دو نگاه به فیلم «امروز» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی
امروزِ جامعه بشری
حسام آبنوس
«امروز»، تازهترین اثر سینمایی سیدرضا میرکریمی مانند سایر آثار وی دارای یک ویژگی سینمایی است و تمایز سینمای این فیلمساز با سایر سینماگران را به رخ مخاطب میکشاند. تماشاچیانی که با خاطره خوش «یه حبه قند» سالنهای سینما را ترک گفته بودند و در انتظار اثری خلاق و بدیع از خالق این فیلم بودند، این بار با اثری متفاوت و زبانی تازه روبهرو می شوند.
در «امروز»، یونس(با بازی پرویز پرستویی)، راننده تاکسی کهنهکار در پایان یک روزِ کاری به زن جوانی (سهیلا گلستانی) کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست. اگر بخواهیم درباره داستان فیلم حرف بزنیم باید گفت که میرکریمی باز هم به سراغ یکی از موضوعاتی رفته که به سادگی از کنار آنها عبور میکنیم و شاید نسبت به آن بی تفاوت باشیم و همین پرداختن به جزئیات، خصیصه سینمای میرکریمی است، اتفاقی که در کمتر فیلمسازی میتوان سراغ گرفت؛ زنی که از درد تولد نوزادی که در شکم دارد رنج میبرد و به شدت مضطر است و به طور ناگهانی سوار تاکسی یونس میشود و از او میخواهد تا او را به بیمارستان مورد نظرش برساند. یونس نیز با وجود آنکه مشغول ناهار خوردن است، میپذیرد که وی را به مقصد برساند، ولی وقتی با مشکل زن جوان روبهرو میشود تصمیم میگیرد به وی کمک کند و در حقیقت وجدان انسانی به وی اجازه نمیدهد که دختر جوان را که جای دخترش است، در آن شرایط تنها بگذارد. پس تکلیف مخاطب با «امروز» تا این جا روشن میشود که انسانهایی هستند تا انسانیت را حفظ کرده و بر مدار وجدان بشری و نوع دوستی رفتار نمایند. در حقیقت میرکریمی در «امروز»، میرکریمی روزهای قبل نیست، هرچند وی هر روز به نسبت روزهای قبل بهتر بوده و آثارش گواهی بر این مدعا است.
فیلمنامه این فیلم از یک پرداخت خوب بهره میبرد و مخاطب خاص و عام را میتواند با خود همراه نماید و بدون هرگونه پیچیدگی و با استفاده از دیالوگهای روان، مخاطب را تا انتها با خود میبرد. فیلمنامه ای که بر خلاف آثار به ظاهر روشنفکری که با باز گذاشتن انتهای داستان مخاطب را سرگردان و تشنه باقی می گذارند، حرفش را روان و با زبانی سلیس برای مخاطب بیان میکند و در این رهگذر روح و جان آدمی را به واکنش وا میدارد و این از ویژگیهای سینمای کارگردان «به همین سادگی» است.
نظر دادن درباره بازیهای بازیگران «امروز» کار سختی است. زیرا در این فیلم با بازیهای متفاوتی روبهرو هستیم. هرچند بازی گرفتن از هنرمندان مختلف از فنون میرکریمی است و این اتفاق را در فیلمهای دیگر او نیز شاهدیم. پرویز پرستویی، شبنم مقدمی و سهیلا گلستانی هرکدام به نحوی شایسته در فیلم ظاهر شدهاند. با اینکه حق با استاد است اما در پایان به بازی پرویز پرستویی میپردازیم. سهیلا گلستانی که امسال در فیلم «میهمان داریم» هم حضور داشته و ایفای نقش نموده به خوبی توانسته در این نقش ظاهر شود و رنجهای رفته بر یک انسان به ویژه جنس لطیف و زنانه را به نمایش در آورد. بازیای تاثیر گذار که دیالوگنویسی قوی نیز قدرت بازی او را دو چندان نموده، مخاطب را در پذیرش این که وی از دردی عمیقتر از وضع حمل رنج میبرد، همراه نموده است. شبنم مقدمی که وی نیز به نظر زنی میآید ضربه خورده از جامعه مردان و نسبت به یونس بدبین است، پیوسته وی را ملامت میکند و مورد طعنه و کنایه قرار میدهد. او با قضاوتهای عجولانه و رفتار تند خود موفق می شود تا نسبت به همراهی مخاطب با یونس کمکی بزرگ کرده و تماشاچی را در همراه شدن در تصمیم انتهایی یونس مبنی بر خارج نمودن نوزاد از بیمارستان ترغیب کند.
اما پرویز پرستویی، این بار در نقش یک راننده تاکسی به خوبی ظاهر شده است. وی پا به سن گذاشته و کمتر حرف میزند و بیشتر اهل گوش کردن است. این تیپ راننده تاکسی بر خلاف راننده تاکسیهایی که در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بعضا فرهنگی اظهار نظر میکنند، کم نیست و بسیار نیز مورد توجه هستند. کاراکتری که پرستویی نقش آن را ایفا نموده فردی آرام و جاافتاده است که این آرامش را فقط پرستویی میتوانست بازی کند و مخاطب با دیدن وی در این نقش این نظر را تایید خواهد کرد. یونس با سکوتش و میرکریمی با یونس «امروز»ش باز هم درسی از زندگی را به تماشاچیانش آموخته که صبر و سکوت در برابر ناملایمات زندگی است. یونس وقتی با نیش و کنایههای پرسنل بیمارستان روبهرو میشود بدون اینکه از کوره در برود و بخواهد برای کارش توضیحی بدهد با آرامش از کنار وقایع عبور میکند و ناظری عادل را بر کارهایش شاهد دانسته و هیچ غمی به دل راه نمیدهد و همین سکوت، پیچیدگی شخصیت یونس را نشان میدهد و مخاطب میتواند از این پیچیدگی سر دربیاورد و آن را بپذیرد و با تماشای «امروز» کاراکتر و شخصیت جدیدی از پرویز پرستویی را به تماشا بنشیند. راننده تاکسی «امروز» که بازمانده دوران جنگ است، با سکوتش به نوعی گذشته خود را نیز به رخ مخاطب می کشد. او که بعد از اتمام جنگ به شهر برگشته و فارغ از این که جانباز است و بخواهد سهمخواهی کند پشت فرمان تاکسی نشسته و نقدها و ملامتهای سایرین را پس از پایان جنگ از گوش در کرده است، این بار نیز توانایی خود را به بیننده نشان میدهد که در برابر حرفهای بیربط و صد تا یه غاز برخی اطرافیانش، وقعی ننهاده و آنچه وظیفه اش است و وجدانش بر آن حکم میکند انجام میدهد.
در پایان نیز بدون توجه به عاقبت دزدیدن بچه از بیمارستان و خریدن تمام مصائب این اقدام به جان خویش، بازهم تنها اقدامی را که فکر میکند صحیح است و باید به آن عمل کند را انجام میدهد. یونس تنها به حرفهای زن در اتاق درد فکر میکند که بچهاش نیز مانند خودش تنها خواهد ماند و او که نماد وجدان بیدار جامعه در برابر نابرابریها است خود را در قبال خویشتن واقعی که بازگشت واقعی به سوی اوست، پاسخگو میداند و در مسیری وارد میشود که شاید با عقل حسابگر نتوان در آن گام برداشت. تصویربرداری و استفاده از قابهای موثر و سود جستن از موسیقی در متن فیلم بر موفقیت در ارتباطگیری بیننده با آن موثر بوده است. تدوین خوب و استفاده از موقعیتهای بکر برای خلق یک اثر سینمایی نیز موفق همه عواملی هستند که «امروز» را یک فیلم در خور توجه نمودهاند.
به طور کلی «امروز» فیلمی شسته و رفته ای است و میرکریمی در این فیلم نیز مانند آثار قبلی حرفی برای گفتن داشته. وی که این فیلم را برای مرکز فیلم و سریال معاونت برونمرزی سازمان صدا و سیما ساخته، قواعد را در پرداخت آن طوری لحاظ نموده تا بیننده با یک اثر جهانشمول و انسانی روبهرو باشد.