این جنگِ آمریکاست(مقاله وارده)
سردار محمدرضا نقدی
در روزهای گذشته مردم ترکیه در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ناوگان صمود، در اقدامی کاملاً هوشمندانه به جای رفتن جلوی سفارت و کنسولگری رژیم صهیونیستی، در مقابل سفارت آمریکا در آنکارا تجمع کردند و سفارت آمریکا را مقصد اعتراض خود قرار دادند.
مردم مالزی و تونس هم دقیقا همین کار را کردند و سفارت آمریکا را مقصد اعتراض خود قرار دادند. این اقدام که نشانگر بصیرت حاصل از خون شهدا در میان ملتهاست، کلید اصلی حل ماجرا و راه توقف جنایات در غزه و بازداشتن رژیم صهیونی از تجاوز مجدد به سایر کشورهاست.
تقریبا تمامی صاحبنظران و تحلیلگران سیاسی اروپایی و آمریکایی هوادار فلسطین، در تحلیلهایی که از آنها در رسانهها منتشر میشود بر این باورند که نتانیاهو عامل اصلی تداوم جنگ است و اوست که به انگیزه باقی ماندن در قدرت و فرار از محاکمه و مجازات و در دادگاه داخلی رژیم و دادگاههای بینالمللی برای حفظ منافع شخصی خودش رژیم اسرائیل و سیاستهای آمریکا و غرب را به گروگان گرفته است.
وی با وجود مخالفتهای گسترده بسیاری از ساکنین سرزمینهای اشغالی، بر تداوم جنگ و گسترش آن به لبنان، سوریه، ایران و عراق اصرار میورزد و بیمحابا هدف تحقق اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات را علنی میکند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی ایران هم در بیانات و نوشتههای خود در رسانهها همین تحلیل را بیان میکنند و علت اصلی تداوم جنگ با وجود اعتراضات و تظاهرات گسترده اسرائیلیها را تمایل شخصی نتانیاهو و دو عضو تندرو کابینه او تلقی میکنند.
با کمال احترام و عرض معذرت به محضر همه این عزیزان که بسیاری از آنان از شخصیتهای بسیار معتبر و صاحب نظران بصیر و آشنای با صحنه هستند و آنها را دوست میدارم، میخواهم عرض کنم که این تحلیل جامع و کاملی نیست. این درست است که انگیزه شخص نتانیاهو برای تداوم جنگ همینهاست که گفته میشود، اما او عامل اصلی و فرمانده این جنگ نیست بلکه عامل اصلی تداوم و فرمانده این جنگ حاکمیت آمریکاست.
ما همیشه آمریکا را شریک جنایات رژیم صهیونیستی نامیدهایم و البته این تعبیر غلطی نیست، اما باید بدانیم که از هشتم اکتبر دو سال پیش، یعنی فردای عملیات طوفانالاقصی؛ آمریکا در این شراکت جنایتکارانه مدیر اصلی و یا به عبارتی سبب اقوا از مباشر است و در حقیقت جنایتکار اصلی این عرصه هیئت حاکمه آمریکاست و رژیم صهیونی همدست اوست و برای این ادعا دلایل متعددی وجود دارد.
این درست است که حاکمیت آمریکا فرمانبر صهیونیسم بینالملل است و در مقابل تصمیم سرمایهداران صهیونیست و اتاقهای فکر صهیونیسم بینالملل از خود ارادهای ندارد، اما صهیونیسم بینالملل به معنای اسرائیل نیست؛ اسرائیل یکی از ارکان حیاتی این شجره خبیثه است و نتانیاهو فقط یکی از عناصر این بخش از صهیونیسم است.
علت اصلی تداوم جنگ در منطقه، حاکمیت صهیونیستی آمریکاست که شدیداً به این جنگ احتیاج دارد ولی، چون خودش به سبب ناتوانی و مشکلات شدید اقتصادی به ویژه شکست در رقابت با چین، شکاف عمیق اجتماعی در داخل و ناپایداری امنیت داخلی، چالشهای بزرگ با قدرتهای جهانی حتی همپیمانانی مانند اروپا و کانادا، ضعف شدید روحیه نظامیان به سبب شکستهای پیدرپی در تحقق اهداف آمریکا در منطقه از جمله عقبنشینی مرحلهای از عراق، فرار مفتضحانه از افغانستان، شکست فاحش در دریای سرخ از یمن قهرمان و چالشهای امنیتی بسیار خطیر با روسیه و چین در اوکراین و تایوان توانایی ورود به یک جنگ گسترده را ندارد، دست به یک قمار بزرگ با برگه رژیم صهیونیستی زده تا شاید بتواند با استفاده از این فرصت هدف خود را محقق کند.
و اما دلایل و مستندات تحلیلهای ارائه شده چیست؟ فردای عملیات طوفانالاقصی فرمانده نیروهای آمریکا در منطقه عازم فلسطین اشغالی شد و بلافاصله برای تشکیل قرارگاه عملیات مرکب برنامهریزی صورت گرفت. سه روز بعد و بعد از آنکه کاخ سفید طی ۴ تماس تلفنی و ویدئویی رئیسجمهور آمریکا با نتانیاهو اطلاعات منطقه از این طریق و از طریق فرمانده سنتکام دریافت کرد، وزیر خارجه آمریکا وارد تلآویو شد و روز بعد از آن بعد از صحهگذاری وزیر خارجه بر ضرورت تشکیل قرارگاه عملیات مرکب، وزیر دفاع آمریکا هم به آنها پیوست و این قرارگاه در کمتر از یک هفته راهاندازی شد.
وزیر خارجه آمریکا که بعد از سفر به تلآویو به بغداد رفت در آنجا در ملاقات خود با نخستوزیر عراق گفت: وقتی وارد تلآویو شدم همه امور از هم گسیخته بود و هیچکس نمیدانست چه باید بکند اگر زیر بال آنها را نمیگرفتیم فرو میپاشیدند به همین دلیل «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه دولت بایدن در طول کمتر از ۴۰ روز ۴ سفر به فلسطین اشغالی داشت و ضمن احیاء روحیه مقامات سیاسی آن رژیم مسئولان عالی رتبه نظامی آمریکا را وارد عمل کرد بنابراین دخالت و تصدی فرماندهی آمریکا در این جنگ فقط مربوط به ترامپ نیست بلکه تصمیم هیئت حاکمه آمریکا است که از زمان بایدن شروع شد و تاکنون ادامه دارد.
پشتیبانی از حملههای رژیم علیه ایران با همین ترکیب انجام شد و همینطور بود مقابله با وعده صادق،1 ۲ و ۳، تجاوز به یمن و حمله اخیر به قطر که همه تحت فرماندهی آمریکاییها انجام شد؛ اساسا رژیم حتی در صورت انگیزه مستقل از آمریکا در اینگونه عملیاتها، به این دلیل که مستلزم عبور از آسمان چندین کشور است که فضای آن کشورها در کنترل نیروی هوائی آمریکاست، عملا نمیتواند خارج از این فرماندهی عمل کند.
به این نکته توجه کنید که با وجود اینکه میزان مهمات مصرفی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه اعدادی نجومی است و از مصرف مهمات اوکراین در جنگ با روسیه خیلی خیلی بیشتر است، برخلاف مشکلات همیشگی در تامین سلاح و مهمات اوکراین که چالش همیشگی بین اروپا، آمریکا و اوکراین بوده است و در ازای آن مقادیر زیادی از معادن و ذخایر زیرزمینی اوکراین به آمریکا بخشیده شده در جنگ فلسطین تاکنون هیچگاه کوچکترین خبری از کمبود منابع مالی مورد نیاز برای تامین سلاح و مهمات مطرح نشده و هیچ اختلافی بین آمریکا و اروپا برای تامین هزینههای آن شنیده نشده است.
چرا که این جنگ جنگ آمریکا است و مهمات آن بدون چون چرا و بدون چرتکه انداختن و محاسبه کردن از منابع ارتش آمریکا از طریق پلهوایی و خط پیوسته دریایی از داخل آمریکا و انبارهای موجود آمریکا در منطقه بلادرنگ تامین میشود.
وقتی شکافهای داخلی صهیونیستها و شکستهای بزرگ در جبهه دولت نتانیاهو را در آستانه فروپاشی قرار داد و روحیه او را فروریخت این کنگره آمریکا بود که با دعوت از نتانیاهو به کنگره در بدو ورود او به کنگره تمام نمایندگان پنج دقیقه تمام روی پا ایستاده با کف زدن او را تشویق کردند و در طول سخنرانی ۴۴ دقیقهای بیشتر از ۴۰ بار برای تشویق او بپاخاستند و با کف زدنهای ممتد مواضع او را که تماما فقط علیه جمهوری اسلامی بود را تأیید و موقعیت او را در رژیم تحکیم کردند.
در جنگ با ایران نیز علاوهبر تهدیدهای اولیه آمریکا به وقوع این جنگ، آمریکا بود که با برنامه فریبنده مذاکرات مقدمه تجاوز به ایران را فراهم کرد و علاوهبر اینکه از لحظه آغاز این تجاوز با سوخترسانها، پهپادها و جنگندههای خود مشارکت فعال، اما اعلان نشده داشت در میانه جنگ رسما وارد عملیات شد و او بود که در موقع مقتضی برای رها کردن رژیم از فشار موشکها درخواست آتشبس را مطرح کرد.
این واقعیت در اظهارات دونالد ترامپ بهصورت کاملا روشن و صریح بیان شده و نیاز به هیچ سند دیگری ندارد؛ ترامپ چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ در جمع خبرنگاران در کاخ سفید پیشاپیش مسئولیت طراحی تجاوز به ایران را پذیرفت در این مصاحبه ترامپ گفت: اگر تلاشها برای دستیابی به توافقی تازه در زمینه برنامه هستهای ایران به نتیجه نرسد اقدام نظامی علیه ایران کاملاً ممکن است.
وی افزود: اگر نیاز به اقدام نظامی باشد ما دست به این اقدام خواهیم زد؛ اسرائیل بدون تردید در این امر مشارکت جدی خواهد داشت؛ آنها هدایت حمله را برعهده خواهند داشت ولی هیچکس ما را هدایت نمیکند، اما ما کاری را که میخواهیم انجام میدهیم.
این اظهارات و اقدامات عملی بعدی آمریکا نشان میدهد که عنوان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران غلطی مصطلح است و عنوان جنگ ۱۲ روزه را جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران بنامیم.
بنابراین مدیریت و فرماندهی راهبردی این جنگ هم برعهده دولت آمریکاست و اگر در این میان ناهماهنگیها، نافرمانیهایی و گاهی اختلافات لفظی و جنگ زرگری رسانهای بین آمریکا و اسرائیل مشاهده میکنیم یک بازی سیاسی هماهنگ شده برای امکانپذیرتر کردن تداوم نسلکشی و مدیریت فضای پر از اعتراض جهانی است
رهبر معظم انقلاب در یکی از فرمایشات اخیر خود، رژیم صهیونیستی را در تجاوز به ایران نه یک تصمیمگیرنده مستقل بلکه نیروی تحریک شده حاکمیت آمریکا معرفی کردند.
چند ماه قبل هم-11 فروردین 1404- ایشان رژیم صهیونی را نه یک نیروی مستقل بلکه تنها نیروی نیابتی در منطقه خواندند.
پیش از آن هم معظمله در ۲۱ آذر ۱۴۰۳ فرموده بودند: «نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاد محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است.»
امام راحل نیز در دیدگاههای خود نسبت به اسرائیل بسیار روشن و صریح بودند و در بیانات متعدد، مکررا آمریکا را شیطان بزرگ و اسرائیل را دست نشانده آمریکا و پیادهکننده نقشههای آمریکا در منطقه معرفی میکردند.
بر همین اساس اسرائیل پلیس آمریکا در منطقه ما بوده و جنبش صهیونیسم در خدمت طرحهای استبدادی آمریکا در منطقه است.
شاید این شبهه و پرسش مطرح شود که انگیزه اسرائیل و نتانیاهو از استمرار این جنگ روشن است ولی آمریکا چه منفعتی دارد؟ موضوع روشن است آمریکا در روند اقتصادی بشدت شکست خورده و با سرعت در حال عقب افتادن از رقیب است.
دست و پا زدنها برای غلبه بر این مشکل با خروج از پیمان پاریس، خام فروشی منابع سوخت فسیلی آمریکا، جنگ تعرفهها، بحثهای جنجالی مانند ضمیمه کردن کانادا وگرینلند به خاک آمریکا نتوانسته کوچکترین امیدی به بهبود این روند ایجاد کند.
از سوی دیگر در پرتو پیروزی و پیشروی انقلاب اسلامی زورگویی به دولتهای منطقه هم برای آمریکا دیگر کار سادهای نیست و ظرفیتی بیش از قراردادهای استعماری اخیر ترامپ با کشورهای جنوب خلیجفارس، ندارد. تنها راه باقیمانده از بین بردن حاکمیت دولتهای منطقه و غارت منابع آنها برای برپا کردن اقتصاد رو به زوال آمریکاست.
ایدهآل برای آمریکا تبدیل ایران، عراق، عربستان، ونزوئلا، نیجریه و... به کشورهایی چندپاره شده و بدون حاکمیت قوی است؛ چیزی مانند لیبی، سوریه و سودان و فروکردن سرلوله نفتکشهای آمریکایی در چاههای نفت این مناطق به هم ریخته برای احیای اقتصاد فروپاشیده آمریکا.
اما ارتش آمریکا به همان دلایلی که در صدر این نوشته گفته شده امکان ورود مستقیم به جنگ گسترده برای تحقق این هدف را ندارد و برای تحقق این هدف، نیازمند یک ژاندارم افسار گسیخته و ترسناک منطقهای است تا از آنطریق اراده خود را به همه کشورهای منطقه تحمیل کند و نبض رفتار اقتصادی کشورهای این منطقه ثروتمند و قلب انرژی جهان با خودش و با رقبای اقتصادیاش را در دست بگیرد و از این جهت است که حاضر است هر امتیازی را به این ژاندارم که امروز رژیم صهیونی است بدهد و به هر رسوایی در جهت تحقق این هدف تن دهد.