نفی تعارض دین با تجدد(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا آموزههای وحیانی دین اسلام خاصیت ثبات و یکنواختی و حفظ شکلها و صورتها و سکون و مبارزه با تحرک و تحول و تجدد دارد و با دنیای متمدن امروزی ناسازگار و در تضاد است؟
پاسخ:
طرح مسئله
موضوع مذهب و پیشرفت از جمله موضوعاتی است که بیشتر و پیشتر از آنکه برای ما مسلمانان مطرح باشد برای پیروان سایر مذاهب مطرح بوده است و این پرسش که آیا اسلام با مقتضیات زمان هماهنگی دارد یا نه عمومیت پیدا کرده و عمدتاً از طرف افراد تحصیل کرده و دنیا دیده مطرح میشود. بسیاری از روشنفکران جهان فقط از آن جهت دین و مذهب را ترک کردهاند که فکر میکردند میان مذهب و تجدد و تمدن دنیای امروزی ناسازگاری و تضاد وجود دارد. آنها فکر میکردند که لازمه دینداری توقف و سکون و مبارزه با تحرک و تحول است و به عبارت دیگر خاصیت مذهب را ثبات و یکنواختی و حفظ شکلها و صورتهای موجود میدانستند. «جواهر لعل نهرو» نخستوزیر وقت هند عقاید ضد مذهبی داشته و به هیچ دین و مذهبی معتقد نبوده است. از گفتههای وی چنین برمیآید که چیزی که وی را از دین و مذهب متنفر کرده جنبه «دگم» و یکنواختی مذهب است.
اسلام و مقتضیات زمان
در میان ادیان و مذاهب، هیچ دین و مذهبی مانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نکرده است. اسلام در مقررات خود به یک سلسله عبادات و اذکار واوراد و یک رشته اندرزهای اخلاقی اکتفا نکرده است. همان طوری که روابط بندگان با خدا را بیان کرده است، خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر نیز در شکلهای گوناگون بیان کرده است.
قهراً پرسش انطباق با زمان درباره اسلام که چنین ویژگیهایی دارد بیشتر موضوعیت پیدا میکند. از طرفی آموزههای وحیانی اسلام نقشه راه هدایت انسان تا روز قیامت است، و لذا جاودانگی اسلام اقتضای این را دارد که این دین در هر شرایطی و عصر و نسلی بتواند پاسخگوی نیازهای روز و مقتضیات زمان باشد.
خصلت انطباق اسلام با مقتضیات زمان
آموزههای وحیانی اسلام به گونهای طراحی شده که خصلت انطباق یا مقتضیات زمان ذاتاً در آنها نهاده شده و لذا حالت زنده و جاوید بودن این دین مورد ستایش و تمجید بسیاری از دانشمندان و نویسندگان قرار گرفته است. آنها قوانین اسلام را به عنوان یک سلسله قوانین مترقی ستایش کرده و خاصیت پویایی، بالندگی و زنده و جاوید بودن و قابلیت انطباق قوانین آن را با پیشرفتهای زمان مورد توجه و تمجید قرار دادهاند. «برنارد شاو» نویسنده معروف انگلیسی میگوید:
چنین پیشبینی میکنم و از همین اکنون آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود... به عقیده من اگر مردی چون او صاحب اختیار دنیای جدید بشود طوری در حل مسائل و مشکلات دنیا توفیق خواهد یافت که صلح و سعادت آرزوی بشر تامین خواهد شد.
«دکتر شبلی شمیل» یک عرب لبنانی مادیمسلک است که در کتاب خود به نام «القران و العمران» در پاسخ به کسانی که اسلام را مسئول انحطاط مسلمین دانسته مینویسد: «علت انحطاط مسلمین، انحراف از تعالیم اجتماعی اسلام است نه اسلام، و آن عده از غربیها که به اسلام حمله میکنند یا اسلام را نمیشناسند و یا سوءنیت دارند و میخواهند با بدبین کردن شرقیها به قوانین و مقرراتی که به هر حال از میان خودشان برخاسته، طوق بندگی خود را به گردن آنها بگذارند.»
دلایل تعارض آموزههای دین با تجدد
1- در این جهان که همه چیز در حال تغییر بوده و هیچ چیز ثابت و یکنواخت باقی نمیماند، چگونه ممکن است یک سلسله قوانین اجتماعی برای همیشه بتواند ثابت و یکنواخت باقی بماند؟ پاسخ اجمالی این است که آن چیزی که در حال تغییر و تحول است، نو و کهنه میشود، رشد و انحطاط دارد، همانا مواد و ترکیبات مادی این جهان است، اما قوانین تغییر و تکامل این جهان ثابت و غیرقابل تغییر و تحول است.
2- قوانین در زمینه احتیاجات انسان وضع میشود و احتیاجات اجتماعی بشر ثابت و یکنواخت نیست. پس قوانین اجتماعی نیز نمیتواند ثابت و یکنواخت باشد؟ پاسخ اجمالی این است که یکی از جنبههای اعجازآمیز دین اسلام این است که در مورد نیازهای ثابت فردی و اجتماعی، قوانین ثابت و در مورد احتیاجات موقت و متغیر، ضوابط متغیری در نظر گرفته است. اما دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید میکند. بیماری جمود و تحجر و بیماری جهالت. نتیجه بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است. جامد و تحجر از هرچه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد. و جاهل هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد. جامد هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد. نتیجه جمود دسته اول و جهالت دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورده و به تعارض دین و تجدد دامن زده است. آموزههای وحیانی اسلام هم با جمود و تحجر مخالف است و هم با جهالت و برای نیازها و احتیاجات ثابت قوانین ثابت و برای نیازها و احتیاجات متغیر قوانین متغیر دارد. در این رابطه اجتهاد و تخصص فقها، قوه محرکه اسلام است.