کسب و کاری به نام حقوقبشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی
وقتی امپراطوری رسانه از کاه، کوه ساخت
سید محمد عماد اعرابی
محمدرضا پهلوی پس از ملاقات با باتلر یک مصاحبه مطبوعاتی ترتیب داد؛ متیندفتری میگفت:
به دنبال این مصاحبه اطلاعیهای از وزارت دادگستری منتشر شد که طبق آن تمام وکلای مورد اعتماد کانون وکلا، اجازه خواهند داشت بدون اجازهنامه در دادگاههای نظامی مشغول کار شوند، و در اولین بازپرسی در جلو رئیسبازپرس حاضر باشند.149
با این اقدام برای اولین بار عبدالکریم و دوستانش مثل متیندفتری، حاج سیدجوادی، نزیه و... که مورد اعتماد کانون وکلا بودند، توانستند در دادگاههای نظامی حضور پیدا کنند و وکالت زندانیان سیاسی را بر عهده بگیرند. این دیگر یک امتیاز ویژه محسوب میشد، نه از نظر بهبود کیفیت دادرسی بلکه بیشتر به خاطر پتانسیل فوقالعاده برای پوشش رسانهای. حالا دیگر نام عبدالکریم و دوستانش به عنوان وکیل مدافع مبارزان انقلاب بر سر زبانها میافتاد. متن دفاعیاتشان، در روزنامهها و اعلامیهها منتشر میشد و نوار نطقهای کوبندهشان در دادگاه، دست به دست میان مردم میچرخید. حتی عده قابل توجهی به تماشای دادگاه آنها میآمدند. مطبوعات هر هفته پُر بود از اخبار و مصاحبهها و مقالات او و دوستانش با عناوین مختلفی نظیر اعضای کانون وکلا، فعالان حقوق بشر، وکلای مدافع زندانیان سیاسی و... به همراه عکسها و تیترهای بزرگ در بهترین صفحات روزنامه. این پوشش رسانهای تنها مختص مطبوعات داخلی نبود، حتی روزنامههای غربی نیز آغوش خود را برای آنها گشوده بودند و خبرنگارانشان برای تهیه گزارش و مصاحبه میان دفاتر وکالت آنها دست به دست میشدند.150 یک بار که عبدالکریم از حجم گسترده این پوشش رسانهای کلافه شده بود به عاطفه گرگین گفت:
خدا لعنت کند این روزنامهها را، آنقدر اسم ما را توی روزنامهها مینویسند که مردم خیال میکنند ما کسی هستیم.151
در حقیقت نیز آنها کسی نبودند؛ این امپراطوری رسانه است که میتواند از «هیچ»، همه چیز بسازد. سولیوان – سفیر وقت آمریکا در ایران- با توجه به این امپراطوری بود که گفت:
هر گروه میانهرو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه (ملاها) برخیزد، در مورد او به عنوان یک گروه (مترقی) با علاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد.152
کوچک ترین اقدام عبدالکریم و دوستانش به خبری گسترده در روزنامههای ایران و محافل خبری علاقهمند به انقلاب ایران تبدیل میشد. آنها آنقدر مورد حمایت و اعتماد دربار و دولتهای غربی بودند که در بحبوحه سال 57 دربار پهلوی از آنان به منظور تشکیل جلسهای با حضور مقامات ارتش برای مطالعه شرایط آزادی زندانیان سیاسی دعوت کرد. عبدالکریم دیگر به منبع موثقی برای سفارت آمریکا در تهران تبدیل شده بود 153 و گزارش رویدادهای داخلی را با جزئیات به مأموران سفارت ارائه میداد.154 همین علاقه و اطمینان به عبدالکریم بود که باعث شد سولیوان – سفیر وقت آمریکا در تهران- در نامهای به باتلر از مراتب اعتمادش به لاهیجی سخن بگوید.155 آن روزها همزمان با رشد سریع و غیرطبیعی گروههای حقوق بشری، شریفامامی طرح دولت آشتی ملی را به راهانداخت و وعده فضای باز سیاسی داد. «جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر» و 13 حزب و جمعیت سیاسی دیگر در تکمیل همین راهبرد بود که ششم شهریور 1357 به صورت رسمی اعلام موجودیت کردند. خبری که محمدرضا عاملیتهرانی –وزیر اطلاعات کابینه شریف امامی- با ارسال بخشنامهای به مطبوعات، خواستار چاپ آن در بهترین صفحات شد.156
اما ظاهرا یک جای کار میلنگید چون صبح جمعه هفدهم شهریور 1357؛ جعفر شریفامامی استاد اعظم لژ فراماسونری تهران، تعریف جدیدی از آشتیملی در میدان ژاله تهران ارائه داد. جمعیت گستردهای از مردم مذهبی تهران که در اعتراضی مسالمتآمیز به سمت میدان ژاله در حرکت بودند به رگبار بسته شدند. تعداد شهدای این حادثه آنقدر زیاد بود که دولت آشتیملی هیچوقت حاضر به ارائه آمار دقیق نشد. با این اوصاف آشتی ملی شریفامامی بیشتر شامل حال جریانهای غربگرا میشد تا گروهها و تودههای مذهبی مردم. همان روز عبدالکریم به طرز جالبی از بازداشت نیروهای امنیتیگریخت. البته خودش همه چیز را در حد یک پیشبینی ساده تقلیل میدهد 157 اما اینکه چگونه با توجه به اعلام حکومت نظامی، تنها از روی یک حدس ناچیز تصمیم گرفت برای فرار از خانه خارج شود، سؤال مهمی به نظر میرسد! شاید هم برخلاف ادعای عبدالکریم چیزی بیشتر از یک حدس بوده و این هم یکی از همان معجزاتی باشد که معمولا برای او در برخورد با ساواک رخ میداد؛ معجزهای که به عنوان مثال هرگز برای مهدی بازرگان رخ نداد و او بلافاصله پس از 17 شهریور دستگیر و زندانی شد.158