کد خبر: ۳۱۰۵۲۴
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۶

از معطل گذاشتن فرصت‌ها تا اشک تمساح برای اعصاب مردم (خبر ویژه)

 
 
روزنامه غربگرایی که تمام 9 ماه گذشته را صرف دمیدن در شیپور مذاکره و فرصت‌سوزی‌های حاصل از معطلی در این فضا کرد، اکنون برای ناترازی برق اشک تمساح می‌ریزد.
روزنامه هم‌میهن در گزارشی تیره و تار با عنوان «عصبانی و معترض/ تاثیـر قطعی مکرر برق بر زندگی روزمره مردم و پایــین آمدن تاب‏‌آوری آنها» نوشت: «تجمع‌های اعتراضی مردم به قطعی‌های برق مکرر فقط به زابل محدود نمی‌شود و دوشنبه هفته گذشته مردم شهرری هم روبه‌روی اداره برق این شهرستان تجمع کردند؛ علت آن هم مثل بسیاری از شهرهای دیگر، قطعی‌های گسترده و خارج از زمان‌بندی اعلام‌شده و خاموشی‌هایی است که در بعضی محلات بیش از چهار ساعت طول می‌کشید.
ناترازی برق خودش را بیشتر از همیشه در بهار نشان ‌داده و کار به جایی رسیده که وزارت کشور در اطلاعیه‌ای رسمی، اعلام کرده است که از پنجشنبه همین هفته، تعطیلی سراسری اجرا می‌شود‌. خسارت‌های قطعی برق صنایع در سال گذشته آن‌قدر زیاد بود که کارزار «درخواست جبران خسارت‌های ناشی از قطعی مکرر و بی‌برنامه برق در واحدهای تولیدی در سال 1403» اردیبهشت‌ماه امسال آغاز شد و تعدادی از صنعتگران شهرک صنعتی عباس‌آباد و کارخانه‌های کشور از دولت درخواست کرده بودند که هم خسارت‌های قطعی برق سال گذشته را بپردازد، هم برای تامین برق پایدار در سال‌های آینده برنامه‌ای داشته باشد. در شهر دزفول هم وضعیت قطعی برق به همین اندازه آزاردهنده است. برق خوزستانی‌ها دقیقاً زمانی قطع می‌‌شود که دمای هوا به گرم‌ترین درجه رسیده و برق شهر، دو ساعت تمام قطع می‌شود. حالا قرار است کارمندان این استان هم مثل باقی شهرها، از شش صبح تا یک ظهر سرکار بروند تا از میزان مصرف برق کاسته شود.»
کمبود برق باعث شده که ساعت کاری کارمندان دولت به ساعت 6 صبح تا 13 تغییر کند؛ اتفاقی که سال‌های پیش از تابستان آغاز می‌شد و امسال از اواسط بهار. یعنی یک تغییر نظم در روند زندگی میلیون‌ها نفر که جامعه‌شناسان می‌گویند، تبعات خاص خودش را دارد. دولت باید این موضوع را از قبل پیش‌بینی می‌کرد؛ چون هشدارها از قبل داده شده بود: در این شرایط نه‌فقط مردم بلکه مدیران هم غافلگیر می‌شوند و گستردگی این موضوع ما را از تدبیر و خردمندی که باید در دستگاه‌های اداری امروز باشد، ناامید می‌کند. این اتفاقات سبب از دست‌ رفتن جنبه پیش‌بینی‌پذیری می‌شود و فشارهای عصبی و روانی دارد و تنها محدود به تبعات اقتصادی نیست: عوارض روحی و روانی این شرایط، روحیه جامعه را که خیلی هم خوب نیست، بدتر می‌کند. اگر نتوانند این مسائل را حل کنند در بلندمدت می‌تواند تبدیل به بحران‌های اجتماعی شود. 
قطعی برق بازار شهرهای مختلف را به هم می‌ریزد؛ به‌خصوص در شهرهای کوچک که بازارهای اصلی در یک نقطه متمرکزند.
هم‌میهن در ادامه با میان‌تیتر «مردم در آستانه اعتراض» نوشت: اعتراض به قطعی‌های برق طولانی‌مدت در اسلامشهر هم باعث شده که از هفته گذشته ساعت‌های آن کاهش پیدا کند. شرایط در این شهرستان به‌حدی وخیم بود که بین هشت تا 12 ساعت برق مناطق مختلف آن قطع می‌شد و فرماندار آن هفته گذشته گفته بود که باید این وضعیت اصلاح شود. تجربه دو ساعت ‌بی‌برقی در محیط‌ کار و زندگی چه نتیجه‌ای به دنبال دارد؟ این رویه سبب می‌شود مناسک روزانه و رفتارهایی که به آن عادت کردیم با مشکل مواجه شوند، درنتیجه انسجام اجتماعی پایین می‌آید و نارضایتی را بالا می‌برد. ناامنی و اضطراب سبب از دست‌ رفتن انسجام اجتماعی می‌شود و در نتیجه خشم مردم افزایش پیدا می‌کند».
درباره گزارش غلط‌انداز روزنامه هم‌میهن گفتنی است: دولت سال گذشته در اوایل تشکیل خود ادعا کرد که به‌خاطر جلوگیری از آلودگی هوا، مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ها را متوقف می‌کند اما گذشت زمان خلاف این را ثابت کرد و معلوم شد پیش‌بینی لازم برای تامین سوخت نیروگاه‌ها به روال گذشته انجام نشده و بنابراین بدین‌ترتیب بنا بوده کوتاهی در مدیریت تامین برق توجیه شود.
از سوی دیگر باید یادآور شد که ناترازی شدید در تولید و تامین برق، یکی از ده‌ها میراث و خسارت دولت برجام است که ادعا می‌کرد هم چرخ سانتریفیوژ و هم چرخ کارخانه‌ها باید با هم بچرخد اما هر دو را با هم از کار انداخت. ضمناً با برجام پیشرفت برنامه هسته‌ای و امکان تامین انرژی از این طریق را منتفی کرد و با تعهد پنهان در توافق آب و هوائی پاریس، پذیرفت که استفاده از سوخت فسیلی را هم در نیروگاه‌ها کاهش دهد و بنابراین تامین برق از این مسیر هم با بحران مواجه شد.
با این حال هنر دولت شهید رئیسی این بود که تعطیلی‌های بی‌حساب و کتاب در تابستان و زمستان و پاییز را به حداقل رساند و توانست تا حدود زیادی ناترازی را مدیریت کند. اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم که برخی حامیان آن مجدداً تعطیلی در مذاکرات و بی‌عملی مدیریتی را در دستورکار قرار داده بودند، مجدداً این چالش احیا شد. اکنون مطابق آنچه گفته شد، باید پرسید که آیا اصرار بر معطل گذاشتن مدیریت‌ها و سرگرم کردن مدیران با مذاکرات، صرفاً کج‌فهمی رسانه‌ای است یا اقدامی تعمدی برای عصبانی کردن و اسکی رفتن روی اعصاب مردم؟!