نفی تحقیر مقام انسانی زن (پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا مقام انسانی زن از منظر آموزههای وحیانی اسلام نسبت به مرد تحقیر شده و شرافت و حیثیت انسانی او به عنوان جنس پستتر به حساب آمده است؟
پاسخ:
طرح مسئله
میگویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است. اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست، تعدد زوجات را تجویز نمیکرد. حق طلاق را به مرد نمیداد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمیکرد. ریاست خانواده را به شوهر نمیداد. ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمیکرد. برای زن قیمت به نام مهریه قائل نمیشد. به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی میداد و او را جیرهخوار و واجبالنفقه مرد قرار نمیداد. اینها میرساند که آموزههای وحیانی اسلام نسبت به زن نظرات تحقیرآمیزی داشته و او را مقدمه و وسیلهای برای اهداف مرد دانسته است!
تساوی حقوق نه تشابه
لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق نیست! آيا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست؟ شکی نیست که تساوی غیر از تشابه است.
تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. آنچه مسلم است اینکه اسلام حقوق یکجور و یکنواختی را برای زن و مرد قائل نشده است. ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. آموزههای وحیانی اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.
علت عدم تشابه حقوق زن و مرد
در اینجا سوال اصلی این است که چرا اسلام حقوق زن و مرد را در بعضی موارد نامشابه قرار داده است؟ آیا اگر حقوق زن و مرد هم مساوی بود و هم مشابه بهتر نبود؟
عدم تشابه حقوق زن و مرد به دو عامل مبنایی برمیگردد:
1- مقام انسانی زن از نظر خلقت و آفرینش
خداوند در قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهایم (نساء- 1) آموزههای وحیانی اسلام نظرات تحقیرآمیز زن مانند اینکه: زن عنصر گناه است. از وجود زن شر و وسوسه برمیخیزد. زن شیطان کوچک است. در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شدهاند، زنی در آن دخالت داشته است. مرد در ذات خود از گناه مبرا است و این زن است که مرد را به گناه میکشاند. شیطان اول زن را وسوسه میکند و زن مرد را به هیچ وجه تایید نمیکند. قرآن کریم با صراحت نظرات تحقیرآمیز استعدادهای معنوی و روحانی زن مانند اینکه زن به بهشت نمیرود. زن مقامات معنوی و الهی را نمیتواند طی کند، آنطور که مردان طی میکنند را نفی کرده و تصریح میکند که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، بلکه به ایمان و عمل صالح مربوط است، خواه زن باشد یا مرد. اسلام همچنین با نظر تحقیرآمیز جنسی و تقدس تجرد وعزوبت که رابطه جنسی با زن را ذاتا پلید دانسته و معتقدند تنها کسانی به مقامات معنوی میرسند که همه عمر مجرد زندگی کرده باشند را مخالفت کرده و دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرده است. «من اخلاق الانبیاء حب النساء». دیدگاه تحقیرآمیز دیگری که میگویند: زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده را اسلام قبول ندارد و قرآن با کمال صراحت میفرماید: هریک از زنان و مردان برای یکدیگر آفریده شدهاند. (بقره- 187)
از طرفی زن را نه تنها یک شر و بلای جان مردان نمیداند، بلکه میفرماید: وجود زن برای مرد خیر است و مایه سکونت و آرامش دل او است.(روم- 21)
2- تفاوتها در خلقت زن و مرد و فلسفه آنها
زن و مرد به لحاظ تفاوتهایی که در خلقت خود دارند از منظر حقوق طبیعی و فطری وضع نامتشابهی دارند. آری زن و مرد از نظر انسانیت ارزش مساوی با یکدیگر داشته و از حقوق انسانی متساوی بهرهمندند. اما از نظر خلقت و طبیعت خداوند آنها را یکسان و مشابه خلق نکرده که حقوق و تکالیف و مجازاتهای مشابهی داشته باشند. و این اوضاع نامتشابه هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق میکند و هم سعادت خانوادگی را بهتر تامین میکند و هم اجتماع را بهتر به جلو میبرد. بنابراین لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد، عدم تشابه آنها در پارهای از حقوق است که شارع مقدس آنها را لحاظ کرده است. از این منظر توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت به عنوان امور ذاتی و تکوینی و خارج از قوانین قراردادی، اولین بار به وسیله مسلمانان مطرح شد و پایه حقوق طبیعی و عقلی را آنها بنا نهادند. بعدها غربیها اعلامیه جهانی حقوق بشر را که مبتنی بر حقوق ذاتی و غیرقابل سلب و اسقاط انسانها است را مورد بحث قرار دادند و خود آنان با رفتارهای ضد حقوقی بشری خود بیش از همه ناقض حقوق بشر بوده و راهی جز شکست اعلامیه حقوق بشر را باقی نگذاشتند.
بنابراین جمعبندی بحث این است که خدای متعال در خلقت زن و مرد تفاوتهایی قائل شده که به تبع آن حقوق طبیعی و فطری نامتشابهی برای زن و مرد در نظر گرفته است. هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و یک سند طبیعی برای آن به شمار میآید و از این طریق تحقق بعد اجتماعی انسان، پیشرفت و سعادت او را تامین کرده است.