kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۷۳۵۴
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۵
درباره مسئله جمعیت و بحران پیش رو

داریم پیــر می‌شویم!

فاطمه اقوامی
زمانی در این مرز و بوم داشتن فرزند مایه مباهات و افتخار بود و منشأ خیر و برکت. وارد هر خانه که می‌شدی صدای خنده و بازی و شیطنت چند کودک به گوش می‌رسید و زندگی طبق روال طبیعی خود در جریان بود. اما از یک دوره‌ای چرتکه انداختن‌ها شروع شد و این باور در هیاهوی شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» گم شد. کم‌کم خیلی از چیزها تغییر کرد. در سایه این تغییرات ازدواج‌ها به تأخیر افتاد، خیلی‌ از آن‌هایی هم که تن به ازدواج دادند تحت‌تأثیر بوق‌های رسانه‌ای خارجی و برنامه‌ریزی‌های مسئولین ذی‌ربط که از روی دست غربی کپی برمی‌داشتند به این نتیجه رسیدند که هرچه دور و برشان خلوت‌تر باشد هم برای خودشان بهتر است هم برای بچه‌ای که قرار است در دامانشان رشد و پرورش یابد. خلاصه این روند آنقدر ادامه پیدا کرد و آش کاهش جمعیت آنقدر شور شد که به سرمان آمد آنچه نباید می‌آمد...
در انتهای سال گذشته دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت اظهار داشت در سال ۱۳۹۹ به نرخ رشد جمعیت 6/0 درصد سقوط کردیم و این کم‌ترین مقدار نرخ رشدی است که در تاریخ کشور عزیزمان ثبت شده است!
این نرخ رشد زنگ خطری است که تحت تأثیر عوامل مختلف اقتصادی و فرهنگی در کشور به صدا درآمده است. آن‌هایی که گوش شنوا داشتند چند سالی می‌شود آن را شنیده و دل‌نگرانند و مدام هشدار می‌دهند تا شاید قبل از آنکه دیر شود، بشود از این مخمصه رهایی پیدا کرد. مجله زن روز (از نشریات موسسه کیهان) در آستانه 30 اردیبهشت روز ملی جمعیت، نگاهی به این مقوله مهم و حیاتی داشته است. با ما همراه باشید که نکات جالب و دردناکی در این گزارش خواهید خواند.
باور کنیم با یک بحران طرف هستیم!
شاید برخی از ما حرف‌های مکرر کارشناسان و اخبار و اطلاعاتی که هر از گاهی به گوشمان می‌رسد را هنوز باور نکرده باشیم و خیال کنیم آن‌ها زیادی شلوغش می‌کنند. کاش واقعاً این‌طور بود اما آمار و اطلاعات که یک نمونه‌اش در ابتدای این گزارش ذکر شد، خلاف این مطلب را می‌گویند. اگر مسئولان امر دست نجنبانند یک بحران واقعی در انتظار کشور ماست.
سال گذشته «کیانوش جهان‌پور» رئیس مرکز اطلاع‌رسانی وزارت بهداشت و درمان، توییتی از «ملیندا گیتس» همسر «بیل گیتس» معروف بازنشر کرد که بسیار تأمل‌برانگیز و تکان‌دهنده بود. او با ارائه نموداری، نوشته بود: «سریع‌ترین کاهش نرخ فرزندآوری به ازای هر زن در تاریخ جهان در ایران اتفاق افتاده است.»
بر اساس آمار و اطلاعات منتشر شده، زنان ایرانی با دارا بودن 78/1 فرزند در مکان 146 جدول جهانی قرار دارند. کشورهای آفریقای جنوبی با رتبه 97، برزیل 106، ترکیه 110، آمریکا 122، انگلیس 137، فرانسه 118 در این لیست جایگاه بهتری نسبت به ایران دارند. جالب اینجاست برخی از همین کشورها مثل آمریکا برای کشورهای دیگر از جمله ایران نسخه تحدید نسل و روش‌های تنظیم خانواده می‌پیچند. اما نکته تأسف‌آور این است که حتی رژیم منحوس اسرائیل هم با رتبه 57 در این جدول بالاتر از ایران قرار دارد.
بر اساس این آمار، نرخ باروری در ایران پایین‌ترین مقدار میان کشورهای مسلمان را داراست، در حوزه کشورهای اروپایی آلبانی با رقم 5/1 با ما رقابت می‌کند.
چنین آماری برای ایران در حالی اتفاق می‌افتد که بسیاری از دولت‌های غربی خیلی وقت است با جدیت کامل مسئله کنترل جمعیت را کنار گذاشته و به جای آن سیاست‌های تشویقی زاد و ولد را در پیش گرفته‌اند. در این زمینه رژیم صهیونیستی اسرائیل از همه کشورهای اروپایی پیشی گرفته است.
اما متأسفانه در ایران هستند کسانی که چشم به این واقعیت‌ها و رخدادهای جهانی بسته‌اند و هنوز در فکر پیروی از سیاست‌های دیکته شده غربی برای کنترل جمعیت و استفاده از راهبردهای تنظیم خانواده هستند. البته مسئله مهم کاهش جمعیت و شرایطی که با آن در آینده روبرو خواهیم شد از دید کارشناسان و دلسوزان نظام مغفول نمانده و چند سالی است که نسبت به آن تذکر و هشدار می‌دهند. بی‌شک دغدغه‌مندترین این افراد رهبر انقلاب هستند که از اواخر دهه 80 با بیان دیدگاه‌های جمعیتی این مسئله مهم را وارد گفتمان عمومی جامعه کرده و توجه کارشناسان را به این امر مهم جلب کردند. یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین تذکرات ایشان درباره مسئله کاهش جمعیت سال 91 و در سخنرانی عمومی با مردم مطرح شد که ایشان ادامه دادن به سیاست‌های تحدید نسل را اشتباه و خطا خوانده و فرمودند: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم- بنده خودم هم در این خطا سهیمم- این مسئله‌ تحدید نسل از اواسط دهه‌ ۷۰ به این طرف باید متوقف می‌شد. البته اولی که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه‌ ۷۰ باید متوقف می‌شد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده‌ حقیر هم در این اشتباه سهیمم.»
رهبر معظم انقلاب مردادماه 90 تکلیف قضیه تحدید نسل را صریحاً روشن کرده و فرمودند: «هر اقدام و تدبیری برای کم کردن جمعیت باید پس از 150 میلیون نفر صورت بگیرد.»
در طول دهه 90 حدود 42 مرتبه این مسئله از سوی رهبری مورد تأکید قرار گرفت و ایشان نسبت به مسئله «فرزندآوری و جلوگیری از حرکت کشور به سمت پیری جمعیت» تذکر داده‌اند و از مسئولان نظام خواسته‌اند اقدامات لازم جهت تسهیل ازدواج جوانان را در دستور کار قرار دهند. خود ایشان هم در راستای توجه به این مقوله مهم در سال 93 سیاست‌های کلی جمعیتی را ابلاغ فرموده و تأکید کردند که لازم است برنامه‌ریزی‌های جامع برای رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور متناسب با سیاست‌های جمعیتی انجام گیرد.
از ژاپن عبرت بگیریم!
همه آنچه گفته شد اهمیت مسئله جمعیت و بحرانی که پیش‌رو داریم را برای ما روشن می‌سازد اما برای آنکه بدانیم دقیقا چه چیزی پیش روی ماست بد نیست به شرق آسیا سفر کوتاهی داشته باشیم و نگاهی به وضعیت کشور ژاپن بیندازیم. ژاپن در روزگاری نه‌چندان دور با سرعتی خیره‌کننده به سمت توسعه در حال حرکت بود. جهش‌های تکنولوژی ‌که در این کشور رخ داد خیلی زود آن را تبدیل به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان کرد. اما خطری درونی ژاپن را تهدید می‌کرد که کسی به آن توجه نداشت. خطری که این کشور را از رتبه‌های بالا در زمینه علم و تکنولوژی پایین کشید و لقب بدهکارترین کشور را به او داد. رکود و رشد منفی اقتصادی گریبان این کشور را گرفته و از نشاط و پویایی قبلی صنعت ژاپن خبری نیست.
علت همه این‌ها در یک جمله خلاصه می‌شود. ژاپن امروز سالمندترین کشور دنیاست. با پیر شدن جمعیت امکان جایگزینی با نیروی جوان از دست می‌رود و دقیقاً به همین خاطر بود که ژاپن از رقابت‌های تکنولوژی عقب ماند، بازارهای خود را از دست داد.
خبر بد این است که پیش‌بینی‌ها می‌گویند ساختار جمعیتی ایران در سال 1430 مشابه ژاپن امروز خواهد بود! و این همان بحرانی است که کارشناسان از آن حرف می‌زنند. نکته قابل توجه این است که این روند سالمندی جمعیت در کشورهای جهان در مدت زمان طولانی‌تری طی شده است مثلا آلمان طی 75 سال، فرانسه 80 سال و بریتانیا 90 سال این روند را طی کرده‌اند اما شواهد می‌گویند با شرایط فعلی ایران تنها در عرض 30 سال به مرحله فوق سالمندی خواهد رسید!
جمعیت کمتر، زندگی بهتر؟!
برخی بر این باورند هر چه جمعیت‌مان کمتر باشد خب سهم ما از منابع کشور بیشتر خواهد بود و زندگی می‌شود بر وفق مراد. اصلاً جمعیت زیاد که باشد فقر هم پایش به جامعه باز می‌شود. اما باید بدانیم این مسئله هیچ پایه و اساس علمی ندارد و ذهنیت غلطی است که در باور ما جای گرفته است. دکتر عاقلی عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این زمینه می‌گوید: «این حرف که گفته می‌شود جمعیت موجب فقر می‌شود خب براساس کدام داده و اطلاعات است؟! در دنیا هیچ کشوری وجود ندارد که با افزایش جمعیت درآمدش ثابت مانده باشد.
اساسا با افزایش جمعیت فناوری رشد می‌کند. این فناوری که ما داریم حاصل تقسیم کار است. وقتی جمعیت زیاد شود کسی به صورت تخصصی می‌تواند روی یک موضوع خاص کار کند و رشد دهد.»
در گزارش‌های توسعه انسانی که هر سال توسط سازمان ملل منتشر می‌شود مردم به عنوان ثروت واقعی هر کشور معرفی شده و جمعیت همواره یکی از اصلی‌ترین عناصر و مؤلفه‌های قدرت دولت‌هاست و جایگاه مهم و اساسی در دکترین و راهبرد دفاعی و محاسبه قدرت کشورها دارد. تأثیرگذاری جمعیت در بحث قدرت یک کشور به‌گونه‌ای است که حتی نقش عوامل مهمی مثل پیشرفت‌های فناوری هم نتوانسته از ارزش آن بکاهد.
جنگ بدون توپ و خمپاره
شاید برخی‌ها مقوله‌ای به نام جنگ جمعیتی را قبول نداشته باشند و آن را نوعی توهم توطئه به حساب آورند اما یک گشت و گذار ساده در اینترنت شما را با نتایج تلخ و دردناکی روبرو خواهد کرد.
در جنگ جمعیتی خبری از توپ و خمپاره و کشت و کشتار نیست فقط بر طبق یک برنامه‌ریزی دقیق از به دنیا آمدن نوزادانی که بعداً می‌توانند پایه‌های قدرت یک کشور را تحکیم بخشند و باعث پویایی و توسعه جامعه شوند جلوگیری می‌شود.
اسناد بسیاری وجود دارد که اثبات می‌کند از سال‌‌ها پیش، آنان که خود را اربابان و صاحبان این جهان می‌دانند به سرکردگی آمریکا یک طرح بین‌المللی را کلید زده‌اند تا از طریق کاهش حساب شده جمعیت، کنترل منابع معدنی و استراتژیک و ثروت کشورها را به دست بگیرند. نقشه ‌راه این پروژه، دکترین امنیت ملی آمریکاست. این دکترین می‌گوید میزان و ترکیب جمعیت در جهان و هر نوع تغییر در آن باید تأمین‌کننده امنیت ملی آمریکا باشد. اجرای این پروژه بر عهده سازمان‌های بین‌المللی است که زیر نظر پنتاگون فعالیت می‌کنند. مثلاً در این دکترین به طور کامل توضیح داده شده که سازمان یونیسف به عنوان یکی از زیر مجموعه‌های سازمان ملل از طرف پنتاگون چه وظایفی به عهده دارد که باید در کشورهای جهان اجرا کند.
نکته قابل توجه اینجاست که طبق سندی که پنتاگون منتشر کرده، برنامه‌هایی که آژانس‌های سازمان ملل در سطح جهان انجام می‌دهند جزئی از عملیات دفاعی و نظامی ارتش آمریکاست.
پروفسور «ژاکلین کاسون» در کتاب «جنگ علیه جمعیت» خود به این نکته اشاره کرده و می‌گوید که کنترل جمعیت جهانی کاملا منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی آمریکا و یک جنگ تمام عیار است.
سیاست‌های جمعیتی با اهداف سیاسی و بر اساس جهانی‌سازی غربی تنظیم می‌شود. در دهه‌های گذشته بر اثر عوامل مختلف مثل انقلاب جنسیتی، فروپاشی خانواده،‌ حاکمیت ارزش‌های لیبرالیستی و... جمعیت کشورهای سرمایه‌داری یک سیر نزولی را دنبال می‌کرد، اما بعد از مدتی کشورهای غربی و در رأس آن‌ها آمریکا به فکر افتادند تعادل جمعیتی را به نفع خود تغییر دهند به همین خاطر با در پیش گرفتن سیاست‌های خاص و راهبردهای عملیاتی سعی کردند پروژه کاهش رشد جمعیت در کشورهای جهان سوم به‌خصوص کشورهای مسلمان را جلو ببرند.
در سال 1968 «پائول ارلیش» کتابی به نام «بمب جمعیتی» نوشت که می‌توان آن را کتاب مقدس معتقدان به تئوری ضد انسانی کاهش جمعیت به حساب آورد. او در این کتاب با هشدار درباره ازدیاد جمعیت زمین، آمریکا را تشویق می‌کند تدابیر کنترل جمعیتی سختی را در پیش گیرد.
پروژه‌ها از پشتوانه و حمایت مالی و بودجه‌های هنگفت بنیادهای فراملیتی مثل فورد،‌ راکفلر و نهادهایی که در سطح بین‌المللی فعالیت دارند مانند آژانس توسعه ایالات متحده آمریکا و صندوق جمعیت سازمان ملل بهره‌مند بوده و هستند. اگر درباره عملکرد بنیادهای فورد و راکفلر و ریشه صهیونیستی‌شان و حقایق پشت پرده آن‌ها اندک اطلاعاتی داشته باشید (که در اینجا فرصت پرداختن به آن وجود ندارد) همه چیز برایتان واضح و روشن می‌شود که سیاست‌های جمعیتی و بحث کاهش جمعیت در کشورهای مختلف با پشتوانه چه اندیشه‌ای دنبال می‌شود.
سرخپوستان، غیرسفیدپوستان و جهان سومی‌های ساکن در آمریکا نخستین اهداف برنامه‌های جمعیتی یادشده به حساب آمدند که برنامه عقیم‌سازی آن‌ها به صورت گسترده در دستور کار قرار گرفت. «آنجلا فرنکس» در این باره می‌گوید: «این عقیم‌سازی بدون اطلاع و رضایت افراد انجام می‌گرفت. تا سال 1977 حدود یک‌چهارم زنان سرخپوستی که به هر دلیلی به بیمارستانی در اوکلاهاما مراجعه کرده‌اند؛ عقیم شده‌اند.»
اما بخش سنگین برنامه کنترل جمعیت جهان توسط آمریکا و با همکاری نهادهای بین‌المللی مربوط به بیرون از مرزها بود. بر اساس گزارشات، تحلیلگران شرکت رند برای رئیس‌جمهور وقت آمریکا، لیندون جانسون، گزارشی تهیه کردند که در آن با انجام محاسبات مغرضانه‌ای به اثبات رسیده بود که کودکان متولد شده در جهان سوم دارای ارزش اقتصادی منفی هستند! در نتیجه با تولد کودکان بیشتر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، فقر در این کشورها گسترده‌تر می‌شود و جمعیت انبوهی به وجود می‌آید که از طبقه کارگر بوده و آماده رهبری توسط سوسیالیست‌ها و انقلاب‌های کمونیستی هستند. بر این اساس هیچ دولتی نباید اجازه بدهد فقر در بین مردمش گسترش یابد و برای این کار باید از افزایش جمعیت کشور خود جلوگیری کند.
آمریکا برای رسیدن به اهداف سیاست‌های جمعیتی خود از این روش بهره گرفت که کمک‌های مالی خود به کشورهای دیگر را مشروط به انجام برنامه‌های کنترل جمعیت توسط دولت‌ها کرد، در نتیجه کشورهایی که در طرح کاهش جمعیت شرکت می‌کردند از سوی آمریکا مورد حمایت قرار گرفته و دستاوردی به دست می‌آورند. کشوری هم که زیر بار این برنامه‌ها نمی‌رفت با مشکل روبه‌رو می‌شد. ناگفته پیداست با چنین رویکردی و با توجه به شرایط اقتصادی- اجتماعی دولت‌های جهان سوم، آمریکا در پیشبرد اهدافش مشکل خاصی پیش رویش نبود.
یکی از اتفاقات مهم در پروژه کاهش جمعیت در سال 1968 و با ورود «رابرت مک نامارا» به بانک جهانی صورت گرفت. او که قبل از ورود به این سمت وزیر دفاع آمریکا بود و در زمان جنگ ویتنام افراد زیادی را به کام مرگ فرستاده بود، به برنامه‌های کنترل جمعیت ابعاد تازه‌ای بخشید و غیر از عقیم‌سازی و جلوگیری از بارداری، جنگ بیوتروریستی هم راه افتاد. پروژه تولید و انتشار عوامل بیماری‌زا و ناشناخته چون ویروس ایدز و کشتار بی‌سروصدای مردم جهان سوم از طریق واکسن‌های آلوده از جمله اقداماتی است که در دستور کار برنامه کنترل جمعیت قرار گرفت.
از مهم‌ترین عوامل ایجاد بحران جمعیت امروز در کشور عزیز ما نیز همین نسخه‌های غربی است که توسط نهادهای بین‌المللی حدود اواخر دهه 60 شروع به اجرا شد. رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای خود با مسئولان نظام به غلط بودن این سیاست‌ها ‌اشاره کرده و فرمودند: «[باید باور کنیم که] نسخه‌های غربی برای ما قابل اعتماد نیستند. من نمی‌گویم به کلی رد کنیم؛ نه، بسنجیم. تسلیمِ بی‌بروبرگردِ نسخه‌های غربی نمی‌شود شد؛ نه در زمینه‌‌ اقتصاد، نه در زمینه‌های دیگر مثل مسئله‌‌ جمعیت. قضیه‌‌ جمعیت یکی از همان نسخه‌های غربی است. سیاست‌های جمعیتی کشور- آن‌هایی که دنبال می‌کردیم- سیاست‌های غلطی بود. قبلا این را من گفته‌ام. البته اولش درست بود؛ شروع درست بود، [ولی] ادامه‌اش درست نبود و غلط بود و ما غفلت کردیم در این زمینه؛ باید جبران بکنیم.»
چنان‌که در کلام رهبری هم مشهود است یکی از دلایل اصلی شرایطی که امروز در آن گیر افتادیم و بحران پیری جمعیت انتظارمان را می‌کشد،‌ این است که به نسخه‌های غلط غربی که توسط سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی چون صندوق جمعيت سازمان ملل متحد (UNFPA)، سازمان جهانی بهداشت (WHO)، بانک جهانی (World Bank) و صندوق كودكان سازمان ملل متحد (UNICEF) که برای کنترل جمعیت در کشور فعال بوده و هستند، اعتماد کردیم و هر آنچه آن‌ها گفتند چشم و گوش بسته به اجرا درآوردیم و متأسفانه هنوز هم در بین مسئولین دولتی هستند کسانی که چنین رویه‌ای را دنبال می‌کنند.
نیروهای داخلی به کمک آمدند!
البته نباید همه تقصیرها را گردن عوامل خارجی انداخت. همین که مسئولان ما به قول رهبر انقلاب به نسخه‌‌ بیگانگان اعتماد بیشتری دارند تا به نسخه‌‌ داخلی! خطای بزرگی است.
متأسفانه بی‌توجهی مسئولان نسبت به مسئله بحران جمعیت از دیگر عواملی است که چون یک نیروی کمکی به عوامل خارجی کمک کرده و وضع موجود را تشدید می‌کند. مثلا از زمانی که زنگ خطر بحران کاهش جمعیت توسط رهبر انقلاب به صدا درآمد ایشان راهکارها و توصیه‌های فراوانی را پیش پای مسئولان قرار دادند که متأسفانه به آن‌ها عمل نشده است.
از مهم‌ترین این راهکارها ابلاغ سیاست‌های کلی جمعیت در سال 1393 بود که در آن صراحتاً به اموری مثل «تسهیل ازدواج جوانان»، «اختصاص تسهیلات مناسب برای مادران به‌ویژه در دوره بارداری و شیردهی» و یا «پوشش بیمه‌ای هزینه‌های زایمان و درمان ناباروری مردان و زنان» اشاره شده اما با بی‌توجهی دولت اتفاقی در این زمینه رخ نداده است.
مشکلات اقتصادی که هر روز با بی‌تدبیری دولت بر ابعاد آن افزوده می‌شود از دیگر عواملی است که ازدواج و به تبع آن فرزندآوری جوانان را به تعویق انداخته و به روند کاهش جمعیت کمک می‌کند.
تعهدات معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری در زمان تصدی شهیندخت مولاوردی به صندوق جمعیت سازمان ملل از دیگر اقدامات منفی مسئولان در زمینه مقوله جمعیت است. با افشاگری مرحومه «فاطمه رهبر» مشخص شد در تفاهم‌نامه‌ای که توسط مولاوردی با صندوق جمعیت به امضا رسیده، ۱۲ تعهدی که تحت عنوان سلامت زنان و خانواده و سلامت باروری داده شده است، یک قرارداد محسوب می‌شود و برای کشور تعهد حقوقی می‌آورد. مثلاً در بین آن‌ها تعهداتی چون تحویل گزارشات مورد نیاز به‌موقع و رضایت‌بخش برای صندوق و نیز اعطای مجوز به صندوق برای دسترسی به اسناد که به‌معنای دسترسی این صندوق به بانک اطلاعاتی زنان ایرانی است! وجود دارد.
این مسئله زمانی مهم می‌شود که بدانیم یکی از مأموریت‌های «صندوق جمعیت سازمان ملل» در کشورها این است که تعداد زادآوری را محدود کند.
فرصت پرداختن به همه اقدامات ضد جمعیتی مسئولان در این نوشتار میسر نیست و موارد بالا فقط نمونه‌هایی ‌است تا بدانیم متأسفانه در زمینه حل بحران جمعیتی حتی در داخل کشور هم موانع بسیاری وجود دارد و نیاز به یک عزم جدی است تا از این گردنه هم مثل خیلی از گردنه‌های صعب‌العبوری که تا امروز از آن گذر کردیم، بگذریم اما اگر همین طور دست روی دست بگذریم پیری جمعیت مثل خیلی از کشورها گریبان ما را هم خواهد گرفت.
بدون پیوست جمعیتی
در دنیای امروز رسانه‌ها حرف اول را می‌زنند و می‌توانند در حوزه‌ها و زمینه‌های گوناگون تأثیرگذار باشند. موضوع جمعیت یکی از این مقولات مهم است که رسانه در به ثمر نشستن آن می‌تواند نقش بی‌بدیلی را ایفا کند اما متأسفانه رسانه‌های ما به‌خصوص رسانه ملی در این خصوص تا به امروز بسیار ضعیف عمل کرده‌اند. تا پای بحث جمعیت به میان کشیده می‌شود، تمام ابتکار برنامه‌سازان ما این است که یک برنامه گفت‌و‌گومحور تشکیل دهند و کارشناسی را بیاورند تا برای هزارمین‌بار مطالبی را تکرار کند یا اینکه در حد ساخت چند آیتم ضعیف با شعارهای گل‌درشت قضیه را فیصله می‌دهند. حجت‌الاسلام رسول ساکی دبیر مجمع ملی فعالان جمعیت در گفت‌و‌گو با خبرگزاری تسنیم در این‌باره می‌گوید: «به‌اندازه کافی بزرگان ما به موضوع جمعیت اشاره کردند و بیانات مربوطه ایشان چراغ راه ما خواهد بود، اما وظیفه کارشناسان و رسانه ملی این است که موضوع مذکور را به ثمر بنشانند نه اینکه لزوماً آن‌ها را تکرار کنند! تکرار صِرف، باعث می‌شود جامعه جواب عکس به این موضوع بدهد؛ ما در برنامه تلویزیونی و سریال‌ها حتی نیاز نیست به‌طور مستقیم سریال‌های جمعیتی بسازیم، باید در سریال‌هایمان پیوست‌های مختلف جمعیتی را لحاظ کنیم.»
متأسفانه در سریال‌های امروز ما خبری از خانواده‌های پرجمعیت و پرنشاط قدیمی نیست. اکثریت خانواده‌ها تک‌فرزند یا نهایتا دو فرزند دارند. این نمایش رسانه‌ای خواه ناخواه روی ذهن مخاطب تأثیر می‌گذارد و این باور را در ذهن او شکل می‌دهد که خانواده فرهیخته امروزی چنین شکل و شمایلی دارد.
در بحث الگوهای معرفی‌شده توسط رسانه به جامعه هم این خلأ جمعیتی وجود دارد. به عنوان مثال زن موفق در رسانه کسی است که حتما شغلی خاص یا تحصیلات بالایی داشته باشد و کمتر دیده شده مادری خانه‌دار که فرزندان موفقی تربیت کرده و تحویل جامعه داده به عنوان یک بانوی موفق در رسانه مطرح شود.
از طرف دیگر متأسفانه زندگی سلبریتی‌ها که قشر تأثیرگذاری در جامعه به‌شمار می‌روند، الگوی کاملاً غلطی در مقوله جمعیت به خورد جامعه، به‌خصوص قشر جوان می‌دهد. رسانه‌ ملی با دعوت از سلبریتی‌ها به برنامه‌های مختلف به‌راحتی بستر و فرصت عرضه افکار و سبک زندگی آن‌ها را فراهم می‌کند. افرادی که روی آنتن سیما به‌راحتی می‌گویند تصمیم گرفته‌اند به‌جای داشتن فرزند از یک حیوان خانگی نگهداری کنند! یا اینکه از تجرد خود صحبت کرده و به نوعی ازدواج در سنین بالا را تبلیغ می‌کنند. آن‌هایی هم که ازدواج کرده‌‌اند اگر رضایت بدهند که فرزندی داشته باشند، سقفش نهایتاً دو فرزند است. این در حالی است که اگر سری به صفحات شخصی سلبریتی‌های خارجی بزنید، در تعداد قابل توجهی از آن‌ها می‌توانید میل به داشتن فرزند مشاهده کنید. برخی از آن‌ها مثل کریستیانو رونالدو به‌صراحت از ارزش خانواده و داشتن فرزند سخن می‌گویند.
منابع
در این گزارش از مطالب و گزارش‌های خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، تسنیم، ‌فارس،‌ مشرق، سایت رهبر معظم انقلاب و روزنامه کیهان و مستند راه بی‌بازگشت استفاده شده است.