kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۹۴۴
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۹:۱۴

فرصتی برای جبران ‌اشتباهات گذشته

 

حسین کارگر

با آغاز به کار دولت سیزدهم و تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، همه منتظر تحول در عرصه سینما هستند. واقعیت این است که يکي از عرصه‌هاي فرهنگي‌ـ‌ اجتماعي کشور که وابستگی شدیدی به دولت دارد، سينما است. بررسي آنچه در سال‌های گذشته بر سينما رفته، نشان مي‌دهد که سیاست‌های دولت، هنر هفتم را دستخوش فراز‌ونشيب‌هايي قرار داده است. افت يا افزايش فروش فيلم‌ها، ورود يا خروج جريان‌ها و ژانرها، تعطيل شدن يا بازسازي سينماها، پرکار شدن عده‌اي و کم‌کاري گروهي ديگر و فرايندهايي از اين دست، هيچ‌يک در اثر اتفاق و تصادف رخ نداده‌اند؛ بلکه دقيقاً ناشي از نوع مديريت و خط‌مشي دولت‌ها در حوزه سينما بوده است. اين درحالي است که هنر هفتم در کشورهاي صاحب صنعت سینما از جمله؛ هاليوود راه خود را مي‌رود و داراي چشم‌انداز و دستورِ کار معینی است. به همين دليل هم در آمريکا چه بوش رئيس‌جمهور باشد، چه اوباما و چه ترامپ و چه بایدن باز هم هاليوود، مروج سرمايه‌داري و مدافع سلطه‌گري صهيونيسم است، چون سرنوشت و سياست‌هاي آن در جاي ديگري تعيين مي‌شود، این در حالی است که در ايران وضعیت به گونه‌اي دیگر است. سیاست‌گذاری سينما در ایران نه تنها با رفت‌وآمد دولت‌ها و رؤساي‌جمهور بلکه با تغيير وزير ارشاد و معاونت سينمايي وي، سمت و سوي ديگري مي‌يابد.
حال با تغییر دولت این سؤال مطرح است که وزیر ارشاد جدید (سیدمهدی اسماعیلی) باید چه مسیری را در پیش بگیرد؟ بی‌تردید، هیچ‌کس از وضع موجود راضی نیست. به طوری که همه اهالي و علاقه‌مندان به هنر هفتم در ايران، خواهان تحول در وضعیت سینما هستند. بهبود وضعیت سینما چاره‌ای جز تغییر ریل‌های حرکت این قطار ندارد. تجربه نشان مي‌دهد که سينماي ايران تا قبل از روي کار آمدن جريان ليبرال‌مآب شبه‌اصلاح‌طلب، حرکتي نسبتاً پويا و زنده‌ را طي مي‌کرد. هرچند در نتيجه سياست‌هاي مصرف‌گرايانه دولت سازندگي، رگه‌هايي از اين نگاه در آثار ملودرام و فيلم‌هاي آپارتماني آن زمان هم ديده مي‌شد؛ اما در مجموع، فضاي کلي سينما در آن دوران سالم بود؛ ولی از سال 76 و
روي کار آمدن دولت اصلاحات، ناگهان آهنگ سينماي ايران رو به زوال و کندي رفت. به گونه‌ای که در پایان دولت اصلاحات، بی‌بی‌سی فارسی در گزارشی نوشته بود: «اغلب شاخص‌هاي مهم (فروش، استقبال تماشاگران، نرخ استفاده از ظرفيت‌هاي سينما و...) در اين هشت ساله [دولت خاتمي] همواره سير نزولي خود را حفظ کرده است.» و در ادامه: «تعداد تماشاگران سينماي ايران در سال 1365 بيش از ۸۱ ميليون نفر در سال بود و طي سال‌هاي موفق‌تر 1368 و 1369 حتي به بيش از ۸۱ ميليون نفر در سال رسيد... اما اين نرخ در سال‌هاي پاياني دولت خاتمي به شدت نزول کرد و در سال 1382 به 13 ميليون و 229 هزار نفر رسيد و سينماي بحران زده ايران را به نقطه استيصال رساند... يعني در سال‌هاي اصلاحات، سينماي ايران ساليانه
17 درصد از مشتريان خود را از دست داده است.»
در سال‌های اخیر (دولت یازدهم و دوازدهم) نیز این وضعیت به شکلی بدتر و رقت بار‌تر تکرار شد.
امروز وقت تغییر و جبران گذشته است؛ اما واقعیت این است که با مدیران تکراری و همیشه در صحنه نمی‌توان امیدی به تحول و بهبود داشت! بنابراین اولین قدم دکتر اسماعیلی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد الامی برای ارتقاء سینمای ایران، دگرگون کردن مدیران این عرصه است؛ خستگان باید بازنشسته شوند و نیروهای تازه نفس و با انگیزه‌های عالی و متعالی باید هم رأس مدیریت و هم سطوح مختلف آن را فرا بگیرند. هر چند که تحول در مدیران سازمان سینمایی فقط قدم اول است و این مدیران وقتی می‌توانند به ثمر برسند که‌اشتباهات و کم کاری‌های گذشتگان خود را جبران کنند.