مقاومت در فضای مجازی
شـهر بهشـت
حسین قدیانی در نشریه مجازی «حق» نوشت:
همهچیزش با شهر فرق میکند. انگار حکمت خدا بوده که قطعهای از بهشت در همین حوالی تهران خودمان باشد تا هر وقت دلمان گرفت، جایی برای ترنم داشته باشیم. دلتان نخواهد، امروز رفته بودم زیارت ستارهها. از آسمان، باران میبارید و از زمین، نور. موسیقی متن هم مثل همیشه برقرار بود. جیکجیک گنجشکهای بهشتزهرا بهترین و زندهترین موسیقی این عالم است. پنجشنبهها خوشتر میخوانند. انگار میدانند که مادران شهدا میآیند. انگار نیاز ما به شهدا را فریاد میزنند. انگار علم دارند به زبان الکن ما. انگار از شلمچه و مجنون و طلائیه و اروند با شهدا بودهاند و تا همیشه هم با شهدا خواهند ماند. انگار گنجشکها همسفره دائم مسافران بهشتاند. انگار با آوینی بودند؛ زمانی که با سیبیل نیچهای، کافه میرفت و زمانی که با عکس حجلهای، از فکه برمیگشت. انگار با چمران بودند؛ روزهایی که در آمریکا با نفسش میجنگید و شبهایی که در دهلاویه به خواندن مثنوی میگذراند. انگار با صیاد بودند؛ چه در مرصاد روزگار جنگ و چه در ترور جنگ روزگار. انگار با همت بودند؛ چه در دبیرستانهای شهرضا و چه در ترک موتوری که مقصدی جز خدا نداشت. آهای شهدا! نگاهمان کنید. احتیاج ما به شما بیشتر شده است. زمان، آخرش هم نتوانست یاد شما را از دل ما بیرون کند. حق داشت «سید شهیدان اهل قلم» اگر میگفت: «زمان بادی است که میوزد؛ هم هست و هم نیست!» هست، چون داغ فراقتان هیچوقت سرد نمیشود و نیست، چون آنجا که شما زندگی میکنید، نامش تا ابد بهشت است و آنجا که ما زندگی نمیکنیم، حتی یک نام هم ندارد. شهر هم شد نام؟ و گیرم که شد؛ کدام شهر؟ «پس کدامین شهر از آنها خوشتر است؛ گفت آن شهری که در وی دلبر است». من عاشق شهر بهشتزهرا هستم. شهری که گنجشکهایش هرگز روی سیمهای برق کز نمیکنند. شهرآباد. مدینه فاضله. بوی بد، مال قبرستان ماست؛ بهشت زهرا عطر پلارک دارد. شهید گلاب. دهه هفتاد، دهه هشتاد، دهه نود؛ دقت کردهاید هیچ دولتی نتوانست آرمانشهری زیباتر از شهر شهدا بسازد؟ فقط خدا میداند آنور خط، باکری چه میدید ولی این را همه میدانند که در پسزمینه صدای علمدار بدر هم جیکجیک گنجشکهای بهشت شنیده میشد. نانخور گندم روی اسم مقدس «شهید گمنام» فقط گنجشکهای بازیگوش نیستند. اینجا شهر ما نیز هست و همهی هویتمان. به نام الله؛ پاسدار حرمت خون شهیدان، ما بچههای شهر بهشت زهراییم. اینجا وزیر عرفان، چمران است؛ وزیر رهایی، آوینی؛ وزیر عقل، باقری و وزیر عشق، فهمیده. اینجا قطعهای از بهشت است؛ بهشت زهرا...