kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۶۶۰
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۵

نمی از دریای معارف امام صادق(ع)


 محمدمهدی رشادتی
توقف در برابر شبهه؛ نشانه تقوا
امام ششم(ع) فرمود: اورع‌الناس من وقف عند‌الشبهه. پارساترین انسان کسی است که از امور مشکوک و شبهه‌ناک اجتناب کند. (خصال ج 1 ص 70)
آیت‌الله مشکینی می‌نویسد: ورع 3 کاربرد دارد:
1)گاهی به همان معنای تقواست. 2) گاهی به معنای پرهیز کردن و دوری جستن از محرمات است. 3) گاهی به معنای ترک کردن امور شبهه‌ناک و حتی امور مباح است. و این قسم سوم مرتبه‌ای بالاتر از تقوا محسوب می‌شود. (درس‌هایی از اخلاق ص 76) مرحوم مجتهدی تهرانی نقل می‌کند: آیت‌الله مرعشی نجفی اوایل که به قم می‌آیند، یک شب‌ جایی مهمانش می‌کنند. شب خواب می‌بیند که امام‌زمان(عج) به او می‌فرماید: «دستت را سر هر سفره‌ای دراز نکن». بعد از تحقیق متوجه می‌شود که غذای آن شب شبهه‌ناک بوده است. در شکمتان وسواس داشته باشید. در حلال و حرام وسواس داشته باشید. جاهایی که افراد لاابالی هستند، در آنجا وسواس داشته باش. (طریق وصل ص 138)
اجازه برای حمل دو دینار
نقل می‌کنند: صفوان‌بن یحیی از یاران خاص امام کاظم و امام رضا(ع) عازم سفر از مکه به کوفه بود. یکی از همسایگان دو دینار به او داد تا آن را در کوفه به کسی تحویل دهد. صفوان گفت: من این شتر را کرایه کرده‌ام و آن وقت که کرایه کردم دو دینار شما جزء اسباب من نبود، پس اجازه بده تا از صاحب شتر برای حمل دو دینار شما اجازه بگیرم.
عبدالله‌بن مبارک در شام قلمی را امانت گرفت، بعد از آن سفری برایش پیش آمد. وقتی به انطاکیه رسید یادش آمد که قلم امانت نزد او مانده است. لذا پیاده به شام برگشت و قلم را به صاحبش پس داد و بعد به انطاکیه مراجعت کرد.
از علی(ع) پرسیدند: عامل ثبات و پایداری ایمان چیست؟ فرمود: ورع، عرض کردند: عامل زوال ایمان چیست؟ فرمود: طمع. (منتهی الامال ج 2 ص 216-217)
بالا آوردن غذای شبهه‌ناک
نقل می‌کنند: آیت‌الله سیدمحمدباقر درچه‌ای که از اساتید مرحوم آیت‌الله بروجردی بودند، روزی به همراه تعدادی از علماء میهمان یکی از بازرگانان بود. بعد از صرف مقدار کمی غذا، میزبان قباله‌ای را برای گرفتن امضاء خدمت سید آورد. آن قباله مشکلی داشت که با نظر و فتوای سید، حرام تلقی می‌شد. سید دانست که آن میهمانی مقدمه‌ای برای امضاء بوده و لذا شبهه رشوه دارد. رنگ صورتش تغییر کرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدی کرده بودم که این زقوم را به حلق من ریختی؟ چرا این نوشته را پیش از ناهار نیاوردی تا دست به این غذا آلوده نکنم. سپس دوان‌دوان به مدرسه آمد و کنار باغچه مقابل حجره‌اش نشست و با کوشش همه آنچه را که خورده بود استفراغ کرد و پس از آن نفس راحتی کشید. (اسلام مجسم‌ ص 542)
روزگاری که آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی به مکتب می‌رفتند و پدرشان را هم از دست داده بودند، رسم چنان بود که وقت ناهار، کودکان غذایشان را روی هم ریخته، با هم می‌خوردند. اما سیدمحمدرضا به کناری می‌رفت و جداگانه غذا می خورد و هر چه اصرار می‌کردند که با آنان غذا بخورد، قبول نمی‌کرد و می‌گفت: شاید پدران شما راضی نباشند که من از غذایتان استفاده کنم. روزی بچه‌ها غذای او را برداشتند و روی غذای خود ریختند تا مجبور شود با آنها ناهار بخورد. ایشان آن روز اصلا ناهار نخورد تا از لقمه شبهه‌ناک پرهیز کرده باشد.
روزی یکی از زنان دوستدار اهل بیت از پول حلال خود دو عدد نان پخت و آن را خدمت امام باقر(ع) که آن موقع در حبس منصور دوانیقی بود، فرستاد. امام(ع) آن را میل نکرد و پس فرستاد و فرمود: به آن زن بگویید ما می‌دانیم طعام تو حلال است، اما چون آن را بر طبق حرام گذاشتی و پیش ما فرستادی، خوردنش بر ما جایز نیست. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 54-56)
***
انفاق مال، سخت‌ترین آزمون
امام صادق(ع) فرمود: ما بلا الله العباد بشیء اشد علیهم من اخراج الدرهم. خداوند بندگان را به چیزی سخت‌تر از پول دادن و انفاق مال آزمایش نکرده است. (خصال ج 1 ص 66)
آن حضرت از قول پدر گرامی‌شان فرمود: خداوند به موسی(ع) وحی فرستاد که به فراوانی مال خرسند مباش و یاد مرا در هیچ حال وامگذار زیرا مال و ثروت زیاد موجب فراموشی گناهان می‌شود و ترک کردن ذکر و یاد من، دل‌ها را سخت می‌کند (همان ص 82) و نیز می‌فرمایند: سه خصلت است که مردم طاقت و تحمل آن را ندارند: گذشت از خطاهای یکدیگر، کمک مالی به برادران دینی، زیاد یاد خدا بودن (همان ص 146).
مال و ثروت، وسیله آزمایش
قرآن کریم نه تنها مال بلکه همه نعمت‌های دنیا را وسیله آزمایش می‌داند. طبیعی است چیزی وسیله آزمایش قرار می‌گیرد که جاذبه‌ای داشته باشد و او را بدنبال خود بکشاند (انسان‌سازی در قرآن ص 290) از میان نعمت‌های دنیا مال و ثروت به‌خاطر جاذبه زیادش از دیگر مواهب مادی خطرش بیشتر است.
مقام معظم رهبری در این باره می‌فرمایند: از لغزش‌ها بترسید. امام سجاد(ع) در دعای صحیفه سجادیه وقتی برای سربازان اسلام دعا می‌کند می‌فرماید: خدایا یاد و محبت و علاقه به مال فتنه‌انگیز را از دل اینها بگیر. مال و پول خطرناک است. بسیاری در اینجا پایشان لغزید. خیلی باید مراقب بود. اسم این مراقبت تقواست. یعنی مراقبت از خود، نفس انسان زیاده خواه است. (در دیدار نمایندگان مجلس 83/3/27)
دوست داشتن مال همچون دوست داشتن دیگر مواهب دنیا مثل فرزند، زن و... امری طبیعی است. آنچه مورد نکوهش است، این است که آدمی به آنها راضی شده و مقصد نهایی خود را در بدست آوردن هر چه بیشتر آنها بداند. (بیست گفتار ص 251-244)
علی(ع) در این باره فرمود: هر گاه خدا برای بنده‌ای بدی بخواهد، مال و ثروت را محبوب او گرداند و آرزوهایش را توسعه دهد. و هر گاه خدا بنده‌ای را دوست بدارد، مال را در نظرش مبغوض کند و آرزوهایش را کوتاه نماید(غرر ج 2 ص 454) وظیفه انسان در دنیا برای داشتن زندگی‌ای آبرومند، این است که تلاش متعارف کند تا محتاج دیگران نشود. اما اینکه آیا کوشش او از طریق کسب روزی حلال منجر به مال فراوان و یا اندک می‌شود، این را باید به تقدیر و تدبیر الهی منتسب کرد و از نتیجه حاصل شده نباید ناراحت شد. شاید روزی فراوان به صلاح نباشد. در این زمینه امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند می‌فرماید: اگر بر بنده مؤمن خود تنگ بگیرم غمگین می‌شود، در صورتی که این تنگی او را به من نزدیک‌تر می‌سازد و اگر بر بنده مؤمن خودم وسعت دهم، شاد می‌گردد، در حالی که آن وسعت او را از من دورتر می‌سازد. (اصول کافی ج 3 ص 211)
بخشندگی، نشانه‌ای از بهشتی بودن
مرحوم مجتهدی تهرانی می‌فرماید: از علامت‌های اهل بهشت، دستی است که بخشش می‌کند. ثروتمندی که در عمرش به فقیرکمک نکرده و خمس نداده، انفاقی نداشته است، این آدم اهل بهشت نیست. (طریق وصل ص 92)
یکی از عرفا می‌گوید: مؤمن می‌تواند در مقابل بلا و مصیبت صبر کند اما در عافیت‌ها و نعمت‌ها جز صدیقین و اولیاء الهی کسی را یارای صبر و تحمل نیست. (اخلاق شبر ص 360)
ابوعبیده جراح از بازرگانان مسلمان بود. او طبق معمول به سفرهای تجارتی می‌رفت و خوار و بار مورد نیاز اهل مدینه را می‌آورد. وقت نماز صبح بود. خبر ورود ابوعبیده به مردم رسید. مردم با شتابزدگی در نماز جماعت پیامبر(ص) شرکت کردند و بلافاصله بعد از نماز برخاستند که به طرف ابوعبیده بروند. پیامبر(ص) لبخندی زد و فرمود: آیا گمان دارید که ابوعبیده از سفر آمده؟ گفتند: آری. فرمود: سوگند به خدا در مورد فقر و تهیدستی، ترسی درباره شما ندارم، بلکه ترس من از آن جهت است که «وسعت شئون دنیا» شما را فرا گیرد و فریب آن را بخورید چنانکه قبل از شما عده‌ای فریفته آن شدند، و شما را به هلاکت برساند چنان‌که قبل از شما عده‌ای را به هلاکت رساند.(داستان دوستان ج 2 ص 249)