به ظاهر «استاد فلسفه» در باطن «سکولار خجالتی»
بر هیچ ناظر مشرف به مسائل جهان اسلام پوشیده و پنهان نیست که یکی از شگردها و ترفندهای مألوف و مرسوم ناتوی فرهنگی جهت رخنه و نفوذ در فضای گفتمانی و اقالیم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای مستقل اسلامی، گماردن و کاشتن مهرههای نفوذی در پستها و مناصب کلیدی فرهنگی، فکری و دانشگاهی است.
یکی از شاهمهرههای اصلی و شناخته شده در مقوله نفوذ جریانی و جریان نفوذ، سید حسین نصر میباشد. نصر یکی از شاخصترین شخصیتهای مرموزي است که از دوره پهلوی دوم تاکنون نقشی اثرگذار در راستای تفسیر انحرافی از اسلام و به پیش بردن پروژه سکولاریسم در جهان اسلام ایفا کرده است. نصر به لحاظ فکری و گفتمانی از اعضای برجسته نحله سنتگرا است که عناصر و دقایق سازنده این گفتمان را میتوان ذیل شناسههایی چون تلقی طریقتی و سکولاریستی از دین، پلورالیسم دینی و مخالفت صوری با عقل و علم مدرن مورد شناسایی قرار داد. نصر اگرچه به ظاهر کباده مخالفت با ارزشهای مدرن را میکشد اما او در عمل از منظر عرفان سکولار و همچنین با آویختن به پلورالیسم جان هیک و اومانیسم کانت مباحث فکری خود را صورتبندی میکند. نصر با تأسی به آراء جان هیک، هدف و غایت همه ادیان را رستگاری و سعادت بشر معرفی میکند و این سخن را به میان میآورد که رویکردهای فقاهتی، مناسکی و شعائری به دین، هسته و گوهر دین را به محاق میبرد. نصر به زعم خویش بر این باور است که اسلام، دینی سکولار! است و اندیشه تشکیل حکومت دینی در اسلام با روح اسلام در تضاد است.
دفاعیه پرشور نصر از رویکردهای طریقتی و صوفیانه، منظومه فکری او را در تضاد کامل با ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی قرار میدهد. نصر علاوهبر مخالفت صریح خویش با تشکیل حکومت دینی، با اسلام ایدئولوژیک مرحوم شریعتی نیز مرزبندی جدی دارد. واقع امر این است که حال که ناتوی فرهنگی دشمن از مخاصمه و عناد صریح با انقلاب اسلامی و مبانی اسلام ناب محمدی طرفی نبسته است، تمامی تلاش خویش را به کار بسته است که با موازیسازیهای برگرفته از اتاقهای فکر کانونهای ماسونی و بیلدربرگی، رویکردها و قرائتهای انحرافی و بدلی از اسلام را جایگزین قرائت اصیل از اسلام که همانا اسلام ناب محمدی است کند و در این میان، نصر یکی از چهرههای مهم محافل و گعدههای استکبار جهانی است که تحت لوای اسلام، تیشه به ریشه اسلام و مسلمانان میزند.
اگر در روزگار مشروطه این میرزا ملکم خان بود که سعی داشت تحت لوای اسلام، آموزههای لیبرالیستی را تبلیغ کند؛ امروزه این نصر و افرادی از قبیله و قماش او هستند که سعی داشته و دارند که با پنهان شدن پشت عنوان پرطمطراق و نامفهوم سنتگرا، زیرپوستی به تبلیغ و ترویج سکولاریسم بپردازند و بدین وسیله دین را از آموزههای اصلی آنکه دربرگیرنده مؤلفههایی چون عدالتخواهی، ظلمستیزی و استکبارستیزی است تهی کنند. شایان ذکر است که نصر علاوهبر فعالیت در حوزه نظری و تئوریک و فراهم نمودن مصالح فکری لازم جهت بسط و اشاعه سکولاریسم، در عرصه سیاسی نیز ید طولایی در خوشخدمتی به خاندان تبهکار پهلوی دارد.
نشان به این نشان که نصر نه تنها در دوره پهلوی دوم به عنوان مشاور ارشد فرح پهلوی فعالیت میکرد بلکه علاوهبر نقش مشورتدهی، نقش مهمی نیز در فرایندهای تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی رژیم شاه داشت. هدف اصلی شخصی چون فرح پهلوی در گماشتن نصر به عنوان مشاور ارشد خویش، کمک گرفتن از وی در راستای فرونشاندن امواج خروشان اسلامی و انقلابی مردم ایران در مبارزه علیه رژیم سلطنتی بود. فرح به نیابت از اربابان ماسونی خویش بر این باور بود که میباید در صف مسلمانان انقلابی انشقاق و شکاف ایجاد کرد که بهترین گزینه برای انجام این مأموریت، جریان سنتگرایی به سرکردگی حسین نصر بود.
نصر با حیلهگری سعی داشت اینطور وانمود کند که اسلام با جهتگیریهای انقلابی و عدالتخواهانه و ضدسلطنتی میانهای ندارد و بنابراین تنها قرائت و فهم صحیح از اسلام همان فهم سکولاریستی، باطنی و عرفانی از آن است. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم نصر بیکار ننشست و در کنف حمایتهای پیدا و پنهان حلقههای ماسونی و صهیونیستی یک بار دیگر شانس خود و جریان متبوعش را جهت به انحراف کشاندن مبانی اسلام انقلابی آزمود.
وی به واسطه نفوذی که در حلقههای فکری، روشنفکری و دستگاه اداری و بوروکراتیک کشور داشت تا حدودی موفق شد در فضای گفتمانی و حتی بوروکراتیک لایههایی از جامعه آکادمیک، روشنفکری و دولتی کشور جای پایی پیدا کند. او در سایه حمایتهای پیدا و پنهان محافلی در جریان اصلاحات، به راحتی و بیهیچ مزاحمتی کتابهای خویش را با مجوز وزارت ارشاد چاپ کرد و مهمتر اینکه شمار قابل توجهی از شاگردان نصر که منتسب به نحله سنتگرا هستند توانستند سمتها و مسئولیتهای مهمی را در محافل آکادمیک کشور احراز کنند.
واقعیت این است که اگر در دوران استعمار قدیم، استعمارگران با توپ و تانک و تفنگ، اراضی و سرزمینهای اسلامی را تصرف میکردند، امروزه با ظهور استعمار نو، استعمارگران با روشهای نرم و پیچیده مشغول تاختوتاز در عرصه فرهنگی و فضای گفتمانی کشورهای اسلامی و به طریق اولی ایران اسلامی هستند. در دوره استعمار نو چهرههای چون نصر با پوششی دینی ولی محتوا و باطنی سکولار، مشغول به سخره گرفتن ارزشها و آرمانهای اصیلی چون روحیه شهادتطلبی و خوی استکبارستیزی هستند. هدف غایی نصر، برکشیدن اسلام آمریکایی- بخوانید اسلام رحمانی- و به حاشیه بردن اسلام ناب محمدی است و او در طول عمر طولانی خویش ذرهای از این هدف خویش عقب ننشسته است.
مبارزه و مقابله با تفکر کسانی چون نصر به مراتب سختتر و پیچیدهتر از مواجهه با آراء سکولارهای خشن و ستیزهجو است؛ چرا که نصر با نقاب اسلام رحمانی به جنگ اسلام ناب محمدی میرود و درست از این روست که مبارزه با جریان نفاق و نفوذی که تحت پوشش دفاع از اسلام و راه امام پا به عرصه حیات فکری و سیاسی گذاشتهاند، امری به غایت پیچیده و چندوجهی است که همتی بلند میطلبد.
* حسین روحانی
استاد علوم سياسي دانشگاه اصفهان