kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۶۷۹۳
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۸
از مبدأ شهادت تا مکتب حیات

کلیدواژه‌ای به نام مکتب سلیمانی



سید حامد حسینی تهرانی
اجازه دهید ماشین زمان را دقیقا به این روزهای دی ماه سال گذشته برگردانیم. درست در زمانی که خبر شهادت حاج قاسم عزیز در پیکره ایران اسلامی پیچید و این مرز و بوم یکپارچه حماسه و شور و عزا شد. مردم ایران با تلفیقی از احساس خشم و‌اشک، وصول این سردار بزرگ اسلام به آرزویی که یک عمر در جست‌وجویش بود را گرامی داشتند و در عین حال عزم خویش را برای انتقامی سخت از تروریست‌های مدرن و مستکبر جزم کردند. در این بحبوحه و فوران هیجان‌های مقدس ملی، کلیدواژه‌ای پرنفوذ در آسمان تفکرات ایرانیان درخشید.
واژه‌ای که رهبر انقلاب در نماز جمعه 27 دی‌ماه 1398 به کار بردند، توانست در بستر رستاخیز شور و احساس سراسری مردم، جانی تازه به اندیشه و معرفت ببخشد و پنجره‌ای جدید را فراروی ذهن‌‌های غمگین بگشاید. طرحی نو که رهبر معظم انقلاب در پاسداشت خاطره این شهید بزرگوار با عنوان «مکتب قاسم سلیمانی» یاد کردند و در ادامه به تشریح و توصیف آن پرداختند.
انتباهی اندک کافی بود تا دریابیم این کلیدواژه فقط راهنمای شناخت حاج قاسم نیست، بلکه راهگشای شناخت مکتب و تفکری است که می‌تواند الگوی تشخّص انقلابی نسل‌‌های کنونی و بعدی باشد. راهبردی که دیدگاه رهبر انقلاب را تا امتداد قله‌ای بلند مشق می‌کند. همان قله‌ای که میراث‌داران مکتب حاج قاسم در کرانه‌‌های آن در حرکت‌اند و تا فتح کامل آنکه اقامه اندیشه آرمانی انقلاب اسلامی است، از پای نخواهند نشست. پویشی که ما را از مبدأ شهادت به مکتب حیات می‌رساند.
عزم خویش را برای شناسایی بیشتر این کلیدواژه مهم جزم کردم. آستین‌‌های همت را بالا زده و قبل از هر چیز از روح مقدس این شهید عزیز مدد خواستم تا با دست خویش گره‌‌های ذهنی مرا در مسیر درک و شناخت این مکتب بگشاید. از میان آثار و شواهدی که در میان فیلم‌ها، لابه‌لای کتاب‌‌ها و گشت‌زنی در صفحات اینترنتی پیرامون رفتار و سیره حاج قاسم می‌یافتم، تلاش کردم خط سیر این مکتب را کشف کنم. داده‌‌ها مثل دانه‌‌های تسبیح در کنار هم قرار‌‌ می‌گرفت و من تلاش‌‌ می‌کردم تا نخ ارتباطی میان آنها در قبض و بسط‌‌های مفاهیم گره نخورد.
هرچه پیش‌‌ می‌رفتم، مسیر روشن‌تر‌‌ می‌نمود و حکمت این نام‌گذاری حکیمانه بر من آشکارتر‌‌ می‌شد. دریافتم عنصر شخصیت حاج قاسم امتزاج عقلانیتی است که با روح عرفان و اراده آگاه درآمیخته و در سرتاسر زندگی او صحنه‌های متعددی از حماسه‌های مثال‌زدنی آفریده است. حماسه‌هایی که بجز میدان مبارزه، در همه عرصه‌‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حرف‌‌های زیادی برای گفتن داشت.
برای نمونه، رفتار حکیمانه سیاسی حاج قاسم، نقطه عطفی در نظامات دیپلماسی و ارتباطات بین‌المللی بود که حتی مدعیان جهانی این عرصه را به کرنش وامی‌داشت. مصداق عینی این مدعا را‌‌ می‌توان در گستره ارتباطی موفق او در هماورد شگفتانه ذائقه‌‌های مختلف سیاسی کشورهای منطقه در مبارزه با ایادی آمریکا و خصوصاً داعش مشاهده کرد. رهبر معظم انقلاب در این باره‌‌ می‌فرماید: «این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود؛ بنده بارها به دوستانی که در عرصه‌ سیاسی فعّال‌اند، این را می‌گفتم؛ رفتار او را و کارهای او را‌‌ می‌دیدم. در عرصه‌ سیاست هم سخنش اثرگذار بود، قانع‌کننده بود، تأثیرگذار بود.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان 17/10/98)
از سویی حاج قاسم را‌‌ می‌توان در قامت یک کارشناس خبره فرهنگی مشاهده کرد. کسی که در کنار رزم، دغدغه فتح اندیشه‌‌ها و قلب‌‌ها را در ذهن‌‌ می‌پروراند. معتقد است برای تحقق نهضت جهانی مقاومت می‌بایست قلب‌‌ها را به هم دوخت. برای همین است که ارثیه پدری خویش را پای ثبت و ضبط میراث مکتوب حماسه و پایداری‌‌ می‌گذارد. به ادبیات انقلاب اسلامی دلبسته است. از کنار کتاب داستان و خاطرات دفاع مقدس به‌راحتی عبور نمی‌کند و برای دست به دست شدن این میراث ماندگار به آیندگان برنامه دارد.
تقریظ‌ها، راهنمایی‌‌ها و یادداشت‌‌های او در نقد و بررسی آثار حوزه دفاع مقدس مثال‌زدنی است و به تنهایی فرهنگ‌سازی‌‌ می‌کند. تمام همت خویش را برای صادرات گفتمان ایثار و شهادت به‌خصوص برای ترویج کتاب‌‌هایی که حکایتگر شرایط سخت و طاقت‌فرسای نبرد حق علیه باطل هستند، به کار‌‌ می‌گمارد. با تلاش او متن کتاب «من زنده‌ام» از فارسی به عربی برگردانده شد و در اختیار جوانان عراقی قرار گرفت.
مکتب حاج قاسم ابعاد متنوعی دارد. وقتی گام به گام با خاطرات زندگی‌‌اش زندگی‌‌ می‌کنی رهیافتی جدید پیدا‌‌ می‌شود که شخصیت سترگ این شهید را حکایت‌‌ می‌کند. همه دوران حیات سلیمانی عرصه نبرد و پیکار است. روزی در میدان نبرد با داعش، وقتی در کارزار سیاست و دیپلماسی، گاهی در میدان جنگ نرم فرهنگی و زمانی در میدان سازندگی؛ آری مکتب قاسم این است!
زمان فراغت از عرصه نبرد میدان جدیدی برای حاج قاسم بود. به‌زعم او همه زندگی میدان مبارزه است. وقتی به کرمان بازمی‌گردد، اراده قدم‌هایش در مسیر آبادانی دهستان‌‌های محروم رابُر و قنات ملک استوار‌‌ می‌شود تا حتی یک نفر از نیازمندان این سامان بی‌سروسامان نماند. رساندن ارزاق به مستمندان، ساخت مسجد و حسینیه نیمه‌کاره، ساخت مدرسه و خانه بهداشت، ایجاد امکانات رفاهی نظیر آب و برق و گاز برای مردم، فعالیت تربیتی و گفت‌وگوهای رودررو با نوجوانان و جوانان بخشی از برنامه‌‌های همیشگی او در بازگشت به سرزمین مادری بود.
حاج قاسم ژنرال نبردهای سخت و در عین حال مظهر عطوفت و مهربانی است. او را‌‌ می‌توان مصداق معاصر آیه «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» دانست. سخت‌‌ می‌نمود شخصیتی نظامی که سال‌‌های عمر خویش را در دل نبرد آتش و خون گذرانده است، گاهی در اوج مهر و عاطفه به جای پدر از چشم دختر یک شهید‌اشک‌‌ می‌چیند، درحالی که چشمه چشمانش جاری غصه‌‌های اوست. عشق و شوریدگی حاج قاسم برای خدمت به خانواده شهدای مقاومت، بازماندگان و آوارگان سوری مثال‌زدنی بود. سکانس‌‌هایی از بازدید میدانی‌اش، صحنه‌ای از تقلای او و ابومهدی مهندس را به یاد‌‌ می‌آورم که چگونه با تنی خسته و فرتوت از مدیریت نبرد، سعی به نشاندن لبخند بر چهره غمزده دخترهای بچه آواره عراقی داشتند.
کلیدواژه «مکتب حاج قاسم» جای تحلیل و سخن بسیار دارد که در این مجال نمی‌گنجد. زیبنده است که فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی از کنار این کلیدواژه به‌راحتی عبور نکنند. به امید اینکه مکتب «قاسم سلیمانی» خط‌رسم ایجاد یک گفتمان فرهنگی فعال در تربیت عناصری چنین برای آینده انقلاب باشد.