kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۳۰۹
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۱
دو نگاه به فیلم «امروز» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی

امروزِ جامعه بشری


حسام آبنوس
«امروز»، تازه‌­ترین اثر سینمایی سیدرضا میرکریمی مانند سایر آثار وی دارای یک ویژگی سینمایی است و تمایز سینمای این فیلمساز با سایر سینماگران را به رخ مخاطب می­‌کشاند. تماشاچیانی که با خاطره خوش «یه حبه قند» سالن‌­های سینما را ترک گفته بودند و در انتظار اثری خلاق و بدیع از خالق این فیلم بودند، این بار با اثری متفاوت و زبانی تازه روبه‌رو می شوند.
در «امروز»، یونس(با بازی پرویز پرستویی)، راننده تاکسی کهنه‌کار در پایان یک روزِ کاری به زن جوانی (سهیلا گلستانی) کمک می‌کند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست. اگر بخواهیم در‌باره  داستان فیلم حرف بزنیم باید گفت که میرکریمی باز هم به سراغ یکی از موضوعاتی رفته که به سادگی از کنار آنها عبور می­کنیم و شاید نسبت به آن بی تفاوت باشیم و همین پرداختن به جزئیات، خصیصه سینمای میرکریمی است، اتفاقی که در کمتر فیلمسازی می‌­توان سراغ گرفت؛ زنی که از درد تولد نوزادی که در شکم دارد رنج می­‌برد و به شدت مضطر است و به طور ناگهانی سوار  تاکسی یونس می­شود و از او می­‌خواهد تا او را به بیمارستان مورد نظرش برساند. یونس نیز با وجود آنکه مشغول ناهار خوردن است، می­‌پذیرد که وی را به مقصد برساند، ولی وقتی با مشکل زن جوان روبه‌رو می‌­شود تصمیم می­گیرد به وی کمک کند و در حقیقت وجدان انسانی به وی اجازه نمی­‌دهد که دختر جوان را که جای دخترش است، در آن شرایط تنها بگذارد. پس تکلیف مخاطب با «امروز» تا این جا روشن می­شود که انسان­هایی هستند تا انسانیت را حفظ کرده و بر مدار وجدان بشری و نوع دوستی رفتار نمایند. در حقیقت میرکریمی در «امروز»، میرکریمی روزهای قبل نیست، هرچند وی هر روز به نسبت روزهای قبل بهتر بوده و آثارش گواهی بر این مدعا است.
 فیلمنامه این فیلم از یک پرداخت خوب بهره می­برد و مخاطب خاص و عام را می­تواند با خود همراه نماید و بدون هرگونه پیچیدگی و با استفاده از دیالوگ­های روان، مخاطب را تا انتها با خود می‌­برد. فیلمنامه ای که بر خلاف آثار به ظاهر روشنفکری که با باز گذاشتن انتهای داستان مخاطب را سرگردان و تشنه باقی می گذارند، حرفش را روان و با زبانی سلیس برای مخاطب بیان می­‌کند و در این رهگذر روح و جان آدمی را به واکنش وا می­‌دارد و این از ویژگی­های سینمای کارگردان «به همین سادگی» است.
نظر دادن درباره بازی­های بازیگران «امروز» کار سختی است. زیرا در این فیلم با بازی­های متفاوتی روبه‌رو هستیم. هرچند بازی گرفتن از هنرمندان مختلف از فنون میرکریمی است و این اتفاق را در فیلم­های دیگر او نیز شاهدیم. پرویز پرستویی، شبنم مقدمی و سهیلا گلستانی هرکدام به نحوی شایسته در فیلم ظاهر شده‌­اند. با اینکه حق با استاد است اما در پایان به بازی پرویز پرستویی می‌­پردازیم. سهیلا گلستانی که امسال در فیلم «میهمان داریم» هم حضور داشته و ایفای نقش نموده به خوبی توانسته در این نقش ظاهر شود و رنج‌­های رفته بر یک انسان به ویژه جنس لطیف و زنانه را به نمایش در آورد. بازی‌ای تاثیر گذار که دیالوگ­‌نویسی قوی نیز قدرت بازی او را دو چندان نموده، مخاطب را در پذیرش این که وی از دردی عمیق­‌تر از وضع حمل رنج می­‌برد، همراه نموده است. شبنم مقدمی که وی نیز به نظر زنی می‌­آید ضربه خورده از جامعه مردان و نسبت به یونس بدبین است، پیوسته وی را ملامت می­‌کند و مورد طعنه و کنایه قرار می‌­دهد. او با قضاوت­های عجولانه و رفتار تند خود موفق می شود تا نسبت به همراهی مخاطب با یونس کمکی بزرگ کرده و تماشاچی را در همراه شدن در تصمیم انتهایی یونس مبنی بر خارج نمودن نوزاد از بیمارستان ترغیب کند.
 اما پرویز پرستویی، این بار در نقش یک راننده تاکسی به خوبی ظاهر شده است. وی پا به سن گذاشته و کمتر حرف می­‌زند و بیشتر اهل گوش کردن است. این تیپ راننده تاکسی بر خلاف راننده تاکسی­هایی که در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بعضا فرهنگی اظهار نظر می­‌کنند، کم نیست و بسیار نیز مورد توجه هستند. کاراکتری که پرستویی نقش آن را ایفا نموده فردی آرام و جاافتاده است که این آرامش را فقط پرستویی می­‌‌توانست بازی کند و مخاطب با دیدن وی در این نقش این نظر را تایید خواهد کرد. یونس با سکوتش و میرکریمی با یونس «امروز»ش باز هم درسی از زندگی را به تماشاچیانش آموخته که صبر و سکوت در برابر ناملایمات زندگی است. یونس وقتی با نیش و کنایه­‌های پرسنل بیمارستان روبه‌رو می‌­شود بدون اینکه از کوره در برود و بخواهد برای کارش توضیحی بدهد با آرامش از کنار وقایع عبور می­‌کند و ناظری عادل را بر کارهایش شاهد دانسته و  هیچ غمی به دل راه نمی‌­دهد و همین سکوت، پیچیدگی شخصیت یونس را نشان می‌­دهد و مخاطب می­‌تواند از این پیچیدگی سر دربیاورد و آن را بپذیرد و با تماشای «امروز» کاراکتر و شخصیت جدیدی از پرویز پرستویی را به تماشا بنشیند. راننده تاکسی «امروز» که بازمانده دوران جنگ است، با سکوتش به نوعی گذشته خود را نیز به رخ مخاطب می کشد. او که بعد از اتمام جنگ به شهر برگشته و فارغ از این که جانباز است و بخواهد سهم‌­خواهی کند پشت فرمان تاکسی نشسته و نقدها و ملامت­‌های سایرین را پس از پایان جنگ از گوش در کرده است، این بار نیز توانایی خود را به بیننده نشان می­‌دهد که در برابر حرف­های بی­‌ربط و صد تا یه غاز برخی اطرافیانش، وقعی ننهاده و آنچه وظیفه اش است و وجدانش بر آن حکم می­‌کند انجام می‌­دهد.
در پایان نیز بدون توجه به عاقبت دزدیدن بچه از بیمارستان و خریدن تمام مصائب این اقدام به جان خویش، بازهم تنها اقدامی را که فکر می‌­کند صحیح است و باید به آن عمل کند را انجام می­دهد. یونس تنها به حرف­های زن در اتاق درد فکر می­‌کند که بچه‌­اش نیز مانند خودش تنها خواهد ماند و او که نماد وجدان بیدار جامعه در برابر نابرابری­ها است خود را در قبال خویشتن واقعی که بازگشت واقعی به سوی اوست، پاسخگو می‌­داند و در مسیری وارد می‌­شود که شاید با عقل حسابگر نتوان در آن گام برداشت. تصویربرداری­ و استفاده از قاب­های موثر و سود جستن از موسیقی در متن فیلم بر موفقیت در ارتباط­گیری بیننده با آن موثر بوده است. تدوین خوب و استفاده از موقعیت­‌های بکر برای خلق یک اثر سینمایی نیز موفق همه عواملی هستند که «امروز» را یک فیلم در خور توجه نموده‌­اند.
به طور کلی «امروز» فیلمی شسته و رفته ای است و میرکریمی در این فیلم نیز مانند آثار قبلی حرفی برای گفتن داشته. وی که این فیلم را برای  مرکز فیلم و سریال معاونت برون‌مرزی سازمان صدا و سیما ساخته، قواعد را در پرداخت آن طوری لحاظ نموده تا بیننده با یک اثر  جهان‌شمول و انسانی روبه‌رو باشد.