و ناپسند برای رسیدن به مقصود و مقصد خویش استفاده کند؛ زیرا شخص با توجه به اینکه زمان مطلوب برای مطالبه چیزی نرسیده است و اقدامی میکند، با دشواری مواجه میشود، از این رو اقدام به بهرهگیری از هر ابزار و وسیلهای میکند که در بسیاری از موارد وسایل و ابزارهای به کار رفته شده شر و ناپسند و زشت میباشد. لذا به انسان هشدار داده میشود که از عجله خودداری کند ناچار به بهرهمندی از ابزارهای
ضد اخلاقی و نجاری و زشت نشود.
خداوند در این آیه برای بیان این نادرستی در بهرهگیری از ابزارهای نادرست میگوید که اینان برای دستیابی به خیر از شر استعانت میجویند. یعنی انسان عجول وسایل خیر و شر را مساوی مییابد و برای رسیدن به رفاه و آسایش در زندگی خویش از ابزارهایی چون دزدی و سرقت و احتکار و جعل و تقلب و رشوه استفاده میکند. این معنا را میتوان از باء در واژگان خیر و شد استفاده کرد که به معنای یاری و استعانتجویی است.
کسانی که شتابزده کاری را انجام میدهند، چون صلاح خیر و زیان خویش را تشخیص نمیدهند امری را مطلوب و خیر میشمارند که در حقیقت شر و زیانی بیش نیست. خداوند در همین آیه 11 اسرا عجله را عامل مهم در اشتباه و خطای انسان نسبت به شناخت خیر و شر واقعی میشمارد؛ زیرا جمله کان الانسان عجولا به عنوان بیان علت برای گزارهای آمده است که میگوید: یدع الانسان. به این معنا که عجله علت آن شده است که انسان خیر و شر را یکسان ارزیابی میکند و به دنبال هر دو میشتابد، در حالی که خیر و شر دو مقوله متضاد و متناقض هستند و با هم منافات دارند.
به سخن دیگر انسان آنقدر در کارهای خویش عجول است که نمیتواند خیر و شر خود را تشخیص دهد و پیش از آنکه شناختی از خود خیر و شر و یا ابزارهای مفید و مضر پیدا کند برای رسیدن به مقصد خویش اقدام میکند.
زمینههای عجله
قرآن هر گونه رفتار عجولانه را مورد توبیخ و نهی قرار میدهد (انبیاء آیه 37 و یونس آیه 50 و شعراء آیه 200 و 204) و مجرمان را به سبب عجله آنان در نزول عذاب سرزنش میکند (همان) و در آیه 11 یونس و 11 سوره اسراء و انبیاء آیه 37 عجله و ناشکیبایی انسان در خواستهها و تمایلات خویش را مطرح ساخته و توضیح میدهد که این خصلت در سرشت آدمی نهفته است و انسان با چنین خصلتی آفریده شده است و میبایست با بهرهگیری از تقوا و صبر مدیریت چنین خلق و خویی را به دست گیرد و نگذارد تا این خصلت همانند شهوت، وی را به گمراهی کشاند.
از جمله زمینههای عجله در انسان افزون برخصلت سرشته در نهاد وی نداشتن احاطه علمی( کهف آیه 68) است. انسان از آنجا که دارای دانشی محدود است و به همه مسائل احاطه ندارد و همچنین به سبب عدم احاطه وی به مسائل آینده و خوب و بد خویش اقداماتی انجام میدهد که برای او منفعتی ندارد.
چنانکه گفته شد برخی برای دستیابی به خیر دست به عجله میزنند که هر چند از سوی خداوند مجاز دانسته شده ولی آثار مطلوبی به همراه نخواهد داشت؛ زیرا مطالبه چیزی پیش از اوان و موعد آن است. در داستان حضرت موسی(ع) نیز همین عجله که به قصد جلب رضایت خداوند انجام گرفته است(طه آیات 83 و84 ) موجب شده است که آن حضرت با مساله گوساله پرستی روبرو شود.
به سخن دیگر عجله پیش از موعد انجام کاری و مطالبه خیری پیش از زمان آن موجب میشود که آثار و تبعات نابهنجاری را خود و دیگری متحمل شوند؛ چنانکه عجله موسی (ع) موجب شد تا زمینه برای فقدان رهبری پیش از زمان فراهم آید و افرادی نا اهل چون سامری، رهبری امت را به دست گیرند و مردمان را به گوساله پرستی بخوانند.
در حقیقت شوق موسی در گفتوگو با خداوند و جلب رضایت او که موجب تعجیل وی شده بود، موجب میشود تا گوسالهپرستی در میان امت وی رواج یابد.
آن حضرت به شوق دانستن نیز با خضر(ع) رفتاری اینگونه داشت. از این رو سوالهایی را مطرح میکند که موجب آزار و اذیت خضر میشود.
(کهف آیات 65 تا 82)
همین رفتار از سوی حضرت یونس(ع) صورت میگیرد که خداوند وی را به سبب خروج عجولانه مورد سرزنش و عذاب قرار میدهد و موجب میشود تا گرفتار نهنگ شود و مدت چهل شبانهروز اسیر شکم نهنگ گردد. (صافات آیات 139 تا 142)
آیه 48 سوره قلم نیز بر این نکته تاکید دارد که آن حضرت(یونس(ع)) پیش از موعد و فرمان خداوندی قوم خویش را لعن کرده و بیاذن الهی از شهر خویش خارج میشود که این مسئله مورد خشم و عذاب خداوند میشود و حتی از پیامبران و مردمان دیگر خواسته شده است که اینگونه رفتار یونس(ع) در پیش نگیرند و وی را الگوی رفتاری خویش در این بخش قرار ندهند.
خداوند در آیه 83 و 84 سوره مریم و نیز 35 سوره احقاف پیامبر(ص) را از تعجیلخواهی نسبت به عذاب کافران برحذر میدارد و در آیه 114 سوره طه نیز از تعجیل در قرائت و املای قرآن بر اصحاب پیش از روشن شدن معانی آن یا زمان ابلاغ تهی میکند.
آیه 24 و 27 سوره نمل نیز از هرگونه تصمیم عجولانه در بیان اخبار مهم و اساسی نهی میکند و توضیح میدهد که چنین رفتاری میتواند آثار و تبعات زیانباری برای همگان داشته باشد.
به هر حال عجله کاری شیطانی و رفتاری نادرست و زشت است که اگر سودی داشته باشد اندک و ضرر و زیان آن بیش از اندازه است و حتی در کارهای خیر نیز پیش از رسیدن وقت آن نمیبایست عجله کرد و حتی اگر مجاز باشد، بداند که فواید آن کمتر از آن است که کار در زمان و موعد خودش انجام پذیرد.
اینها گوشههایی از تحلیل و تبیین قرآن نسبت به عجله و آثار زیانبار و مخرب این خصلت ناپسند آدمی است. همین اندازه خود میتواند هشدارباشی نسبت به ما باشد تا از عجله دست بشوییم و به جای عجله کارها را در زمان و موعد خودش انجام دهیم و چیزی حتی علم و دانش را پیش از زمان آن نخواهیم که زیان آن بیش از نفع آن است.