kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۲۲۳۵
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۷

از گوهرشاد تا گوهر‌های ناب انقلاب

 

عادل علی‌نژاد طیبی
رضاخان پالانی ۸۷ سال پیش سوغات «سَرلُختی» را از ترکیه برای زنان ایرانی آورد تا ایرانیان را متمدن کند! مردک هنوز نفهمیده بود که تمدن با کاربن تقلید به دست نمی‌آید! تمدن؛ جوششی و کوششی است، نه تقلیدی و وارداتی! پیرمرد بی‌سواد باید می‌دانست، آن‌چه اروپایی‌ها را «سرمست» و بعدش «سرلخت» کرد، طمع افزایش تولید ناخالص بود نه حماقت خالص اربابانشان!
تمدن محصول «ادابازی» نیست، محصول «جانبازی» است! تمدن با «خون قرمز» ثمر می‌دهد نه «ماتیک قرمز»!
مردم مشهد، عاقلانه تصمیم می‌گیرند که بدون اعمال خشونت با حکومت صحبت کنند تا بلکه این شیطان‌ها از خر شیطان پایین بیایند! نماینده‌شان توسط مأموران حکومت محاصره می‌شود و مردم از صحبت با درگاه حکومت به سکونت در بارگاه حضرت رضا روی می‌آورند. عُمال رضاخان، به عشاق رضاجان حمله‌ور می‌شوند و مردم را می‌کُشند و نعششان را می‌ِکشند به گورهای دسته‌جمعی!
این همه کشته به خاطر تصمیمی که بعد از سفر ۴۰ روزه این مقلدِ گدایِ تمدن از سفر ترکیه گرفته شده است! همین‌قدر خالی از فکر و پر از تقلید! کشورداری مغز متفکر می‌خواهد نه مغز متعفن!
کشورداری و تمدن‌سازی با رزمایش‌های جهادی حاصل می‌شود. با قلم مطهری‌ها، با قدم رجایی‌ها، با چریکی‌های چمران، با خون بهشتی‌ها، با رشادت حاج قاسم‌ها، با جانبازی بسیجی‌ها، با ثبات قدم خامنه‌ای‌ها.
انقلاب نوپا طبیعی ‌است که تن به آزمون و خطا دهد اما در مقایسه دیکتاتوری نابالغ پهلوی با انقلاب بالغ اسلامی همین بس که کاندیدای ریاست‌جمهوری‌اش آن‌قدر پخته شده و کارشناسی صحبت می‌کند که تنها ایرادش این باشد که چرا نخبگانی حرف می‌زند نه پوپولیستی! وقتی راهبر کشتی انقلاب خمینی سخن از آینده روشن می‌گوید همین کارشناسان سر به تو را می‌بیند.
جهش‌های موضعی قیمت مرغ و پیاز، لرزش‌های خربزه اقتصاد درون‌پایه است وگرنه اقتصاد دون‌پایه که نتواند خودش تعیین تکلیف کند که با کدام کشور رابطه داشته باشد آن‌قدر داریم که از شیر مرغ تا جان آدمیزادش را همین چندتا کدخدا تامین کنند. اقتصاد درون‌پایه یعنی اینکه واکسن را خودت بسازی و‌ متواضعانه فرمولش را در اختیار بقیه هم بگذاری! وگرنه ساکت ماندن و‌ دم برنیاوردن، خفت و‌ ترس را پشت کلمه «صلح» پنهان کردن، مودبانه گدایی کردن، همیشه چشم‌انتظار دستاورد بقیه ‌بودن، «یک‌شکل» شدن با تمدن جهانی بدون «یک‌دل» شدن با آنکه کشورداری نیست! در بهترین حالتش بازار مصرف تمدن جهانی شدن است! تمدن خود را ساختن و هضم نشدن در تمدن موجود با «سرسختی» حاصل می‌شود،
نه سرلختی!
خود را خالص کردن، بدون تعارف رفتار کردن، واقعیت‌ها را دیدن، مسیر را تشخیص دادن، نترسیدن، دل‌ به دریا زدن، قدم در مسیر گذاشتن، کوتاه نیامدن و‌ کم نیاوردن، سرسختانه و متواضعانه تلاش کردن است که تمدن می‌سازد. همان کاری که راه‌بر ۸۲ ساله‌مان می‌کند!