چگونگی تشخیص گـنـاه
یکی از پرسشهای اساسی هر مسلمانی چگونگی تشخیص گناه از نظر مصداقی است. اینکه ما چگونه میتوانیم تشخیص دهیم که امری مصداق گناه است و میبایست از آن اجتناب ورزید؟ نویسنده در این مطلب برآن است بر اساس آموزههای قرآنی به آن پاسخ دهد.
***
چیستی گناه
گناه، به معناى جنایت، معصیت، ذنب و خطا است. در عربی واژههایی چون «حوب»، «ذنب»، «جرم»، «اثم»، «ثقل»، «سیّئه»، «عصى»، «طغى»، «وزر»، «خطأ»، «فاحشه»، «حِنث»، «اقتراف»، «فجور»، «منکر» و مانند آن برای بیان این معنا به کار میرود.
اما گناه در فرهنگ قرآنی، به گناهانی گفته میشود که خداوند بدان وعده عذاب داده است. البته از آنجایی که برخی از عذابهایی که در قرآن بدان وعده داده شده با برخی دیگر از نظر کمیت و کیفیت تفاوت دارد، در نهایت به دو دسته از گناهان بزرگ و کوچک تقسیم میشود. به این معنا که برخی از گناهان به عنوان گناهان «کبیره»، و برخی دیگر به عنوان «صغیره»، شناخته میشود.
گناهان کبیره به آن دسته از گناهانی اطلاق میشود که خداوند به مرتکب و گناهکار وعده عذاب دردناک یا جاودانه میدهد که در برابر گناهان صغیره قرار میگیرد که از چنین خصوصیاتی برخوردار نیست.(نساء، آیه ۳۱؛ شوری، آیه ۳۷؛ نجم، آیه ۳۲)
گناهان همچنین به گناهان ظاهری و باطنی تقسیم میشود.(انعام، آیه ۱۲۰؛ اعراف، آیه ۳۳) خداوند از انسانها میخواهد که از همه اقسام و انواع گناهان اجتناب ورزند؛(انعام، آیات ۱۲۴ و ۱۵۱؛ مائده،آیه ۶۲ و ۶۳) چرا که هر گناهی آثار زیانباری در زندگی دنیوی و اخروی آدمی به جا میگذارد که در آیات قرآن بدان توجه داده شده است.
راههای اثبات گناه: عقل و نقل
اما اینکه چگونه میتوانیم گناه را از غیر گناه تشخیص دهیم، باید گفت که راههائی در درون و بیرون ما قرار داده شده که این توان را به آدمی میبخشد که گناه را از غیر گناه تشخیص دهد.
انسان دارای عقل و فطرت است و این دو به او کمک میکند تا حق و باطل، خیر و شر، خوب و بد را از هم بازشناسد. از این رو از عقل و فطرت به عنوان پیامبر باطنی یاد شده است؛ زیرا نه تنها قدرت تشخیص این امور را دارد، بلکه در مقام عمل نیز فطرت انسانی از زشتیها، پلیدیها، بدیها و شرور پرهیز میکند و به خوبی، خیر و نیکی گرایش دارد؛ چرا که ذات و فطرت انسان کمال گرا و نقصگریز است.
از آیه ۳۱ سوره روم و نیز آیات ۷ تا ۱۰ سوره شمس و آیات دیگر قرآن بر میآید که فطرت آدمی هرگز تبدیل نمییابد هر چند که ممکن است به سبب گناهان و رفتار فجورآمیز آدمی نهان شود و زنگار بگیرد و قدرت تشخیصی خود را از دست بدهد و انسان تبدیل به حیوان شود و بلکه بدتر از آن شود.
بنابراین، هر انسانی به طور طبیعی دارای یک شاخک جهت یاب حق و خیر و کمال است که او را از شر و بدی و زشتی دور نگه میدارد. این شاخک جهت یاب همان فطرت و عقل و قلب سلیم انسان است.
همچنین از آیات قرآن به دست میآید که از دو وجه نفس حیوانی و نفس الهی، همواره نفس الهی به عنوان نور و چراغ روش است و در هنگام زنگار گرفتن نیز فعالیتهای خود را ادامه میدهد هر چند که بسیار ضعیف است. این نفس الهی که همان روح الهی است به عنوان امانت در نهاد انسان گذاشته شده و فعال است. نفس حیوانی با ظلم و تجاوز و تعدی به امانت الهی گاه موجب میشود تا تصرفاتی داشته باشد که موجب زنگار گرفتگی و مهر شدن آن امانت شود. در این صورت است که انسان حالت طبیعی خود را از دست میدهد و دیگر قدرت تشخیص حق و باطل و خیر و شر و یا گرایش به کمال و مانند آن را نخواهد داشت و به جای حق به سوی باطل میرود و حقایق را وارونه تشخیص داده و تفسیر و تعبیر میکند. این جاست که نفس الهی فراموش میشود و موجبات فراموشی خود انسانی در انسان فراهم میآید.(حشر، ایه ۱۹)
پس یکی از مهمترین راههای اثبات گناه همان فطرت و نفس وقلب و عقل سلیم انسانی است. البته غیر از این، راههای دیگری نیز برای اثبات بیان شده است که همان راه نقل است. به این معنا که وحی الهی به عنوان پیامبر بیرونی به مدد عقل میآید و برخی از عناوین و مصادیق گناه را بیان میکند. پس دو راه اصلی تشخیص و تبیین مصادیق گناه همان عقل و نقل است.
گناه، از نظر کلامی و فقهی و حقوقی
نکته حائز اهمیت اینکه گناه به دو دسته کلامی و فقهی دستهبندی میشود. به این معنا که برخی از امور از نظر کلامی گناه شمرده میشود ولی از نظر فقهی گناه نیست. چنانکه برخی از گناهان فقهی از نظر حقوقی گناه نیست؛ زیرا گناهان حقوقی گناهانی است که در دنیا برای آن مجازات حد و تعزیر و مانند آن در نظر گرفته شده است.
گناهان کلامی به آن دسته از گناهانی گفته میشود که آثار زیانباری به دنبال دارد، هر چند که از نظر فقهی گناه نیست. به عنوان نمونه محبت نسبت به گناه شخص دیگر هر چند که از نظر فقهی گناه نیست، ولی از نظر کلامی گناه است؛ چرا که محبّت گناه از نظر کلامی کشف از سوء سریره و بدسیرتی و بیماردلی شخص میکند و نشان میدهد که فطرت چنین شخصی از سلامت به دور است که گرایش به بدی و پلیدی دارد و آن را دوست میدارد، هر چند که خود مرتکب آن نمیشود.
فطرت سالم و سلیم انسانی نسبت به گناه حساسیت دارد و آن را مانند بوی بد، ناخوش داشته و از آن اجتناب میکند. پس اگر کسی دوستدار گناه است نشان میدهد که از بوی ناخوش مست و مدهوش میشود و آن را دوست میدارد که خود نشانهای از بیماردلی و ناسالمی قلب و زنگار گرفتن فطرت اوست.
هر چند که چنین گناهی از نظر فقهی معصیت نیست، ولی از نظر کلامی معصیت است. چنین شخصی مانند کسی است که همّت گناهی را میکند و میخواهد تا گناهی را مرتکب شود و انجام دهد، ولی به هر دلیلی موفق به انجام گناه نمیشود و مثلا ابزارش برای گناه کردن موفقیت آمیز نبوده است؛ چنین شخصی از نظر فقهی معصیت نکرده است؛ ولی از نظر کلامی معصیت کار است؛ زیرا چنین رفتار و نیت و ارادهای کاشف از بدسیرتی اوست.
البته در فقه برخی از اعمال به عنوان معصیت فقهی نیز تعریف شده است. به این معنا که اگر محبت و نیت عملی بیانگر تجری شخص نسبت به خداوند باشد، در آن صورت چنین رفتاری معصیت فقهی نیز خواهد بود. پس اگر محبت و نیت او به گونهای خودنمایی کند که دلالت بر تجری کلامی داشته باشد در آن صورت این رفتار شخص به عنوان معصیت فقهی نیز تعریف میشود.
راههای تشخیص و اثبات گناه حقوقی
اما راههایی که برای تشخیص گناه حقوقی بیان شده سه راه اصلی است که در آیات قرآن بیان شده است. این راهها عبارتند از: ۱. اقرار شخص به گناه حقوقی مانند زنا، دزدی، سرقت(یوسف، آیه ۵۱)؛ ۲. قسم و سوگند دیگری درباره شخص گناهکار(نور، آیات ۶ تا ۸)؛ ۳. گواهی دیگران بر گناهکاربودن شخص(نور، آیه ۴؛ یوسف، آیات ۲۳ تا ۲۸)
با این راهها میتوان گناه حقوقی را اثبات کرد و بر اساس آن در همین دنیا شخص گناهکار را مجازات نمود. از اینرو در نظام حقوقی و قضایی جهان اسلام سه روش پیشین به عنوان راههای اثبات جرم و مجرم بودناشخاص به کار میرود.
سکوت و بیتفاوتی در برابر منکر،
گناه کلامی و فقهی
از نظر اسلام و آموزههای قرآنی، شکی نیست که هر آنچه عقل و نقل به عنوان گناه معرفی کرده است، گناه شمرده میشود؛ زیرا در اصول فقه اسلامی اثبات شده که « کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس». پس هر چیزی که عقل مستقل به عنوان حکم قطعی اخلاق ، قبیح شمرده است میبایست به عنوان گناه شرعی دانست. لذا اسلام ظلم، دروغ، بیوفایی و پیمان شکنی و مانند آن را به عنوان گناه دانسته است. عقل و فطرت، چراغ الهی در درون انسان است که جهت حق و حقیقت را نشان میدهد. پس آنچه را عقل و فطرت نیک و حسن میشمارد، شریعت اسلامی نیز آن را مشروع و دینی میداند و هر آنچه که عقل و فطرت آن را زشت و بد و قبیح میداند، اسلام آن را مردود دانسته و به عنوان گناه از آن یاد میکند؛ چرا که احکام اسلامی مطابق فطرت است.(روم، آیه ۳۰)
بر اساس همین آموزههای اسلامی و قرآنی، محبت نسبت به گناه و گناهکار، گناه و معصیت است؛ بلکه از یک نظر حتی بیتفاوتی و سکوت در برابر گناه و گناهکار به عنوان معصیت دانسته شده و خداوند در آیاتی این افراد را تهدید به عذاب کرده بلکه عذاب نموده است.
خداوند در آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶ سوره اعراف با بیان داستان اصحاب سبت روشن میکند که بیتفاوتها و ساکتین در برابر گناه نیز گناهکار هستند و این گونه نیست که تنها گناه کنندگان و محبت کنندگان نسبت به گناهکار،به عنوان گناهکار شناخته شوند. بر همین اساس تنها کسانی را که نهی از منکر و گناه میکردند نجات داده و دو دسته دیگر یعنی افراد گناهکار و بیتفاوتها را در همین دنیا به عذاب بوزینه شدن مسخ کرده است.
پس میتوان گفت که یکی از راههای تشخیص گناه بودن امری در اسلام این است که بدانیم خداوند درباره آن چیز وعده به عذاب داده یا عذاب کرده است. این کسانی که در دنیا عذاب میشوند به طریق اولی گناهکارتر هستند. پس کسانی که در برابر اعمال منکر سکوت کرده و بیتفاوتی پیشه میکنند گناهکار بوده و در همین دنیا مستحق مجازات و عذاب خواهند بود، چنانکه خداوند این کار را درباره اصحاب سبت عملی کرده است.
خداوند در آیه ۱۲ سوره حجرات میفرماید که برخی از افکار و اوهام وخیالات انسانی نیز گناه است. از این رو در این آیه بیان میکند که گمانهای بد در حق دیگران به عنوان گناه و معصیت قلمداد میشود. خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، زیرا که برخی از ظنون و گمانها گناه و معصیت است. از جمله این گمانها که گناه است، گمان بد در حق دیگری کردن است مانند گمان بدی که برخی درباره ماریه قبطیه مادر حضرت ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) داشتند و او را متهم به افک کردند که در آیه ۱۲ سوره نور به آناشاره شده است. البته اهل سنت این داستان را مربوط به عایشه میدانند.
به هر حال، در آموزههای قرآنی، راههایی برای تشخیص و اثبات گناه بیان شده است که برخی از مهمترین آنها در این مطلب بیان شده است. هر انسانی به طور طبیعی از طریق عقل و نقل میتواند گناهان را بشناسد. تاکید بر گناهانی چون تجری، محبت و بیتفاوتی در برابر منکر از آن رو در اینجا برجسته شده است؛ بسیاری از مومنان میپرسند چرا در زندگی موفقیت نداشته و کامیاب نیستیم؟ در پاسخ به ایشان باید گفت که خداوند خواهان تقوا و اجتناب از گناه شده تا این گونه به علم شهودی و حرکت در مسیر عرفان و سیرو سلوک الهی دست یابند و بصیرت ملکوتی و چشم برزخی پیدا کنند(بقره، آیه ۲۸۲؛ فرقان، آیه ۲۹؛ طلاق، آیه ۲) ولی از آنجا که ما با بیتفاوتی یا محبت و یا تجری، گناهانی را مرتکب میشویم و از دایره تقوای الهی بیرون میرویم هرگز به این موفقیتها
نمیرسیم.