kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۶۹۰۶
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۴
کسب و کاری به نام حقوق‌بشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی-10

مسلمانان متحد شده‌اند




تنها سه روز پس از تشکیل جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر، پایه‌گذاران آن دست به دامن دبیرکل سازمان ملل برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران شدند97 تا نشان دهند بیش از اینکه به مردم تکیه داشته باشند به نهادهای بین‌المللی وابسته‌اند؛ نهادهایی که تقریبا تحت سیطره کامل ایالات متحده قرار داشتند. در واقع می‌توان گفت بازرگان، لاهیجی و سایر دوستان روشنفکرشان نشان داده بودند طبق تحلیل‌شان از شرایط جهان، هیچ کاری بدون موافقت آمریکا امکان‌پذیر نیست. شاید به همین دلیل بود که مهدی بازرگان بارها با ویلیام باتلر از مسئولان اصلی کمیته بین‌المللی حقوق بشر، تماس گرفت و سرانجام با موافقت وی دست به تشکیل «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» زد:
سرانجام باتلر نیز متقاعد شد تا آن درجه که با تشکیل جمعیت حقوق بشر در ایران موافقت کرد، او نزد دولت‌های اخیر من جمله دولت شریف امامی قدم‌هایی نیز برداشت.98
اما به نظر می‌رسد باتلر نقشی بیش از یک فعال حقوق بشری داشت. او علاوه‌بر وساطت میان دربار پهلوی و روشنفکران، رابط کمیته بین‌المللی حقوق بشر با مرکز نیویورک و سرپرست این مرکز بود و در برخی اسناد به عنوان یکی از مأموران سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) معرفی می‌شد.99 باتلر به راحتی می‌توانست با محمدرضا پهلوی دیدار کند و به عنوان بازویی برای اعمال فشار آمریکا بر دربار پهلوی عمل می‌کرد. 10 دی‌ماه 1356 بود که جیمی کارتر وارد تهران شد تا در اوضاع نابسامان سیاسی ایران، حمایت همه‌جانبه ایالات متحده را از شاه ایران نشان دهد. شاهی که در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا بیش از آنکه طرفدار کارتر باشد؛ از رقیب جمهوری‌خواهش حمایت کرده بود. کارتر که ایران را جزیره ثباتی در منطقه می‌دانست، حالا این ثبات را در معرض طوفانی بی‌سابقه می‌دید برای همین اختلافاتش با شاه ایران را کنار گذاشت و در ضیافت شام محمدرضا پهلوی دفاع جانانه‌ای از او کرد:
هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه‌ریزی مشترک از ایران به آمریکا نزدیک‌تر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقه‌ای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست ارتباط نزدیک‌تری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیق‌تر و رابطه‌ای دوستانه‌تر ندارد.100
اما سیاست‌های حقوق بشری رئیس‌جمهور دموکرات ایالات متحده برای خلق و خوی استبدادطلبانه هیچ شاهی خوشایند نبود. اگرچه محمدرضا پهلوی که با حمایت آمریکا به تخت سلطنت بازگشته بود چاره‌ای جز اطاعت از آنها نداشت.
چیزی از پایان سفر کارتر به ایران نگذشته بود که روزنامه اطلاعات به دستور دربار مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را به امضای «احمد رشیدی‌مطلق» منتشر و با لحن توهین‌آمیزی به مراجع و خصوصا آیت‌الله خمینی حمله کرد. در اعتراض به این اهانت، مردم قم 19 دی ماه 1356 به خیابان ریختند و خاطره خرداد 1342 را بار دیگر زنده کردند. سفیر آمریکا در گزارش خود از این تظاهرات نوشت:
به عنوان ماحصل رویدادهای قم می‌توان گفت این حرکت سیاسی مذهبیون، سازمان‌یافته‌ترین و پرتوان‌ترین و شکل‌یافته‌ترین جنبش آنان از سال 1963 (1342) تاکنون بوده. مسلمانان به طور کلی صرف نظر از بعد تقدیس، متحد شده‌اند.101
تمام حقیقت در همان جمله آخر سفیر آمریکا نهفته بود: «مسلمانان متحد شده‌اند.» بعد از واکنش مردم به شهادت آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی خمینی، این تظاهرات بار دیگر نشان داد که ماهیت اعتراضات مردمی در ایران ماهیتی اسلامی است و اشخاص و مراجع مذهبی و در رأس آنها امام‌خمینی زمام امور مبارزات ضد شاه را به دست دارند. شاید همین اتفاقات دستگاه امنیتی رژیم پهلوی را برای راه‌اندازی یک جریان موازی میانه‌رو که بتواند در صورت لزوم رهبری مردم را بر عهده بگیرد، مصمم‌تر کرده باشد. البته این راهکار مسلما منافع ایالات متحده را نیز تأمین می‌کرد چرا که در غیر این صورت آمریکا هرگز اجازه چنین اقدامی را نمی‌داد. از طرفی وضعیت جبهه ملی به عنوان باسابقه‌ترین جریان سیاسی اهل تعامل با شاه آن‌قدر از هم گسیخته و ناامید‌کننده بود که هرگز نمی‌توانستند بر روی آن به عنوان جریانی بدیل برای نهضت اسلامی حساب باز کنند. این موضوع را حتی عبدالکریم هم در انتقاد از جبهه ملی مطرح می‌کرد:
بعد که قضیه قم اتفاق افتاد و قضایای چهلم‌ها اتفاق افتاد با آن خلأ سیاسی‌ای که وجود داشت با آن حالت بی‌برنامه‌گی که حتی جبهه ملی داشت، آخر جبهه ملی که می‌گویند جبهه ملی الان آقایان بیایند کارنامه فعالیت‌های‌شان را از بهار سال 1356 که جبهه ملی را اعلام کردند تا بهمن سال 1357 که انقلاب شده ارائه بدهند، چه کرده جبهه ملی در ایران؟ جبهه ملی یک آکسیون، یک میتینگ، یک راهپیمایی، یک جلسه سخنرانی حتی، جبهه ملی در تمام این یکسال و هفت هشت ماه رفت یک روز در بیرون از تهران در کاروانسرا سنگی آن هم در یک باغ جلسه‌ای گذاشت، آن هم جلسه مذهبی بود.102
در این شرایط منطقی‌تر به نظر می‌رسید که نهادها و جریانات دیگری نیز با محوریت روشنفکران و دانشگاهیان متمایل به غرب راه‌اندازی شود تا در دو قطبی موهوم ارتجاع و تجدد که توسط دستگاه تبلیغاتی رژیم پهلوی به آن دامن زده می‌شد، نقش خود را به خوبی ایفا کنند. چیزی که با توجه به سیاست‌های حقوق‌بشری جیمی کارتر می‌توانست کاملا با رویکرد حقوق‌بشری در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا همخوان باشد. درست فردای قیام مردم قم، در 20 دی‌ماه 1356 سولیوان سفیر وقت ایالات متحده در ایران با توجه به نامه پیشین وزیر امور خارجه ایالات متحده، دستورکار سفارت آمریکا در تهران را به وزارت خارجه این کشور گزارش کرد:
[...] گام‌های اولیه برای توسعه روابط خود تا حد ممکن با نیروها و گروه‌هایی که به موازات مدرنیزه شدن ایران تبدیل به مراکز مهم نفوذ می‌شوند.103
ایالات متحده با این دستورکار، در حقیقت فرمان مهره‌چینی و شبکه‌‌سازی در میان جریان‌های موازی میانه‌رو را صادر کرده بود. جریاناتی که در صورت به ثمر نشستن سیاست دستگاه امنیتی پهلوی نقش مهمی را در شکل‌گیری آینده ایران عهده‌دار می‌شدند. اما سفارت آمریکا در تهران دستورکار دیگری هم داشت:
[...] مطالعه و بررسی سیاستهای حقوق بشر آمریکا با شاه ودیگر مسئولان درموقعیتی مقتضی باتمرکز برروی گسترش حقوق بشر (که قابل حصول است) که درتضاد با تغییرات سیستم سیاسی است (که ممکن است مداخلات خارجی را از بین برده و مضر باشد).104