اکثریت مردم آلمان معتقدند در این کشور آزادی بیان وجود ندارد
سه سال پیش بود که «دیترهانیتش»، کاریکاتوریست با سابقه روزنامه «زود دویچه» چاپ آلمان به دلیل ترسیم کاریکاتوری از «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر وقت رژیم آپارتاید صهیونیستی از این روزنامه اخراج شد –البته در کشورهایی که برای دفاع از رژیم آپارتاید صهیونیستی، آتش زدن پرچم را جرم میخواند و آتش زدن قرآن را نه، این مسئله عجیب به نظر نمیرسد– و همان موقع بحثهایی در مورد نقض آزادی بیان در این کشور مطرح شد؛ اگرچه در آن زمان اکثر مردم آلمان همچنان خود را در اوج آزادی بیان میدیدند.
اما نتایج نظرسنجی اخیر مؤسسه «آلن باخ» تغییر نظر مردم آلمان را نشان میدهد. بنابر نتایج این نظرسنجی علمی، تنها ۴۵ درصد از مردم آلمان بر این باورند که آزادانه میتوانند عقاید سیاسی خود را ابراز کنند. به گزارش فارس، این آمار و ارقام کمترین میزان از سال ۱۹۵۳ تاکنون محسوب میشود. تنها همین چند سال پیش، دو سوم از مردم آلمان بر این باور بودند که هیچکس نمیتواند مانع آنها در ابراز عقاید خود به صورت آزادانه شود.
نتایج نظرسنجی فوق همچنین نشان میدهد اکثر مردم آلمان بر این باورند که آزادی بیان آنها در خطر است و ۴۴ درصد این حس را دارند که بهتر است مراقب گفتههای خود باشند. طبق این گزارش، تقریباً ۶۰ درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی، از اسلام به عنوان موضوعی یاد کردند که باید هنگام حرف زدن درباره آن بسیار احتیاط کرد. گفتنی است، مفاد این نظرسنجی شیوع اسلامهراسی را نیز در این کشور نشان میدهد.
۲۸ درصد از افرادی که در نظرسنجی مشارکت کردهاند نیز از «میهنپرستی» به عنوان موضوع بحثبرانگیزی یاد کردهاند که نمیتوانند آزادانه درباره آن حرف بزنند. دیگر موضوعی که بسیاری از پاسخ دهندگان از آن احساس ناامنی داشتند، حقوق زنان بود و ۱۹ درصد از شرکتکنندگان از آن به عنوان یک موضوع تابو یاد کردهاند.
گفتنی است، آزادی بیان در آلمان هم بسیار قید و تبصره میخورد، اما شکل این قید خوردنها نیز به نوبه خود جالب توجه است. نوشتن واقعیات درباره صهیونیسم، هولوکاست و جنایات رژیم صهیونیستی به بهانه جریحهدار نمودن احساسات یهودیان! جرم محسوب میشود و مجازات دارد اما انتشار شنیعترین مطالب و موهنترین تصاویر در توهین به ادیان ابراهیمی به خصوص اسلام با چند میلیارد پیرو، در مطبوعات و رسانهها مصداقی از آزادی بیان محسوب میشود! قطعاً نمیتوان آزادی را بیهیچ قیدی حتی در مقام نظر پذیرفت؛ اما بحث بر سر این است که آزادی طبق چه مبانی داده میشود و طبق چه مبانی قید میخورد؟ در آلمان با چه مبنایی این سیاست تبعیض در آزادی حمایت میشود؟