قهرمانان آمریکایی فرار می کنند!
فاطمه قاسمآبادی
سینما و تلویزیون غرب و بهخصوص هالیوود، برعکس بقیه کشورها ، هرگز از استراتژی کشورش و برنامههای سیاسیاش، جدا نبوده است.
به خاطر همین هم معمولا بیشتر اهداف و تصمیمات بلندمدت و کوتاه مدت کشوری مانند آمریکا را میشود از بزرگترین رسانه تبلیغاتیاش یا همان هالیوود دنبال کرد.
در مورد جنگ افغانستان هم تا بحال فیلمهای زیادی ساخته شده ولی فیلمهای چند سال اخیر هالیوود، بیشتر از هر چیز به بیهوده بودن ادامه جنگ و به اصطلاح خودشان رها کردن «فداکاری برای آزادی افغانها از شر طالبان» تاکید داشته است و پیش زمینه برنامه خروج از افغانستان را در ذهن مخاطبینشان چیده است.
فیلم «پاسگاه» محصول سال 2020، به کارگردانی «راد لوری» است که براساس کتاب غیر داستانی به همین نام، که در سال 2012 چاپ شد، ساخته شده است.
داستان پاسگاه مرزی
داستان فیلم پاسگاه، در افغانستان اتفاق میافتد و ماجرای ۵۳ سرباز آمریکایی را نشان میدهد که در سال 2006 و طی یک عملیات آزادی بلندمدت، با نیرویهای شورشی دشمن، در شمال شرق افغانستان جنگیدند.
این نبرد که تلفات زیادی را برای آمریکا بههمراه داشت، در نهایت با کشته شدن بیشتر سربازان آمریکایی تمام شد و طبق ادعای فیلم، تنها نبردی است که طی
50 سال گذشته به دو تن از سربازان زنده مدال افتخار شجاعت داده شد. «دنیل رودریگرز» در این نبرد، نشان برنز شجاعت و «اندرور باندرمن» جایزه خدمات ممتاز را از بین بقیه همقطاران کشته شدهاش دریافت کردند. در نهایت آمریکا در این نبرد شکست خورد و نیروهای انگشتشمار باقی ماندهاش، با هلیکوپتر از افغانستان فرار کردند.
برای نجاتتان از شر تروریستها آمدیم
در فیلم پاسگاه، مخاطبین طبق اطلاعات اولیه که به صورت زیرنویس میبیند، دلیل حضور نیروهای ارتشی آمریکا در شمال افغانستان را، سرکوب شورشیان، ارتباط و کمک به مردم افغانستان و جلوگیری از فروش اسلحه به طالبان و دور کردن طالبان از زندگی مردم افغانستان بیان میکند.
حال با توجه به این اطلاعات اولیه، باید دید که منظور کارگردان از سرکوب شورشیان دقیقا چه کسانی است؟ و چرا کشوری که یکی از پرسودترین تجارتهایش، از فروش اسلحه به کشورهای آفریقایی و متحدین خود در خاورمیانه است، باید از رسیدن اسلحه به نیروهای طالبان جلوگیری کند؟
سالهاست که طبق سیاستهای هالیوود و رسانههای غربی، القاعده، طالبان و... به صورت نیروهای تروریستی غرب آسیا معرفی میشوند ولی این مطلب که بنیانگذار همین گروهها، روابط نزدیکی با آمریکاییها داشته اند، همیشه در حاشیه عنوان شده است.
برای مثال «اسامه بن لادن» که به عنوان رهبر القاعده شناخته میشد، از خانوادهای میلیاردر بود که عمده ثروتشان را از راه تجارت نفت در آمریکا و ساختمانسازی به دست آوردهاند و «شیر محمد عباس» هم که به عنوان رهبر هیئت مذاکرهکنندگان طالبان شناخته میشود، جزو جوانانی بود که در دهه 70 میلادی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت ولی در فیلمهای آمریکایی معمولا تصویر این گروههای تروریستی به عنوان دشمنان اصلی آمریکا که از بین برنده حقوق بشر هستند و اصلا به خاطر مبارزه با همین گروهها، لشکرکشیهای آمریکا به خاورمیانه اتفاق افتاده، به تصویر کشیده میشود.
در فیلم پاسگاه مخاطبین میبینند که ارتش آمریکا به هر قیمتی میخواهد مردم افغانستان را از چنگ طالبان و گروهش نجات بدهد و در این هدف مقدس هم هیچ دلیل دیگری مانند سوءاستفاده از ذخایر ارزشمند افغانستان و... وجود ندارد و تنها مردم بیگناه هستند که اهمیت دارند و به نوعی قهرمانان آمریکایی به امید نجات همین مردم پا به میدان گذاشتهاند.
این ادعاها با توجه به رها کردن افغانستان در بدترین شرایط و آن هم زمانی که دولت فعلی افغانستان بیشترین امیدش را برای نجات به ایالات متحده بسته بود و ناامید شد، قابل توجه است.
سربازان جان بر کف
در فیلم پاسگاه، مخاطبین سربازان آمریکایی را میبینند که اکثرا انسانهای مقیدی هستند و با وجود همه مشکلات، همگی بدون استثنا وطنپرست و وظیفهشناسند. این سربازان که برای دفاع از مردمی دیگر، خانه خود را ترک کردهاند، حالا مجبورند در بدترین شرایط با دشمنانشان روبرو شوند.
خانواده دوستی و اهمیت برای دفاع از مردم عادی، از جمله مشخصههای سربازان آمریکایی در فیلم پاسگاه است و هیچ اثری از سربازان بیرحمی که با استفاده از شکنجه و آزار از مردم اقرار میگیرند یا در کنار قربانیان خود عکس یادگاری میگیرند، نیست!
در نهایت هم مخاطبین در انتهای فیلم، عکس سربازانی را میبینند که در راه آرمانهای وطنشان جان خود را از دست دادهاند و باید از طرف بینندگان مورد احترام باشند به خاطر فداکاری و شجاعت شان!
شخصیتهای بدون پرداخت
فیلم پاسگاه از نظر شخصیتپردازی و فیلمنامه، به شدت فیلم ضعیفی است و شخصیتهای داستان که با الهام از شخصیتهای دنیای واقعی پرداخت شدهاند، بسیار مصنوعی و غیر قابل هم ذات پنداری هستند. در این فیلم، بیشتر زمان، صرف درگیریها و زد و خورد میشود ولی این زد و خوردها به خاطر پشت سر هم بودن و عدم داستانپردازی قوی، به هیچ وجه برای مخاطبین کششی ایجاد نمیکند و همین مسئله باعث میشود تا پاسگاه در حد فیلمی جنگی و اکشن که داستان غیر جذابی دارد، باقی بماند.
در اکثر فیلمهای جنگی هالیوودی در سالهای اخیر، عنصر داستانپردازی نادیده گرفته شده و گویی این گونه فیلمها کاملا دستوری و به صورت سریسازی فقط باید ساخته شوند و سالانه تعدادی از آنها به خورد مخاطبین خود داده شوند و دیگر شخصیتپردازیهای ماندگار، کیفیت ساخت و... اهمیت چندانی ندارد.
ناآگاه و سربار
در فیلم پاسگاه، نگاه سازنده به مردم افغانستان به صورت مردمی ناآگاه که زمان حال خود را درک نمیکنند و مانند بچهها باید سرپرستی شوند، به تصویر کشیده میشود. در قسمتی از فیلم وقتی فرمانده آمریکایی سعی میکند به اصطلاح با ریشسفیدان و رهبران مردم عادی صحبت کند، این رهبران هیچ اطلاعی در مورد وضعیتی که در آن گیر افتاده اند، ندارند و حتی نیروهای آمریکایی را با روسها اشتباه میگیرند!
در فیلم پاسگاه، مردم افغانستان به صورت مردمی ناآگاه که به شدت علاقهمند به ارتباط با آمریکاییها هستند، به تصویر کشیده میشوند و سربازان آمریکایی هم مجبورند کفالت این مردم، که بیشتر شبیه کودکان بیفکر یا شرور هستند را بر عهده بگیرند.
این نوع نگاه از بالا به پایین، آن هم به مردمی مانند مردم افغانستان، در فیلم پاسگاه قابل توجه است، مخصوصا که در نهایت اراده همین مردم بعد از بیش از 20 سال، نیروهای آمریکایی را از مملکت خود بیرون کرده است ولی در پاسگاه اثری از چنین مردمی وجود ندارد.
نگاه مخاطبین
فیلم پاسگاه با وجود نقدهای مثبتی که از جانب منتقدین دریافت کرد، نتوانست در جلب نظر مخاطبین هم همانقدر موفق باشد. به خاطر همین هم این فیلم با وجود بودجه 5 میلیون دلاری ساختش، تنها 2.2 میلیون در گیشه فروخت که حتی نیمی از بودجه ساختش هم نمیشد.
در این فیلم بازیگران معروفی چون «اورلاندو بلوم»، «اسکات ایستوود» و «کلب لندری جونز» بازی کردند که در این بین جونز در جشنواره کن امسال برای فیلم «نیترام»، موفق به دریافت جایزه کن برای بهترین بازیگر نقش مرد شد.