زاد وتوشه تقوا؛ وسیله، نه هدف (خوان حکمت)
ما به همان اندازه که از عقل برخورداریم، از شیرینی اطاعت هم لذّت میبریم. اطاعت پروردگار، نام و یاد پروردگار، برای یک عدّه شیرین است. در ماه مبارک رمضان از خدا میخواهیم که شیرینی نام و یاد خود را به ذائقه ما بچشاند و میگوییم: «و أذقنی فیه حلاوة ذکرک.»[1] اینها به منزله زاد و توشه است.اینها مراحل مقدّماتی است. یعنی عبادت کردن، انجام واجبات و ترک محرّمات و امثال آنها توشه و زاد است.
زاد وتوشه، پیش زمینه رسیدن به مقصد
زاد را باید به اندازه راه فراهم کرد. کسانی هستند که در تحصیل زاد میکوشند و عمرشان را صرف تحصیل زاد میکنند. این کار، کار خوبی است ولی از خوبتر میمانند. ما زادی داریم و توشهای برای راه؛ اما مقصدی داریم و مقصودی، که مقصود ما در آن مقصد است. ما باید آن مقصد و مقصود را بشناسیم و راه را هم طی کنیم. در قرآن کریم، هم، راه را به عنوان زاد و توشه برای ما مشخص کردهاند، هم مقصد را معرفی کردهاند و هم مقصود بسیاری از ما را مشخص کرده اند. بر فرض که آدم خوبی باشیم، اما تمام تلاش و کوشش ما در تحصیل زاد است. تحصیل زاد اندازه دارد؛ البته اگر زاد مربوط به دنیا باشد، آن زاد زائد کارآمد نیست مگر آنکه کسی در راه خدا انفاق کند و ثوابی ببرد؛ اما زاد آخرت هر چه بیشتر باشد، به او از آن «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[2] بیشتر میدهند؛ غرف مبنیه را بیشتر میکنند؛ اما اینها ما را هرگز به مقصد نمیبرد. اینکه در سوره مبارکه بقره فرمود: َوتزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَی؛[3] یعنی توشه تهیه کنید.اما برای چه کسی و برای چه چیزی؟ توشه غیر از مقصد و غیر از مقصود است. توشه تهیه کنید که شما را به مقصد برساند. مقصد و مقصود را باید با علم و معرفت شناخت. نماز برای ما توشه است. اما اگر قرب را بشناسیم و برای ما حل کنند که چطور او «أقرب إلیکم من حبل الورید»[4] است و ما از او دوریم و «ینَادَوْنَ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ»،[5] این دیگر به زاد و توشه بر نمیگردد، بلکه به معرفت بر میگردد. تقوا زاد و توشه است برای رسیدن به مقصد؛ اما شناخت مقصد دیگر با عمل نیست؛ این شناخت با نماز و روزه نیست، بلکه با فهم است.با فهم است که در مییابیم چطور او به ما نزدیک است و ما از او دوریم. شما اگرمکرّر نماز بخوانید و مکرّر روزه بگیرید، مشکل حل نمیشود. زاد و توشه را باید به اندازه لازم فراهم کرد؛ آن بقیه، فوق زاد است.
لزوم کسب فهم و معرفت برای رسیدن به قرب الهی
او چطور به ما نزدیک است و ما از آن طرف «ینَادَوْنَ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ»؛ چطور او از هر چیزی و از هر کسی به ما نزدیک تر است و از خود ما به ما نزدیک تر است که فرمود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛[6] پاسخ این مسائل کجاست؟ این مسائل، بینایی باطن میخواهد و به زاد و توشه و راحله مربوط نیست؛ این مسائل، فوق زاد و توشه و راحله است.این مسائل، عقل میخواهد نه عبادت. عبادت، واجب است؛ این مشخص است. مستحبّات هم مشخص هستند؛ منتها همین عبادت را کسی انجام میدهد و از خدای سبحان، «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[7] میخواهد. چنین کسی به دنبال زاد است. همین عبادت را کسی انجام میدهد و میگوید خدایا تو در سوره مبا رکه قمرفرمودی: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»[8] آن «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» را که به خیلی کسان میدهی، به ما هم ـ ان شاء الله ـ خواهی داد، ولی ما را در «عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» جا بده! اگر کسی به فکر «عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» باشد، به فکر مقصد است؛ اما اگر به فکر «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» باشد به اندازه زاد و توشه به او میرسد و هرگز او را به «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[9] راه نمیدهند. او به «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» راه مییابد؛ یعنی به بهشتی میرسد که درخت و آب دارد، جسم و بدن و لذّتهای ظاهری دارد؛ اما او را به آن بهشت معنوی که قرب الهی است، راه نمیدهند؛ برای اینکه او برای این کار، معرفت و عقلی نیاورده است.
چیستی علم لدنی
بنابراین ما یک زاد و توشه داریم که ما را به بهشت میرساند؛ یک معرفت، خلوص، اخلاص و شهود قلبی داریم؛ و یک مقام فنا هم داریم که ما را از مرحله «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» به مقام بالاتر میرساند که «فِیمَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ.» در اینجا است که آدم "عنداللّهی” میشود. یک بهشت داریم که لدنّی است و بهشتهایی داریم که «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» است. همان طور که علم لدنّی داریم و علمی که در کتاب و سنّت هست. اینکه ذات اقدس اله به وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود: «إنَّک لَتُلَقّی الْقُرآنَ مِن لَدُنْ حَکیمٍ عَلِیمٍ»[10] یعنی علم تو لدنّی است. علم لدنّی، علمی در مقابل فقه، اصول، فلسفه، کلام و عرفان نیست که موضوع، محمول و رابطهای بین موضوع و محمول داشته باشد. همین علوم را اگر کسی از استاد یاد بگیرد یا در کتابها بخواند، میشود علم عادی. علمی است که تَه جوی، نصیب طالبان علم میشود؛ اما اگر همراه این جوی و نهر بالا برود و به سرچشمه برسد و همین علوم را از خود سرچشمه استفاده کند، میشود "علم لدنّی”. "لدن” یعنی نزد؛ علم لدنّی همین معارف غیبی قرآن و سنّت است، منتها «مِن لَدُنْ» و «مِن عند» و از خدا گرفته شده است. چون از نزد خدا گرفته شده، هیچ کسی از آن خبر ندارد.
ما یک "ماء مَعین” داریم و یک "ماء لدن”. به آب جاریای که «تراه العیون و تناله الدلاء» ؛ آبی که چشم او را میبیند و دلو و ظرف به آن دسترسی دارد. به این آب میگویند ماء معین. اما آبی که درون چشمه است، هنوز کسی آن را ندیده و نمیبیند و در دسترس کسی هم نیست، چنین آبی دیگر آب معین نیست؛ بلکه فوق آب معین است. علوم لدنّی این گونه است؛ اخبار لدنّی هم این طور است؛ کمالات لدنّی نیز از این قبیل است. اگر کسی در دنیا به آن "لدن” و "نزد” برسد و به آنجا راه یابد، در آخرت هم آیه سوره مبارکه «قمر» نصیبش میشود که: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»[11] و همان کسی میشودکه در پایان سوره مبارکه «فجر» خدا به او وعده داد که «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس اخلاق در جمع طلاب و دانشجویان، موسسه اسراء ، قم -- 10/1/91
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اقبال الأعمال، ص125. 2.آلعمران،15 3. بقره، 197.
4. ق، 16. 5. فصلت، 44. 6.انفال، 24.
7.آلعمران، 15. 8. قمر، 54 و 55. 9.فجر، 29 و 30.
10.نمل، 6. 11. قمر، 55.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.