kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۶۶۲
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۵

چرایی سیره علمی امام صادق(ع)(پرسش و پاسخ)


پرسش:
چرا امام صادق(ع) برای رسیدن به خلافت از فرصت‌ها استفاده نکردند؟
پاسخ:
این شبهه‌ای است که در زمان آن امام بزرگوار نیز مطرح بوده است و گاهی هم آن را با آن حضرت در میان می‌گذاشتند و کسانی که درباره امام صادق(ع) به خصوص زندگانی سیاسی آن حضرت بحث کرده‌اند، به این نکته پرداخته و جواب‌هایی هم به آن داده‌اند.
مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار نقل می‌کند که: «شخصی بنام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق(ع) رسید، سلام کرد و نشست. عرض کرد یابن‌رسول‌الله شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمی‌کنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی که بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید! حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امر کردند، تا تنور را روشن کنند، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت روبه مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو، دراین هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض کرد: یابن رسول‌الله(ص) مرا با آتش مسوزان، از من درگذر،...
حضرت فرمودند: تو را بخشیدم، دراین هنگام یکی از اصحاب امام صادق(ع) بنام «هارون مکی» وارد شد درحالی که یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد. امام(ع) جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور... هارون مکی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد. امام(ع) شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خراسان از او می‌پرسیدن و... سپس گفت: ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن. مرد خراسانی به‌طرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام (ع) از مرد خراسانی سؤال کرد: «از این‌ها در خراسان چند نفر پیدا می‌شود؟ مرد خراسانی عرض کرد: بخدا قسم یک نفر هم نیست. امام-علیه‌السلام- فرمودند: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می‌دانیم. (1)»
آری رهبری در مبارزات خود پیروز می‌شود که دارای یاران و سربازان فداکاری باشد و بدون داشتن چنین نیروئي شرکت در جنگ و مبارزه، نتیجه‌ای جز شکست به بار نخواهد آورد. در بررسی زندگی امام صادق(ع) و موقعیت آن حضرت به‌خوبی درمی‌یابیم که آن حضرت از چنین نیروئي برخوردار نبود و کسانی که آن حضرت را به مبارزه دعوت می‌کردند در حقیقت منافع خود را جستجو می‌کردند.
یکی از کسانی که قصد فریب امام(ع) را داشت، ابومسلم خراسانی «فرمانده مبارزه برعلیه بنی‌امیه بود» ابومسلم پس از مرگ «ابراهیم امام» به حضرت صادق(ع) چنین نوشت: «من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت می‌کنم، اگر مایل هستید کسی برای خلافت بهتر از شما نیست؟ امام در پاسخ نوشت: «ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی» (نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه من است» (2)
هم‌چنین «فضل کاتب» می‌گوید: روزی نزد امام صادق(ع) بودم که نامه‌ای از ابومسلم رسید، حضرت به پیک فرمودند: «نامه تو را جوابی نیست از نزد ما بیرون شو» (3)
هم‌چنین آن حضرت بعد از این که نامه‌ای از «ابوسلمه خلان» دریافت کرد و آن حضرت را به مبارزه و به دست گرفتن قدرت دعوت می‌کرد. فرمودند: مرا با ابوسلمه که شیعه و پیرو دیگران است چه کار؟ و سپس نامه او را بدون این که آن را بخواند در آتش انداخت و آن را سوزانید و بعلاوه به دیگر بزرگان علوی که چنین نامه‌ای را دریافت کرده بودند هشدار داد که فریب این‌گونه افراد را نخورند و جان خود و جان یاران و فرزندان خود را بی‌جهت به خطر نیندازند» (4)
و بار دیگر که ابوسلمه به آن حضرت نامه نوشت و گفت: «هفتاد هزار جنگجو در رکاب ما آماده جنگ هستند، اکنون موضع خود را روشن کن» امام(ع) باز همان جواب قبلی را دادند» (5) درنظر ابتدائي بنظر می‌رسد که آن حضرت باید به این‌گونه درخواست‌ها جواب مثبت می‌داد و دست به مبارزه و قیام می‌زد ولی با گذشت زمان بخوبی به این نکته می‌رسیم که امام -علیه‌السلام- کاری را انجام داد که شایسته یک رهبر واقعی بود زیرا آن حضرت می‌دانست که رهبران قیام، هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را هم مطرح می‌کنند، صرفا به منظور جلب حمایت توده‌های شیفته اهل بیت است.امام(ع) بخوبی می‌دانست که: ابومسلم و ابوسلمه دنبال چهره روشنی از اهل بیت می‌گردند که از وجهه و محبوبیت او در راه رسیدن به اهداف خود، بهره‌برداری کنند و به امامت آن حضرت عقیده نداشتند وگرنه معنا نداشت که نامه‌های دیگر به بزرگان علوی به همین مضمون بنویسند.
امام(ع) که سرچشمه علوم و معدن حکمت بود بخوبی می‌دانست که هدف رهبران قیام علیه بنی‌امیه استفاده از موقعیت و شخصیت آن حضرت می‌باشد و خود شاهد مبارزرات زیادی بر علیه بنی‌امیه بود که رهبران آن مبارزات از فرزندان پیامبر اسلام(ص) بودند. ولی به خاطر سست عنصری یاران خود شکست خوردند و به این بهانه جان و مال و ناموس زیادی از شیعیان به هدر رفت.
بنابراین امام صادق(ع) دست به یک فعالیت فرهنگی عمیق زدند و با تربیت شاگردان زیادی، مکتب حقه اثنی‌عشریه را برای همیشه بیمه کردند. گذشت زمان نشان می‌دهد که هشیاری و ژرف‌اندیشی امام صادق(ع) بیشترین ضربه را به دشمنان وارد کرده و در عوض بیشترین خدمت را به دین اسلام انجام داده است. نهایتا همین فعالیت‌ها باعث شد که دشمنان مکتب شیعه نتوانند آن حضرت را تحمل کنند و آن امام بزرگوار را به وسیله سم به شهادت رسانیدند.
ــــــــــــــــــــــــ
(1) بحارا‌لانوار، علامه مجلسی، جلد 47، صفحه 123 و 124.(2)شهرستانی، الملل و النحل، دارالمعرفه بیروت، 1402 هـ .ق، جلد اول، ص 154 (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پیشوائي).(3) کلینی، الروضه من الکافی، ط 2، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص 274 و مجلسی بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، جلد 47، ص 297 (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پیشوائي).(4) ابن‌الطقطقی، الفخری، بیروت دار صادر، ص 154، مسعودی مروج الذهب، بیوت، دارالاندلس، جلد 3، ص 253 و 254 (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پیشوائي).(5) مجلسی، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، جلد 47، ص 133، (به نقل از سیره پیشوایان از استاد مهدی پیشوائي).