kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۷۰۷
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):(پاورقی)

تقیّه؛ وسیله‌ای صحیح برای رسیدن به هدف

و امّا آنچه ما از آیات قرآن _ که در چند آیه‌ قرآن مادّه‌ تقیّه و ذکر تقیّه به کار رفته _ و از روایاتی که یا در ذیل آیات قرآن وارد شده، یا مستقلّاً در ذکر معنای تقیّه به‌ کار رفته، استفاده می‌کنیم، این است: تقیّه یک وسیله‌ای است برای رساندن انسان باهدفی به هدفش، این مجمل قضیّه.
این وسیله چیست؟ هر وسیله‌ای که انسان را به هدف برساند یا یک نوع وسایل خاص؟ نه، هر وسیله‌ای نه، چند نوع وسیله‌ خاص مورد نظر است که این وسایل خاص، انسان را به هدف برساند و موجب بشود که موانع و خارِ راه‌ها جلوی انسان را نگیرد؛ مثلاً فرض بفرمایید که اگر انسان به‌وسیله‌ یک جنایتی ممکن است به هدف برسد، این را تقیّه نمی‌گویند؛ اگر انسان به‌وسیله‌ مخالفت با اصول هدف خود، یک‌وقتی بخواهد خود را به هدف برساند، این را در عرف منطق اسلام و تشیّع تقیّه نمی‌گویند؛ مثلاً فرض بفرمایید آن کسی که می‌خواهد رهبری جامعه‌ اسلامی را به دست بگیرد و لازمه‌ رهبری، تقوا و عدالت است، این آدم برای اینکه خود را به رهبری جامعه‌ اسلامی برساند، بی‌تقوایی و بی‌عدالتی را پیشه کند؛ یعنی مخالفت کند با اصولی که در رهبری جامعه‌ اسلامی در اسلام و در قرآن مقرّر شده، این را تقیّه نمی‌گویند. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) در شورایی که عمر تشکیل داد، با یک دروغ، با یک مجامله می‌توانست حکومت را در دست بگیرد، امّا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) این مجامله و این دروغگو‌یی را مرتکب نشد؛ می‌توانست آنجا بگوید که من برطبقِ کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیره‌ شیخین، حکومت خواهم کرد. با گفتن این حرف و با سپردن این تعهّد، حکومت را قبضه می‌کرد، منتها وقتی‌که به حکومت می‌رسید، به سیره‌ شیخین عمل نمی‌کرد. این کاری بود که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) آسان می‌توانست انجام بدهد، امّا نداد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در منطق اسلام، آن وسیله‌ای که انسان را به هدف می‌رساند، آن وسیله نباید برخلاف هدف باشد، نباید نامقدّس و آلوده باشد. وسیله هم بایستی صحیح باشد، وسیله هم باید وسیله‌ای باشد که با هدف قابل تطبیق باشد. علی(علیه‌السّلام) می‌خواهد حکومت بکند برای اینکه دروغگو‌یی را از عالم بردارد، پیمان‌شکنی را بردارد، رذالت اخلاق را از بین ببرد، انسان‌ها را در مسیر صحیحی به‌سوی هدف معیّن و مقصود رهبری بکند، برای این منظورها علی(علیه‌السّلام) می‌خواهد به حکومت برسد و امور مملکت و ملّت را قبضه کند و این درست نیست که وسیله‌اش یک دروغ باشد، یک پیمان‌شکنی باشد، یک فریب باشد، یک ریاکاری باشد، یک ضدّ فضیلت‌گرایی باشد، این درست نیست، پس چنین نیست که ما تقیّه را به این معنی بگیریم که هر وسیله‌ای که انسان را به هدف برساند این اسمش تقیّه است؛ نه، یک نوع وسایل مخصوص، مورد نظر است.
شرایط تحقّق صحیح تقیّه
1) حفظ نظم و مراقبت کردن از اصول و برنامه مقرّر: ازجمله چیزهایی که انسان را به هدف می‌رساند، حفظ نظم و مراقبت کردن از اصول و برنامه‌ای است که برای او مقرّر شده؛ هرگز در مراعات برنامه‌ریزی که برای رسیدن به هدف بر او مقرّر شده، لاابالی‌گری به خرج ندهد، این از چیزهایی است که انسان را به هدف نزدیک می‌کند.
2) استتار و کتمان: یکی از چیزهایی که انسانِ هدفی را به هدف می‌رساند، عبارت است از استتار و کتمان. صحابی امام و یار نزدیک امام باید راه خود را که قدرت‌های قاهر زمانِ امام با آن راه مخالفند پوشیده بدارد، نباید به آنها بگوید که من دارم علیه حکومت تو‌ای منصور، یا ای‌هارون، یا‌ای معاویه! مبارزه می‌کنم؛ نباید بگذارد او بفهمد که این در صراط ایجاد حکومت حق و عدل است که سجلّ1 چنین حکومتی جز علی(علیه‌السّلام)، یا جز امام صادق یا امام باقر‌(علیهماالسّلام) یا بندگانی که با تیپ آنها پرورش پیدا کرده‌اند، نمی‌تواند باشد.
پس اگر استتار کند و کتمان بکند مسلّم است که به هدف نزدیک‌تر خواهد شد، امّا اگر چنانچه استتار نکرد، کتمان نکرد و منصور فهمید که فلان کس در پیرامون امام صادق(علیه‌السّلام) دارد فعّالیّت می‌کند تا حکومت نزدیک‌مدّت یا دورمدّت امام صادق(علیه‌السّلام) را تشکیل بدهد که ایجاد آن حکومت مساوی است با مرگ منصور و نابودی دودمان عبّاسی، پیداست که منصور با یک‌چنین فعّالیّتی کنار نخواهد آمد، پیداست که منصور با آن کس که می‌خواهد او را بکُشد، جور دیگری جز با کُشتن، رو‌به‌رو نخواهد شد؛ این خیلی روشن است دیگر. پس استتار و کتمان در میان اصحاب ائمّه(علیهم‌السّلام) می‌توانست آنها را به هدف و مقصدشان نزدیک کند.
3) انجام کار به‌صورت تشکیلاتی: یکی از چیزهایی که انسانِ هدفیِ پیرامون امام را می‌تواند به مقصد برساند، وجود یک سلسله رابطه‌هایی است که میان امام و افراد، و میان افراد با یکدیگر باید وجود داشته باشد.
اگر چنانچه مفضَّل‌بن ‌عمر که در مدینه زندگی می‌کند، یا معلّى‌بن ‌خُنَیس که در مدینه زندگی می‌کند، با زرارةبن ‌اَعیَن که در کوفه زندگی می‌کند، با فلان‌بن ‌فلان که در بلوچستان دارد زندگی می‌کند، با مثلاً زیدبن ‌عمرو که در خراسان دارد زندگی می‌کند، از حال هم با اطّلاع باشند، فرامین امام را به یکدیگر برسانند؛ یکدیگر را توصیه کنند به پیروی هرچه بیشتر از امام و به مراقبت هرچه بیشتر از فرمان امام و یکدیگر را از اشتباهات بر حذر بدارند و خلاصه، کارهای خود را با هم هماهنگ و همگام بکنند، پیشرفت تشیّع در زمان امام صادق(علیه‌السّلام) بسی سریع‌تر و حکومت حق و عدالت بسی نزدیک‌تر و قریب‌الوقوع‌تر خواهد شد، منکر این هستید؟ پس این هم یکی از وسایل پیشرفت کار که خلاصه‌اش عبارت است از هماهنگ ساختن فعّالیّت‌های شیعی در زمان قدرت بنی‌عبّاس و بنی‌امیّه و به‌وجود آوردن روابط خاص میان افراد شیعه و شخص امام(علیه‌السّلام) و میان امام و تک‌تک افراد یا گروه‌ها و میان گروه‌ها و افراد با یکدیگر. تشکیلات که می‌گوییم، فوراً تشکیلات یک حزب مقتدری که در فلان گوشه‌ دنیا مشغول فعّالیّت است به ذهنتان نیاید؛ ماجرا، ماجرای سیزده قرن پیش‌تر از تمدّن کنونی و فرهنگ کنونی است؛ معلوم است که در آن روزگار، وضع تشکیلات و تجهیزات و ارتباطات و سازمان‌ها به مجهّزی و مدرنی امروز نبوده و نمی‌توانسته باشد. اجمالاً یک نوع ارتباطی، یک نوع هماهنگی‌ای، یک نوع همگامی‌ای، یک نوع از حال هم خبر داشتن، یک نوع از یک جا و از یک مصدر واحد الهام گرفتن بوده؛ تشکیلات به این می‌گویند و تقیّه بر همه‌ این سه‌ اصل که گفتم، اطلاق می‌شود و جزو مصادیق تقیّه است.
پانوشت‌ها:
1- شناسنامه