تـرور یک ملت در سـینما
مهدی امیدی
شاید کمتر کشوری همچون در جهان یافت شود که تقویم مناسبتهایش پر از سالگرد ترور و قتلعام و کشتار توسط یا با حمایت دولتهای غربی باشد. از سرنگونی هواپیمای مسافربری تا بهکارگیری سلاحهای شیمیایی و عملیات تروریستی مختلف و... اما در کنار این جریان نظامی باید به فضاسازی تبلیغاتی و رسانهای غرب بهعنوان توجیهگر و زمینهساز اقدامات تروریستی و غیرانسانی علیه ایران هم اشاره کرد.
این مسئله، بیشتر در سینمای آمریکا اتفاق افتاده است. هالیوود در کنار انجام وظیفه اقتصادی خود برای آمریکا که ضامن سودی سرشار برای این کشور است، یک اهرم ایدئولوژیک هم هست، بهطوری که دستگاه سینمایی آمریکا، همهجا و در همه عرصههای سیاسی، نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و... همراه و جاده صافکن کاخ سفید بوده است. از جمله میتوان به این اشاره کرد که پیش از آنکه دولت آمریکا روی موضوع «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» متمرکز شود، این سینمای آمریکا بود که در فیلمها و سریالهایی چون «آرگو»، «سپتامبرهای شیراز»، «میهن» و... علیه این نهاد دفاعی ملت ایران، کار تبلیغاتی کرده بود.
تولید فیلمهای ضدایرانی اما تنها به هالیوود محدود نیست. طی سالهای اخیر کشورهای اروپایی نیز یک پای ساخت آثاری علیه کشورمان بودهاند. در این فیلمها هم فرهنگ و تمدن کهن و کلاسیک ایران هدف قرار گرفته و هم دوران معاصر و بهویژه انقلاب اسلامی.
این فیلمها در چارچوب نظریات «ادوارد سعید» اندیشمند فلسطینی درباره رسانههای غربی قرار دارد. سعید معتقد بود که تصویر خاورمیانه، آسیا و آفریقا در رسانههای غربی، شکلی از شرقشناسی تعبیر میشود. این تصویرسازی از شرق در رسانههای غربی بر اساس انگیزهها و مقاصد استعماری و امپریالیستی شکل میگیرد. فعالیت سینمای غرب در برابر ایران و آسیای میانه که عمیقا ریشه در سنت شرقشناسی دارد، این بخش از جغرافیا را سرزمینهایی دوردست، پرتنش و اسرار آمیز با مردمی که بیشتر شبیه به اشباح هستند، نمایش داده است. بر اساس نظریات ادوارد سعید بهطور خلاصه، سینمای غرب به دنبال دامنزدن به تصوری نژادپرستانه علیه مسلمانان و ایرانیان بوده است.
یکی از فیلمهایی که نژادپرستانه به تمدن درخشان ایرانی و اسلامی در آن موج میزند، «طبیب» نام دارد؛ محصول آلمان و روایتی از زندگی ابن سینا دانشمند و پزشک برجسته ایرانی است.
بدیهیترین توقعی که از یک ساختار فرهنگی و علمی حرفهای میرود، اتکا به عینیت و واقعیتهای تجربی به جای تخیلات و خرافات است، اما عجیب است که سینمای کشورهای غربی، مثل آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و... که حرفهایترین نظامهای سینمایی در جهان شناخته میشوند، هرگاه به کشورهایی مثل ما نگاه میکنند، همه اصول و قواعد علمی و استاندارد را زیر پا میگذارند. درست مثل فیلم «طبیب» که سازندگان آن حتی برای حفظ ظاهر هم که شده ذرهای به واقعیتهای تاریخی وفادار نبودهاند.
از دوران باستان و زمانی که هرودوت یونانی علم تاریخ را بنیان گذاشت، تاکنون همیشه رسم بوده است که تاریخنگاران غربی خود را محور و اصل جهان و تمدن دانسته و سایر تمدنها را بهرغم برتری بر خود، خوار و حقیر شمردهاند. این رسم، اینبار در فیلمی تاریخی که آلمانیها درباره دوران شکوفایی تمدن اسلامی و ایرانی و زندگی یک دانشمندان نامآور به نام حکیم ابوعلی سینا ساختهاند، جاری شده است. داستان فیلم در زمانی اتفاق میافتد که اروپاییها در اوج توحش و عقبافتادگی بودند و جهان اسلام به پیشقراولی ایرانیان، مهد علم و فرهنگ و هنر بود. گویی سازندگان فیلم «طبیب» نسبت به این برتری احساس حسادت شدیدی میکنند، چون در این فیلم برخلاف تاریخ، تصویری وحشیانه و بدوی از ایران در عصر طلایی اسلامی نمایش دادهاند. مثلا در فیلم اینگونه ادعا میشود که در ایران اگر متوجه میشدند که کسی مسیحی است، خونش را میریختند! به همین دلیل هم شاگرد انگلیسی ابن سینا با وجودی که مسیحی است، در ایران خودش را یک یهودی معرفی میکند، این در حالی است که چنین ادعایی هرگز در تاریخ ثبت نشده است.
خندهدارترین ادعای فیلم «طبیب» این است که در آن نشان داده میشود همه شاگردان خوب بوعلی سینا یهودی بوده و شاگردان مسلمان او همه افرادی عقبمانده، خیانتکار، فاسد و شرابخوار بودند! در بیتفاوتی سازندگان آلمانی این فیلم نسبت به تاریخ همین بس که حیات ابن سینا همزمان با دوره سلجوقیان معرفی میشود، در حالی که او در دوران غزنویان زندگی میکرد. در تاریخ اینگونه ثبت شده که ابن سینا در اثر بیماری قولنج از دنیا رفته، اما این فیلم مرگ او را خودکشی دانسته است! محل مرگ وی در همدان بوده، اما محل فوت ابنسینا در این فیلم، اصفهان است!
ادعاهای حقوق بشری غرب درباره ایران به این فیلم تاریخی هم رسوخ کرده است. مثلا در فیلم میبینیم که ابوعلی سینا بهخاطر تشریح اجساد مردگان، از سوی علمای اسلامی به اعدام محکوم میشود. این بخش کذبآلود فیلم هم مطابق تمرکز دولتهای غربی بر مسئله اعدام در ایران است. بهطور کلی در فیلم «طبیب» برخلاف واقعیت، تصویری ضدعلم و مخالف عقلانیت از دین اسلام و روحانیت مسلمان به نمایش درآمده است.
در همین جهت تصویرسازی منفی از ایران، دولت انگلیس اما با سابقه طولانی دشمنی با ملت ایران، علاوه بر راهاندازی شبکههای بیبیسی فارسی و «من و تو» برای بمباران رسانهای ایران، یک فیلم ضدایرانی را نیز تولید کردند. فیلم «6 روز» ماجرای حمله به سفارت ایران در لندن در سال 1980 میلادی (1359 شمسی) را روایت میکند؛ فیلمی که همزمان با جریان یافتن دوباره مسئله «تجزیهطلبی» در آسیای غربی و درست همجوار با ایران به موضوعی مرتبط با این مسئله پرداخته است.
این فیلم که محصول مشترک انگلیس و نیوزلند محسوب میشود همچون سایر فیلمهای ضدایرانی، با محوریت «تحریف» تاریخ شکل گرفته است. بهطور مثال، در این فیلم روایت میشود که گروهی که به سفارت ایران حمله میکنند، تحت عنوان جنبش دموکراتیک آزادی عربستان معرفی میشوند و هدفشان آزادی اعراب بازداشت شده در ایران است. این درحالی است که آن افراد، وابسته به گروهکی موسوم به خلق عرب بودند و برای اهداف تجزیهطلبانه و منافع رژیم بعث عراق فعالیت میکردند. در آن دوران، دولت انگلیس از این جریان و همه گروههای معاند و تجزیهطلب حمایت میکرد، اما در فیلم، این حقیقت اصلا فاش نمیشود. همچنین فیلم هیچ اشارهای به این نمیکند که مهاجمان به سفارت ایران، تحت حمایت رژیم بعث عراق بودند و حتی سرکرده آنها از افسران ارتش صدام بود! همچنین متهم اصلی در این فیلم، گروگانگیرها نیستند، بلکه ایران است! از نگاه این فیلم، دولت ایران حتی حاضر نمیشود که برای نجات ایرانیان شاغل در سفارت کشورمان در لندن همکاری کند و در نهایت این دستگاه امنیتی انگلیس است که به شکلی قهرمانانه ایرانیها را نجات میدهد!
در این میان روش فرانسه اما برای تولید فیلمهای ضدایرانی، متفاوت با سایر کشورهاست. سیاست دولت فرانسه این بوده که بهجای اینکه کارگردانهای فرانسوی اقدام به تولید چنین آثاری کنند، از فیلم سازهای ایرانی برای ساخت آثاری علیه کشورمان استفاده کرده است. بهطور مثال، دو فیلم ضدایرانی «پرسپولیس» و «خورشت آلو با مرغ» هر دو ساخته یک فیلمساز ایرانی مقیم خارج از کشور هستند که با حمایت دولت فرانسه ساخته شدهاند. این دو فیلم، مصداق بارز ترور تصویری یک کشور، توسط نیروهای خود آن کشور هستند. هر دو فیلم، به شکلی غلیظ و غیرمنطقی و مفرط، مردم و فرهنگ کشور ما را هدف تهمت و توهین قرار دادهاند. فیلم «شرایط» نیز از دیگر فیلمهایی است که توسط فرانسه و با کارگردانی یک ایرانی ساخته شده و به فرهنگ اسلامی مردم کشور ما حمله کرده است. فیلم «زنان بدون مردان» هم یک فیلم ضداسلامی دیگر درباره ایران است که باز هم توسط فیلمسازی از ایران است که با سرمایهگذاری مشترک فرانسه، آلمان و اتریش ساخته شده است. فیلم «رز سرخ» هم یک فیلم ضداسلامی و ضدایرانی دیگر با کارگردانی ایرانی است که دولت فرانسه در ساخت آن سرمایهگذاری کرده است. اتفاقا این فیلم هم، فرهنگ مذهبی و اعتقادات دینی مردم ایران را نشانه رفته است. «نزدیکتر از آشنا» هم دیگر فیلم ضداسلامی ساخت فرانسه است که با تمرکز بر ازدواج موقت، هم دین اسلام را هدف توهین قرار داده و هم به نمایش تصویری دهشتناک علیه ایران پرداخته است.
همه اینها گویای این است که سینماگران غربی در روندی هماهنگ با دولتهای خود، علاوه بر پیشبرد سیاستهای خصمانه این دولتها علیه جمهوری اسلامی ایران، تحریف و توهین به فرهنگ یک سرزمین را دستمایه رونق اقتصادی خود قرار دادهاند. غربیها چندین دهه است که صورت و شکل غارتگری خود را از راه تهاجم فرهنگی دنبال میکنند. آنان با ترویج الگوهای فرهنگی غیرواقعی و دروغین علاوه بر افزایش فشار علیه کشورهای مورد نظرشان، افکار عمومی دنیا را نیز به خدمت گرفته تا سبک و سیاق زندگی و به تبع آن اقتصاد خود را بر مردم دنیا تحمیل کنند و از این را به افزایش سرمایه بپردازند. این تجارت و کاسبی با اشباح است و غرب در برابر تاریخی از تحریفات علیه افکار عمومی دنیا باید پاسخگو باشد، یعنی باید در مجامع بینالمللی این اقدامات غرب را مصداق بارزی از نقض حقوق انسانها تلقی کرد. غربیها انسان را از داشتن تصویری درست از واقعیت محروم کرده و فضایی از دروغ و توهین را بر اذهان جهانی
مسلط میکنند.