نگاهی به فیلم «اشباح» به کارگردانی داریوش مهرجویی
بن بست
حسام آبنوس
داریوش مهرجویی، در سینمای ایران از آن دست نامهایی است که با شنیدن نامش آثاری برجسته از این فیلمساز در یادها زنده می شود، که در تاریخ سینمای ایران زمین دارای جایگاه است و در زمره مهم ترین آثار سینمایی بوده است.
فیلم سینمایی «اشباح» آخرین ساخته مهرجویی است که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و در همان دوران بازخوردهای گوناگونی را به وجود آورد. این فیلم که اقتباسی سینمایی از نمایشنامه ای ازهنریک ایبسن با همین نام است به نوعی در دسته فیلمهای هنری سینمای ایران جای می گیرد. این فیلم که نتواست نظر تماشاچیان سینما و بخش عمده ای از منتقدان را به خود جلب کند فیلمی کُند و خسته کننده است و مخاطب عام را که به اعتبار نام مهرجویی به سینما آمده را راضی نمی کند و او را ناراحت از سالن راهی بیرون می کند.
در «اشباح» مخاطب با بازیهای یک بعدی و بدون هرگونه حس و حال روبه رو است و بازیگران برخلاف نامها و اسم و رسمشان کمترین خلاقیتی در خلق شخصیتها نداشته و میتوان گفت که به شدت اغراق آمیز و بد بازی کردهاند. حتی اتفاقاتی که برای شخصیتها نوشته شده به شدت سطحی است و ضعف دیالوگ نویسی در طول فیلم به چشم می خورد به گونه ای که دیالوگها یا تبدیل به یک متن ادبی می شوند و یا تبدیل به یک گفت وگوی سخیف و لوس میان دو نوجوان. تیمسار با بازی مهدی سلطانی که از طبقه اشراف به شمار می رود بی دلیل و به خاطر بدمستی اقداماتی انجام می دهد که سخت کلیشهای و تکراری است و یا مادر با بازی مهتاب کرامتی تصمیماتی عجولانه اتخاذ می کند و مخاطب را با این سوال روبرو میکند که چرا این طور شد؟ برخی از شخصیتهای «اشباح» اضافی و ناهمگون بوده و تیکه نچسبی به مجموعه کل فیلم هستند.
شاید عده ای از موضع تحسین فیلم بگویند که این اتفاق بدی نیست، ولی باید این را مد نظر داشت که تعابیر و نقدهای فلسفی و معناشناسانه تنها راهی برای فرار از بن بستی به نام «اشباح» است. مهرجویی در این اثر برخلاف دیگر آثارش که هم طبقه نخبه سینما و هم عموم مردم با آنها ارتباط برقرار می کردند، نتوانسته با مخاطب خودش ارتباط برقرار کند. وی در اظهار نظری گفته است:"فکر کن «اشباح» اولین فیلم من است، ببین خوب است یا نه. اگر خوب بود تعریف کن اگر خوشت نیامد بگو افتضاح است. نه اینکه بروی توی سالن سینما منتظر باشی «اشباح» همان هامون باشد! یا لیلا باشد! یا من همان مهرجویی دوران جوانی و دهه 40 و 50 باشم. آخر کِی می خواهیم دست از این رفتارها برداریم؟!" ولی آقای مهرجویی نباید فراموش کنید که اگر مخاطبان به سینما می آیند تا «اشباح» را تماشا کنند به خاطر این است که مهرجویی را از لیلا و یا هامون می شناسند وگرنه ... شاید تنها نقطه روشن فیلم نحوه فیلمبرداری «اشباح» به سبک سیاه و سفید است.
در این فیلم با این سوال روبه رو میشویم که حرف مهرجویی چه بود؟ آیا یک فیلم هنری بود که برخاسته از ذهن یک هنرمند بوده یا در لایه های آن پیامهایی سیاسی، اجتماعی و ... داشته است. آیا نقدی بر سرنوشت انسانها بوده که ناخواسته شکل گرفته و انسان این موجود دو پا هیچ نقشی در شکلدهی آن ندارد.
این فیلم که آخرین ساخته داریوش مهرجویی است در دورانی ساخته شده که مهرجویی پا به سن گذاشته و دیگر در حال سپری کردن دوران بازنشستگی است و شاید دیگر نباید توقع خلق یک اثر برجسته سینمایی را از او داشت زیرا وی نیز اعتراف کرده که مهرجویی دوران جوانی و دهه 40 و 50 نیست. فقط می توان امیدوار بود که سینماگرانی بیایند که بتوانند مسیر سینمای دوران جوانی مهرجویی را ادامه بدهند.
در پایان تنها با اشاره به این جمله از ژان لوک گدار سینماگر موج نوی فرانسوی بسنده می کنم که: « شما نمیدانید چطور سینما خلق کنید، چون دیگر حتی نمیدانید که سینما چیست.»