kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۵۱۸
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۶

خیانت یا جنایت


 
  محمدهادی صحرایی
  همیشه یکی از هیجانات وقایع تاریخ، تصویرسازی و پردازش ذهنی اتفاقات مهمش بوده و هست. آرزوی حضور واقعی در صفحات تاریخ، معمولاً برای اهل دقت، لذت‌بخش بوده و هست و هرکس به فراخور علاقه‌اش، دوست دارد که ناظر بی‌واسطه باشد. مثلاً شاید آرزوی مؤمنین به خدا، حضور در کنار پیامبران یا شرکت در جنگ‌های صدر اسلام، هیجان‌آور باشد و یا برای مؤمنین اسلام ناب، دوران امیرالمؤمنین یا امام مجتبی و یا بودنِ در کربلا آرزوی همراه با تحسر است. در دوران معاصر نیز حضور در دوران انقلاب اسلامی از آغاز تا ایجاد و یا دوران دفاع مقدس برای انقلابیون جذاب بوده و هست. امثال این حوادث بزرگ کم نیست و علاقه‌مندان به حضور واقعی در حوادث تاریخی نیز کم نیستند.
اهل علم و بصیرت معتقدند که معرکه عالم، عرصه آموختن و امتحان است. انسان‌های زیرک می‌دانند عمر گرانمایه و یک‌دانه را نباید صرف آزمودن دوباره و سه‌باره آموخته‌ها کرد. باید از هر تجربه‌ای یا درس گرفت یا عبرت. لسان‌الغیب ناظر به این فرمود: « مَن جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّت بِه النَّدامَه» یعنی، آن را سزد ندامت، کو آزموده‌ای را، از نو بیازماید. این، گونه‌ای از ترجمان احادیثی است که می‌فرمایند عاقل و مؤمن دو بار از یک سوراخ گزیده نمی‌شوند. بسیاری حکیمانه‌های دیگر نیز همین مهم را تأکید کرده‌اند و به این رمز رندانه ‌اشاره کرده‌اند که فرصت کوتاه زندگی مجال تجربه کردن تجربه شده‌ها نیست. باید آموخته‌ها را پله ترقی کرد و گذر نمود و معطل نماند.
حال و روز امروز آمریکا، جدای از هر نظر سیاسی و هر منظر اجتماعی، صفحه گسترده‌ای است از یک اتفاق بزرگ. افول و سقوط، عاقبت محتوم هر فرعون است ولی اکنون برای آمریکا لزوماً به این معنی نیست که مثل عثمانی و شوروی متلاشی شود ولی بی‌شک آمریکای 2021 با گذشته خود بسیار متفاوت است. آمریکایی ضعیف با ضعیف‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ خود. ابرقدرتی که برتری خود را تا جایی از دست داده که حتی توانایی برگزاری یک انتخاب سالم و بی‌نیاز از رأی دادگاه را ندارد. نخبگان دو حزبش که در قامت نامزد ریاست‌جمهوری آمده‌اند، بدون اینکه بدانند یا بخواهند، فریاد می‌زنند که نظام آمریکا نظام فاسدهاست. این‌گونه الفاظ ممکن است در بسیاری از کشورها مرسوم باشد ولی فاسد نامیدن ساختار نه؟ اینکه رئیس‌جمهور حاکم، انتخاباتی که خود برگزار کرده را پر از تقلب و سراسر فاسد بداند، فقط در آمریکاست.
مرور دوباره و بدون سانسور مناظرات ترامپ و بایدن گویای فروریختن پایه‌های قدرت آمریکاست که باعث ناامیدی و اضطراب مردمشان شده و حق دارند که ناامید باشند. اگر بالا بودن سن رهبران نقطه مثبت باشد ولی بی‌گمان مسن بودن مدیران اجرایی نقطه ضعف جدی است که گویای استیلای احزاب قدرت طلب یا نبود گزینه‌های مناسب و یا وجود دیکتاتوری پنهانی مثل ملکه انگلیس است که مجال نفوذ به چرخه قدرت را به دیگران نمی‌دهد. می‌شود تاریخچه اختراع و تکامل دوربین‌های عکاسی را در تصاویر ملکه با رؤسای کشورها دید و از زمانی که عکس‌ها برای ما روایت می‌کنند، او بوده و در امور کشورها دخالت کرده است. دیکتاتوری تمامیت‌خواهی که به‌راحتی هرکه را نخواهند حذف می‌کنند و در ترور لینکلن و کندی و دایانا و... متهم اصلی‌اند. صهیونیزم، را می‌توان همان جریان تمامیت‌خواه پنهان و مرموزی دانست که به غیر از جعل و تحریف، در ترور هم حرفه‌ای است.
آمریکای امروز درگیر رنسانسی است که به ختم لیبرال دموکراسی خواهد انجامید و از افول و سقوطی می‌گوید که تغییرات جدی در پی خواهد داشت. فروپاشی شوروی هرچند در برابر آمریکا و لیبرالیسم تعریف شد ولی واقعیت عمیق‌تر از جنگ سرد و امثال آن است. ناتوانی در پاسخگویی به سؤالات مهم، مهم‌ترین دلیل افول و سقوط هر اندیشه مدعی است و کمونیسم هم این‌گونه بود. نظام آمریکا نیز با مجموعه‌ای از تناقض‌ها و سؤالات مهم روبه‌رو شده که از حل و پاسخ به آنها ناتوان است. افروختن آتش صد جنگ در جهان، تنها کشور استفاده‌کننده از بمب اتم، زندان‌های مخوف و مخفی، اسقاط حکومت‌های قانونی با کودتا، ایجاد آشوب و بلوا، توطئه و تحریم، دروغ‌گویی و فریب افکار عمومی، گسترش فساد در جهان، تخریب طبیعت و محیط‌زیست و... جایی برای شعارهای فریبنده حقوق بشر و مبارزه با سلاح‌های کشتار جمعی و... نمی‌گذارد. ابرقدرتی که غیر از 55 میلیون گرسنه و کارتن‌خواب، شهروندان شاسی‌بلند‌سوارش هم برای دریافت غذای رایگان، صف‌های کیلومتری می‌کشند چگونه داعیه مدیریت جهان را دارد؟ کدام عاقل می‌پذیرد؟
حکومتی که هزاران کودک را به‌خاطر پدر و مادرشان در قفس زندانی می‌کند، از آزادی سخن می‌گوید؟ خدمات شهروندی را بر اساس رنگِ مردم می‌دهد و هنوز برده‌داری را ارزش می‌داند، از انسانیت چه می‌فهمد؟ ساختاری که انتقال قدرت به زور وینچستر و قمه و مشت و لگد است و حرمت آزادی و دموکراسی را می‌توان در بینی پکیده و جمجمه ترکیده مردم دید چه تعریفی از تمدن دارد؟ سؤالات بی‌جوابی که آرامش مردم آمریکا را به هم زده زیاد است که مجبور شده‌اند به جای مردم ایران و جهان، خودشان پرچم کشورشان که نماد ظلم و تباهی است را آتش بزنند و مجسمه بزرگان تاریخ معاصر آمریکا را به زیر بکشند؛ انگار بت می‌شکنند. مردم جهان در این مدت و مخصوصاً بعد از شهادت مظلومانه سردار سلیمانی، به این نتیجه رسیده‌اند که واقعیت آمریکا شیطان بزرگ است. شیطان بزرگ.
مجموعه این اتفاقات باعث شده است که مردم جهان سران آمریکا را مزاحم بدانند و به مردمش نگاه ترحم‌آمیز کنند. قبل از این اگر جهان غرب را «جنگل منظم» یا «غرب وحشی» می‌نامیدند، بعد از اتفاقات اخیر فرانسه و آمریکا باید به این حقیقت رسید که تمدن غرب «سبزه مزبله» و ظاهری فریباست که باطنی عفن دارد. خودباختگان خودکم‌بین، همین ظاهر را دیده و عقلشان را باخته‌اند. ساختمان‌های بلند و مغازه‌های شیک و فیلم‌های هالیوودی و طبیعت زیبا و آزادی‌های بی‌حصر و حساب تمتعات، آنها را چنان اغوا نموده که برای این بهشت شداد، حاضر به هر جانفشانی‌اند. از تبلیغ و ترویج گرفته تا جاسوسی و دوتابعیتی شدن. که هر دو، دو روی سکه خیانت به آیین و خاک و وطن‌فروشی و خودفروشی به اجنبی است. متأسفانه از دوره‌ای که پای روشنفکران غربزده، به ویژه از اواخر قاجار، به غرب باز شد، این خودکم‌بینی آغاز و وبال میهن شد و تا همین چندی پیش که مردم جهان ترامپ و مکرون را ندیده بودند هم کسانی بودند که در حد پرستش، غرب را تقدیس می‌کردند ولی امروز اگر حیا داشته باشند، حتماً شرمنده‌اند.
واقعیت پیش روی مردم متحیر جهان، افول ابرقدرتی است که مدعی مدیریت جهان است و از درک حرف مردم خود ناتوان. واقعیت مهم‌تر و حیاتی‌تر برای آمریکا، تحقیر سمپات‌های نفوذی است که مأمور تأمین منافع او در جهان هستند و اکنون با خلع سلاحی غیرقابل بازگشت مواجه شده‌اند. تفاوت ترامپ و بایدن فقط در آشکار و پنهان بودن خباثتشان است وگرنه آبشخور هر دو یکی است. تاریخ آمریکا نشان داده همیشه یک حزب تهدید کرده و جنگیده و دیگری تحریم کرده و تثبیت نموده. ولی در هردو، منافع آمریکا محور بوده و تعهدات دیگران مطرح شده است. بازهم سابقه نشان می‌دهد که هیچ کدام از دو حزب این کشور قابل اعتماد نیست و برمبنای سخن آقای روحانی، فقط دیوانه‌ها با آمریکا مذاکره می‌کنند وگرنه با کسانی‌که گُل را به‌جای بوییدن می‌جوند، چه حرفی برای گفتن است؟ و کسی‌که به توافقنامه بین‌المللی تُف می‌کند چه می‌توان گفت؟ جو بایدن همان زمان که معاون اوباما بود گفت: یهودی نیستم ولی صهیونیستم. این به چه معنی است؟
رژیم صهیونی، که در پلیدی و پستی ضرب‌المثل است، جریان فکری خطرناکی است که به غیر از امنیت و آرامش مردم جهان، آینده بشریت را نیز تهدید می‌کند. سرسپردگی به آمریکا در اصل، تن سپردن به استحمار صهیونی است. مذاکره با شیطان بزرگ، به ویژه در این دوران که هرچه ارادت و باج دادن غرب‌زده‌ها زیاد شده، مشکلات کشور و تحریم‌ها بیشتر و ترورها سنگین‌تر شده است، مذاکره اگر از حماقت نباشد، خیانت است. ترور حاج قاسم، اگر مقابله کدخدای دیوسیرت، با انقلاب اسلامی بود، شهادت دکتر فخری‌زاده که معاون وزیر دولت فعلی بود، اگرچه برای همه جانکاه بود ولی تحقیر تاریخی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون است. شاید اگر مسئولین محترم در پیگیری جنایت نابخشودنی جمعه فرودگاه بغداد، جدی بودند، کار به شهادت این جمعه نمی‌رسید. نکته دردناک و ماندگار، عطش و ولع عجیبی است که برای مذاکره با شیاطین وجود دارد و نبود فهم صحیح از مصالح کشور.
به نظر می‌رسد، آمریکای در حال غرق شدن، خواستار کشاندن ایران در بحرانی است که شتاب پیشران انقلاب را کم کند و مأموریت ناتمام کدخدا و نفوذی‌ها را به اتمام برساند. بی‌تفاوتی یا گفتاردرمانی در قبال چنین جنایتی راه را برای جنایت‌های بعدی باز می‌کند و امید داشتن به آمریکا و انتخاباتش قفلی است که بر امور مملکت زده شد. وقتی سگ زرد برادر شغال است چه فرقی می‌کند ترامپ باشد یا بایدن؟ اگر بعد از شهادت حاج قاسم سخن از مذاکره خیانت بود، پس از شهادت دکتر فخری‌زاده، حتی به فکر مذاکره بودن، خیانت و شراکت در جنایت است.