کد خبر: ۳۱۹۸۹۹
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۳

اخبار ویژه

دوبینی عجیب ظریف 
و اصرار بر متفاوت دیدن ترامپ و نتانیاهو
محمد‌جواد ظریف می‌گوید می‌توان هم آمریکا را شکست داد و هم در داخل آمریکا کار کرد؛ به شرطی که خودمان را باور کنیم. ما همه‌چیز را باور داریم غیر از دیپلماسی را.
وی که در نشست «نظم جهانی و سیاست‌خارجی ایران» سخن می‌گفت، اظهار کرد: قطب‌ها از روابط بین‌الملل حذف شدند و شرایطی نظیر چند‌قطبی، تک‌قطبی و دو‌قطبی را در سطح بین‌الملل مشاهده نمی‌کنیم. ما در ایران به دنبال شکل دادن قطب جدیدی هستیم در صورتی که نه قطب جدید و نه هژمون جدید شکل نخواهد گرفت.  وقتی قبول کنیم جهان قطبی وجود ندارد اولاً منتظر نمی‌شویم کسی به حمایت ما بیاید. اینکه در این جنگ نشان داده شد کسی به کمک ما نمی‌آید قابل پیش‌بینی بود، چون آن قطبیدگی که آن کمک را توجیه می‌کرد، وجود نداشت. 
وی اظهار کرد: سیاست آمریکا و اسرائیل منطبق برهم نیست، کما‌ اینکه حرکت آمریکا در روز آخر جنگ، برای پایان دادن به جنگ بود چون ادامه جنگ یا با مقاومت ایران به گسترش جنگ می‌انجامید و یا با شکست ایران به فروپاشی ایران می‌انجامید که هر دو نتیجه‌اش گرفتار شدن بیشتر در منطقه بود که با سیاست آمریکا مغایرت داشت. 
ظریف افزود: یک نکته بسیار مهم به عنوان عامل قدرت ایران که باید توجه کرد این است که ایران اولین کشوری است که توانسته مرکز اسرائیل را با خطر مواجه کند یا حیفا و تل‌آویو را بزند و تلفات و آسیب بزند یعنی هم توانش را دارد و هم اراده‌اش را دارد. ایران توانایی و اراده‌ای دارد که آمریکای قلدر دارای سلاح هسته‌ای وقتی می‌خواهد ایران را بزند پایگاه‌های خود در اطراف ایران را خالی می‌کند چون می‌داند ایران اراده پاسخ دارد. خیال نکنیم ما در جنگ شکست خوردیم. اسرائیل می‌خواست نظام ایران را فروپاشی کند و نتوانست، آقایش آمریکا را آورد و او هم نتوانست. امروز باید چنین روایتی بسازیم که براساس آن با اعتماد‌به‌نفس برای تعامل عزتمندانه پیش برویم. 
او گفت: آمریکا به دنبال تغییر جمهوری اسلامی در ایران بود اما الان به این نتیجه رسیده که با این کار فروپاشی ایران صورت می‌گیرد، لذا به دنبال تضعیف نظام جمهوری اسلامی هستند چون از تغییر رفتار حکومت ایران ناامید شده‌اند. فروپاشی ایران به نفع اسرائیل و به ضرر آمریکاست. اسرائیل با علم کردن رضا پهلوی می‌خواست این را به آمریکا بقبولاند که تغییر رژیم ایران فروپاشی ایران نیست اما آمریکا و اروپا نتیجه گرفتند فروپاشی جمهوری اسلامی فعلا به معنی فروپاشی ایران است. البته معلوم نیست این سیاست دو ماه دیگر هم باشد. آیا راه بدون جنگ متصور است؟ به نظر من باید دنبال راه‌حلی بدون جنگ باشیم که به نظر می‌رسد آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است.
ظریف تصریح کرد: دوستان سابقم می‌گویند چرا در رابطه با آمریکا فقط یک موضوع را حل کردی، مگر نمی‌دانی مشکل روابط ایران و آمریکا فراتر از هسته‌ای است؟ می‌گویم اجازه نداشتم اما امروز می‌گویم اینکه تلاش کنیم مشکل هسته‌ای را با هسته‌ای حل کنیم امروز نشدنی است. آن روز می‌شد و قدر آن دانسته نشد، اما امروز نمی‌شود. لذا ناگزیریم برای بحث‌های دیگر طراحی داشته باشیم که اگر بخواهیم درباره آن‌ها صحبت کنیم به معنای تسلیم نیست بلکه به معنای امتیاز گرفتن است».
درباره سخنان آقای ظریف، اشاره به چند نکته ضروری است. نخست اینکه او با دوازده سال فهمیده ایران قدرت و اراده کافی برای ضربه زدن متقابل به آمریکا و اسرائیل را دارد و حال آن که دوازده سال قبل هنگام شروع مذاکرات برجامی، به غلط ادعا کرد آمریکا می‌تواند ظرف پنج دقیقه تمام توان نظامی ما را نابود کند. این ارزیابی‌ها و اظهارات غلط، موجب تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات منتهی به توافق معیوب برجام شد.
ثانیا آقای ظریف به جای اینکه درباره فقدان نظم تک‌قطبی یا چند‌قطبی سخن بگوید و ادعا کند که دنبال اعتماد و جلب حمایت قطب‌ها نباشیم، باید توضیح دهد که چرا خلاف همین فهم، تصور کردند که باید به قطب غربی اعتماد و اتکا کنند و تمام گزینه‌ها و تخم‌مرغ‌های خود را در سبد اعتماد به غرب بگذارند و همه امتیازها را هم نقداً قبل از روز رسمی اجرای برجام واگذار کنند و چند سال بعد را از موضع انفعال و التماس، دنبال نقد کردن چک قلابی برجام بدوند؟ یا «مکانیسم ماشه» بی‌سابقه در طول تاریخ قراردادهای بشر را تقدیم طرف حیله‌گر و عهد‌شکن آمریکایی و اروپایی کنند؟
ثالثاً با وجود ابطال این گزاره موهوم، چه اصراری هست که باز هم آمریکا و اسرائیل یا اروپا را جدا و متفاوت از هم نشان‌دادن بدهند؟! مگر نه اینکه ترامپ و نتانیاهو باهم نقشه حمله به ایران را کشیدند و با هم از پوشش مذاکرات برای فریب ایران استفاده کردند؟ و مگر نه اینکه صدراعظم آلمان گفت این کار کثیفی بود که اسرائیل به نیابت از همه ما انجام داد؟ آیا جز این است که اروپا در کارشکنی برجامی تابعی از اوباما و ترامپ بود و هرچه زمان گذشت، سرسپردگی‌اش را بیشتر ثابت کرد؟ در موضوع براندازی، ظریف چرا اصرار دارد آمریکا را جدا از اسرائیل نشان دهد؟! و بالاخره چرا انکار می‌کند که درخواست آتش‌بس، خواست نتانیاهو بود که با ترامپ هماهنگ کرد، چون محاسبات‌شان به هم خورده بود؟!
رابعاً آیا اگر تدابیر نظام و همت فرماندهانی مانند سردار سلیمانی و حاجی‌زاده و دیگران در میدان نظامی و دفاعی نبود، غیر از این بود که اوباما با برجام و داعش در حال کامل کردن محاصره ایران بود و آقای ظریف و روحانی باید حتی برای افتتاح یک حساب در لندن، گرفتن یک باک هواپیما بنزین در مونیخ، شراکت با یک شرکت خارجی و یا صدور ویزای آقای ابوطالبی برای نمایندگی ایران در نیویورک، از دولت اوباما و تروئیکای اروپایی التماس می‌کردند؟!
خامساً حالا که خسارت‌های هنگفت برجام یکی پس از دیگر آشکار می‌شود، آقای ظریف چگونه رویش می‌شود که بگوید اختیار مذاکره در موضوعات غیرهسته‌ای را نداشت و اگر داشت، فیل هوا می‌کرد؟ همین یک قلم کلاهبرداری و خسارت مکانیسم ماشه پس از ده سال تعهد و تعلیق، کافی نیست که ناظر بی‌طرف را در خوش‌بینانه‌ترین تحلیل، به یقین درباره عدم کفایت ظریف برساند؟!
نهایتاً اینکه اگر آقای ظریف به همین اظهاراتش درباره اقتدار بازدارنده ایران باور داشت، به توافقی یک‌طرفه تن نمی‌داد که هم برنامه هسته‌ای را برای یک دهه تعطیل کند، هم راه بهانه‌جویی و طلبکاری‌های جدید را باز بگذارد، هم امکان چند برابر کردن تحریم‌های غرب را فراهم سازد و هم اهرم مکانیسم ماشه را به دست دشمن بسپارد. واقعاً چنین شاهکاری در تاریخ دیپلماسی جهان بی‌نظیر است!
فهم دیرهنگام ارگان حزب اصلاح‌طلب 
از اهمیت اتحاد با چین و روسیه
ارگان حزب اتحاد ملت با تاخیر فاز دست کم ده ساله، از «ضرورت اتحاد راهبردی با چین و روسیه» سخن می‌گوید.
در حالی که بسیاری از مدعیان اصلاحات و از جمله اعضای حزب اتحاد ملت در طول دهه گذشته به ستایش از سیاست اعتماد به غرب و تخطئه تعامل با چین و روسیه پرداخته بودند، کانال «امتداد» وابسته به حزب مذکور در تحلیلی نوشت: نظام بین‌الملل در دهه اخیر وارد فازی از تکانه‌ها و بازتعریف موازنه قدرت شده است. جنگ اوکراین، فشار تحریم‌ها، تغییر مسیر زنجیره‌های تأمین جهانی، افزایش رقابت فناورانه، تسریع روند قطب‌بندی‌ها و ظهور قدرت‌های نوظهور، همگی نشانه‌هایی از پایان یک دوره و شروع دوره‌ای دیگر هستند.
در این میان، جنگ ۱۲ روزه اخیر در منطقه نشان داد که منطقه خاورمیانه نمی‌تواند از تحولات بین‌المللی منزوی بماند و هر حرکت بزرگ در صحنه جهانی تأثیر مستقیم بر امنیت، اقتصاد و سیاست داخلی کشورها خواهد داشت. ایران در این شرایط نه تنها باید استراتژی خود را بازبینی کند، بلکه باید موقعیت بین‌المللی خود را به‌گونه‌ای مستحکم کند که نه تنها بازدارنده تهدیدها باشد، بلکه بتواند در نظم نوین جهانی نقشی فعال و تأثیرگذار ایفا نماید. یکی از مهم‌ترین راهبردها در این مسیر، تعمیق اتحاد با دو قدرت بزرگ شرقی، یعنی چین و روسیه است.
گرایش به شرق و تعدیل روابط با قدرت‌های غیرغربی، پدیده‌ای نیست که مختص ایران باشد. بسیاری از کشورهای قدرتمند و متوسط جهان به تدریج مسیر «میانه‌روی چندقطبی» را دنبال می‌کنند. اتحادیه اروپا در دهه‌های اخیر، با چالش‌های جدید اقتصادی، فشارهای تجاری و نیاز به تنوع شرکای اقتصادی، به سمت تعامل بیشتر با چین گرایش پیدا کرده است. هرچند سیاست خارجی اروپا هنوز به آمریکا وابسته است، اما در حوزه تجارت، فناوری و زیرساخت‌های دیجیتال، تقویت روابط با چین یک واقعیت انکارناپذیر است. در مقابل فشار آمریکا بر شرکت‌های چینی نظیر هوآوی برای ممنوعیت فعالیت در بازارهای اروپایی، برخی کشورها مقاومت نشان داده‌اند زیرا منافع اقتصادی و فناوری‌شان به ارتباطات با چین وابسته است. بسیاری از کشورهای آفریقا نیز طی چند دهه گذشته به بزرگ‌ترین شریک اقتصادی چین تبدیل شده‌اند.
از پروژه‌های زیربنایی عظیم (راه‌آهن، بنادر، شبکه برق، مخابرات) تا سرمایه‌گذاری در معادن و انرژی، چین توانسته است نفوذ عمیقی در قاره سیاه ایجاد کند. بسیاری از کشورها در آفریقا مشارکت در طرح «یک کمربند، یک جاده» را به‌عنوان گزینه‌ای راهبردی برای توسعه زیرساختی و جذب سرمایه‌گذاری دیده‌اند. کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس نیز روابط گسترده اقتصادی و فناوری با چین برقرار کرده‌اند. در زمینه امنیت انرژی و تأمین بازار صادرات نفتی، بسیاری از کشورهای عربی در چارچوب همکاری در اوپک پلاس، همراه با روسیه عمل کرده‌اند؛ این مشارکت بخشی از گرایش به ائتلاف‌های شرقی‌تر است. ایران نیز در سال‌های اخیر تلاش کرده تا بر اساس اشتراکاتی همچون نگرش به مقابله با تحریم‌ها، تامین امنیت منطقه‌ای و استقلال سیاسی، روابط خود را با چین و روسیه ارتقا دهد.
بنابراین، سیاست نگاه به شرق یک انتخاب انحصاری ایران نیست؛ بلکه بخشی از روند جهانی تحولات قدرت است.
از سال ۲۰۱۴ به بعد، همکاری دفاعی و نظامی میان چین و روسیه به طور چشمگیر افزایش یافته است؛ این همکاری شامل رزمایش‌های مشترک دریایی و زمینی، سامانه‌های هشدار موشکی مشترک و توسعه فناوری‌های مشترک است.
روابط نظامی و فنی بین ایران و روسیه طی سال‌های اخیر پیشرفت کرده است: همکاری در حوزه سامانه‌های دفاع هوایی، انتقال فناوری فضائی، ارسال قطعات و ادوات نظامی به ایران در شرایط تحریم، از جمله ابعاد این تعامل است. گزارش ۲۰۲۵ سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) اشاره می‌کند که ایران در سال‌های اخیر برنامۀ فضائی و موشکی خود را با کمک روسیه گسترش داده است، خصوصاً در حوزه سیستم‌های پرتاب ماهواره‌ای و فناوری‌های پیام‌رسان فضائی.
روسیه تحت تحریم‌های گسترده غربی قرار دارد، اما همکاری با چین و ایران به عنوان شرکای کم‌تحریم برای تأمین قطعات، مواد اولیه و فناوری به کمک آمده است. از منظر روسیه، داشتن متحدانی مانند ایران در شرق میانه کمک می‌کند تا سطح نفوذ ژئوپلیتیک خود را فراتر از اروپا و آسیای شمالی توسعه دهد. برای چین، شریک راهبردی مانند روسیه امکان نفوذ سیاسی و امنیتی در مناطق همسایه را فراهم می‌کند و مثلاً در تعاملات با هند و آسیای مرکزی قدرت چانه‌زنی بیشتری ایجاد می‌کند. با توجه به روند جهانی و آمارها، می‌توان ضرورت اتحاد راهبردی ایران با چین و روسیه را در چند محور کلیدی بررسی کرد:
ژئوپلیتیک و موقعیت فضائی ایران: ایران در قلب آسیا، بر سر راه اتصال انرژی، حمل‌ونقل و ترانزیت قرار دارد. موقعیت جغرافیایی ایران پل بین آسیای میانه، خلیج‌فارس، جنوب آسیا و خاورمیانه است. ایران می‌تواند به نقطه وصل چین و روسیه در اوراسیا بدل شود.
مزیت اقتصادی: سرمایه‌گذاری چینی در پروژه‌های زیربنایی ایران (راه، راه‌آهن، حمل‌ونقل، انرژی، مخابرات) می‌تواند بخش بزرگی از نیاز کشور به منابع مالی را تأمین کند در شرایطی که از تحریم‌های غربی آسیب دیده‌ایم. صادرات نفت، گاز، پتروشیمی و محصولات معدنی ایران به چین و روسیه می‌تواند به کاهش اثر تحریم‌ها کمک نماید. همکاری‌های بانکی و مالی میان ایران، چین و روسیه می‌تواند امکان انجام معاملات به ارزهای محلی را فراهم کند و نقش دلار را کاهش دهد. تجربه جهانی نشان می‌دهد کشورهای بسیاری برای دور زدن تحریم‌ها از راهکارهایی شبیه ایران استفاده کرده‌اند و چین و روسیه در چنین مکانیزم‌هایی فعال‌اند.
روسیه با وجود تحریم‌ها 
چگونه توانست ارزش پول خود را حفظ کند؟
«درحالی‌که برخی از سیاستگذاران، تحریم‌ها را عامل سیاست‌های چندنرخی ارز معرفی می‌کنند، تجربه روسیه نشان می‌دهد که حتی در شرایط شدیدترین تحریم‌ها نیز می‌توان نظام تک‌نرخی ارز را حفظ کرد».
این تحلیل را روزنامه دنیای اقتصاد (وابسته به مدعیان اصلاحات) منتشر کرد و افزود: پس از تحریم‌های غرب علیه روسیه، ارزش روبل سقوط شدیدی را تجربه کرد، اما بانک مرکزی با افزایش فوری نرخ بهره، اعمال کنترل‌های سرمایه‌ای و الزام صادرکنندگان به فروش بخش عمده ارز، توانست ثبات نسبی نرخ ارز را برقرار و از شکل‌گیری بازار سیاه و رانت ارزی جلوگیری کند. در مقابل، در اقتصاد ایران تورم ساختاری و عدم اجرای اصلاحات اقتصادی، باعث شد نرخ ارز با نوسانات شدیدی روبه‌رو شود. این مقایسه نشان می‌دهد که عامل اصلی چند نرخی شدن بازار ارز تنها تحریم‌ها نیست، بلکه واکنش نادرست به شوک تحریمی و بهره‌گیری از سیاست‌های نادرست اقتصادی، عامل پایداری سیاست ارز چند نرخی در اقتصاد ایران است.
 هر چند که روسیه در سال‌های ابتدائی دهه۱۹۹۰ به‌دلیل اقتصاد کلان نابسامان، دارای ارز‌های چند نرخی بود، با این حال اکنون دارای نظام ارزی تک‌نرخی شناور است. در حال حاضر روسیه از نظام ارزی شناور استفاده می‌کند که در آن نرخ برابری روبل توسط عرضه و تقاضای ارز خارجی در بازار تعیین می‌شود. این نظام از نوامبر۲۰۱۴ برقرار شد و به اقتصاد روسیه کمک کرد تا با تغییرات شرایط خارجی سازگار شود. در شرایط عادی، بانک مرکزی روسیه در بازار ارز مداخله نمی‌کند و نرخ روبل را به نیروهای بازار می‌سپارد. با این حال، این بانک وضعیت بازار را زیر نظر دارد و در صورت تهدید ثبات مالی، ممکن است مداخله ارزی انجام دهد. تهدیدهایی مانند کاهش مداوم ارزش روبل، افزایش تقاضا برای ارز خارجی یا دلاری شدن سپرده‌ها می‌توانند به مداخله منجر شوند. در این میان باید توجه کرد که هدف اصلی بانک روسیه حفظ ثبات قیمت‌ها و قدرت خرید روبل از طریق کنترل تورم است، نه تثبیت نرخ ارز در برابر ارزهای خارجی.
برخلاف روسیه، ایران دارای نظام ارزی چند نرخی است و از نرخ‌های مختلف برای اهداف اقتصادی متفاوتی استفاده می‌شود. بانک مرکزی نرخ ارز رسمی را برای تخصیص ارز به کالاهای اساسی را تعیین می‌کند. با این حال نرخ ارز بازار آزاد نیز وجود دارد. همچنین نرخ‌های یارانه‌ای برای کالاهای ضروری مانند دارو و مواد غذایی تخصیص می‌یابد.
در ۲۰۲۳، روبل روسیه نوساناتی را تجربه کرد؛ اما به‌طور کلی پایدار ماند و میانگین قیمت هر دلار آمریکا حدود ۸۵ روبل بود. هر چند تحریم‌های جدید صنایع نفت و گاز روسیه را تحت فشار قرار داد؛ اما کنترل‌های ارزی و تجارت گسترده با شرکای شرقی مانند چین و هند این اثرات را تعدیل کرد. بانک مرکزی روسیه در این دوره عملیات بازار باز را گسترش داد و اوراق قرضه دولتی را برای جذب نقدینگی خریداری کرد. کارشناسان در این شرایط تاکید دارند تحریم‌ها مقصر اصلی افت ارزش ریال نیستند، بلکه عوامل داخلی مانند تورم و عدم اصلاحات اقتصادی نقش اصلی را در این میان بازی می‌کنند. در صورت به‌کارگیری سیاست پولی مناسب، توان کنترل شوک‌های تحریمی وجود داشت. همان‌طور که روسیه با به‌کارگیری سیاست‌هایی همچون نرخ بهره و نظام ارزی تک‌نرخی، توان کنترل این شوک‌ها را به ‌دست آورد.