kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۶۱۵
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۹
محتوای «سیما» چگونه متحول می‌شود؟- بخش دوم

جای خالی سریال‌های تلویزیونی پیشرو و تمدن‌ساز



 یکی از مهم‌ترین بخش‌های سیما که باید دستخوش «تحول محتوایی» قرار بگیرند، سریال‌ها هستند. از مخاطب گسترده این بخش از برنامه‌های سیما که بگذریم، نمی‌توان از نقش راهبردی سریال‌ها به سادگی گذشت. امروزه در شبکه‌ها و سازمان‌های بزرگ تلویزیونی جهان، سریال‌ها از یک کالای صرفا تجاری و سرگرم‌کننده فراتر رفته‌اند و به ابزارهایی برای انتشار و آموزش سبک زندگی، مکاتب فکری و ایدئولوژی‌ها و باز‌سازی تاریخ تبدیل شده‌اند. همچنان‌که بنیامین نتانیاهو در مراسم نخستین سالگرد حادثه 11 سپتامبر نیویورک، پیشنهاد داده بود که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی، به جای جنگ نظامی از سلاح دیگری به نام «سریال تلویزیونی» استفاده شود.(نقل به مضمون)
کشور کره جنوبی همچنین در سال‌های اخیر و کشور ترکیه نیز با ساخت سریال‌های تاریخی در پی احیای هویت خود هستند. آنها با «افسانه‌‌سازی» در این‌گونه سریال‌ها سعی می‌کنند تا خود را نزد سایر ملل، کشوری با پیشینه تاریخی باشکوه معرفی کنند و به مردم و جوانان خود، غرور ملی ببخشند. این روزها در شبکه‌های تلویزیونی کشورهای غربی نیز سریال‌هایی تولید و پخش می‌شود که بیش از هر چیز در زمینه آینده شناسی و تمدن ‌سازی نقش دارند.
اما راه‌حل‌های اساسی برای ایجاد تحول در این بخش از برنامه‌های سیما چیست؟ برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیون، چگونه می‌توانند از سرگرمی فراتر بروند و به عناصری فرهنگساز و تحولگرا تبدیل شوند؟
تبدیل سیما به یک رسانه کاملا ملی!
یک رسانه وقتی می‌تواند به موفقیت و جریان‌سازی و حتی جلب توجه برسد که هویت و خاصیت خودش را داشته باشد. از‌اشتباهات رایج که مانع تولید محتوای موج آفرین و تأثیرگذار در برخی از بخش‌های سیما شده، تقلید و کپی‌برداری از نمونه‌های رایج غربی است. این درحالی است که هر رسانه‌ای برای رسیدن به جایگاهی مقتدر باید فکر، محتوا و فرم تازه‌ای را ابداع نماید. فقط کافی است پربیننده و محبوب‌ترین سریال‌های سیما را مرور کنیم؛ اکثریت قریب به اتفاق سریال‌های سیما طی چهار دهه اخیر آنها بوده و هستند که قالب و محتوایی ملی و بومی دارند؛ از محصولات تاریخی و مذهبی مثل «مختارنامه»‌، «یوسف پیامبر» و «شب دهم» گرفته تا حتی سریال طنزی چون «پایتخت»! جالب است که این روزها بازپخش فصل‌های اول و دوم سریال «پایتخت» از برخی مجموعه‌های جدید سیما بینندگان بیشتری دارد، چون این سریال در سه فصل اول خودش توانست ضمن خلق فضایی بومی، قصه آدم‌هایی را روایت کند که به عموم مردم شبیه و نزدیک هستند.
محمدتقی فهیم، کارشناس فرهنگی و منتقد سینما و تلویزیون در گفت وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «مخاطب امروز صداوسیما با مخاطب 15 سال قبل و حتی 10 سال قبل متفاوت است؛ مردم امروز حق انتخاب‌های مختلفی دارند و می‌توانند به راحتی تلویزیون را کنار بگذارند، بنابراین سیما و به طور کلی رسانه ملی برای نزدیک‌تر شدن به مردم، چاره‌ای جز این ندارند که به تغییرات و تحولات روز جهان نزدیک شوند و از اتفاقات رسانه‌ای دنیا عقب نماند و همه چیز متناسب با روند کیفی تحول زیست مردم باشد.»
وی تأکید می‌کند که منظورش از این عبارت به هیچ وجه پیروی و تقلید از شبکه‌های خارجی و ماهواره‌ای نیست و درباره به روز شدن محتوای برنامه‌های سیما توضیح می‌دهد: «اتفاقا یکی از وجوه تحول رسانه ملی این است که با شبکه‌های ماهواره‌ای تفاوت داشته باشد؛ همچنانکه وقتی یک شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان جدید راه می‌افتد، دیگر راه شبکه دیگری را نمی‌رود و برای جذب مخاطب، سعی می‌کند با شبکه‌های قدیمی‌تر متفاوت باشد تا مردم با یک پدیده تازه تری مواجه شوند. بنابراین یکی از ویژگی‌های تحول در سیما باید این باشد که با سایر شبکه‌های ماهواره‌ای تفاوت پیدا کند؛ نه از آنها جلوتر باشد نه عقب‌تر؛ یعنی نباید برنامه‌های آنها را شبیه‌سازی کنیم! ضمن اینکه باید در برنامه‌ها تعادلی بین پسند مخاطب عام و غنی ‌سازی محتوا ایجاد شود. یعنی نه به سمت برنامه‌های مخاطب خاص برویم و نه برنامه‌های شبه فرهنگی مخاطب خاص! اگر این تعادل ایجاد شود، برده‌ایم!»
وی همچنین رقابت سیما با فضای مجازی را‌اشتباه می‌داند و معتقد است:«یکی از‌اشکالاتی که الان در برخی برنامه ‌سازی‌های تلویزیون، حتی در بعضی سریال‌ها وجود دارد این است که برنامه سازان سعی می‌کنند با فضای مجازی رقابت کنند، یعنی اینکه خیلی وقت‌ها ازمحتوای فضای مجازی‌،از فرم و حتی گفتمان فضای مجازی گرده‌برداری می‌کنند و آنها را وارد سریال‌ها می‌کنند و این یکی از میدان‌های شکست یک رسانه است که به جای اینکه خوراک به فضای مجازی بدهد به سمت این برود که ازفضای مجازی استفاده کند و برنامه‌هایش را مشابه آن ارائه دهد. سیما باید فضای مجازی را به‌عنوان یک فرصت برای بازتاب دادن برنامه‌ها و محتوایش حساب کند نه یک رقیب!»
لزوم ایجاد اتاق فکر
و مراکز تولید محتوا در سیما
یکی از محورهای اصلی تحول در محتوای سیما، تولید و پخش سریال‌های پیشرو است. محتوای اغلب سریال‌های سیما، دمده است و با مسائل روز داخلی و خارجی فاصله دارد و به ندرت شاهد سریالی هستیم که پیشرو باشد. یعنی سریالی که بتواند اتفاقات آینده را پیش‌بینی کند و خط‌دهنده باشد. الان ما در سطح جهانی شاهد سریال‌هایی هستیم که ۲۰سال آینده را پیش‌بینی می‌کنند، یا سریال‌هایی را می‌بینیم که ۱۰سال قبل ساخته شده بودند اما حوادث این روزها را پیش‌بینی کرده بودند؛ حتی مدیران برای بهبود مدیریت‌هایشان از سریال‌ها الگو می‌گیرند،اما سیما هنوز نتوانسته سریالی بسازد که بتواند اتفاقات آینده را نمایش دهد!»
وی راه‌حل رسیدن سیما به این توانمندی را راه‌اندازی اتاق‌های فکر می‌داند و می‌گوید: «علت فقدان سریال‌های پیشرو در سیما این است که در این معاونت هیچ اتاق فکری وجود ندارد که مسائل داخلی و خارجی را تحلیل کنند؛ برای مثال الان باتوجه به مسائل اقتصادی که در کشور وجود دارد،سریال‌ها باید به موضوعاتی مانند مفاسد اقتصادی،مفاسداجتماعی، اختلاس‌ها و... می‌پرداختند؛ اگر ما چند سریال قوی با این موضوعات می‌داشتیم یا داشتیم تا نسبت به این مسائل هشدار دهند، شاید معضلات اقتصادی ما امروز کمتر بود.»
فهیم توضیح می‌دهد: «وقتی درمورد تحول محتوایی در سیما صحبت می‌شود یعنی اینکه باتوجه به موضوعات روز و مسائل آینده، محتوایی تولید شود و این محتوا در اختیار سریال سازها قرار بگیرد. الان سریال سازها طرح‌هایی به تلویزیون ارائه می‌دهند و تلویزیون براساس خطوط مورد نظرش آنها را تصویب می‌کند، اما محتوایی که ازنظر امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی کارشناسی شده باشد تا در اختیار سریال ساز قرار گیرد تا آن محتوا را استفاده کنند، وجود ندارد! درحالی‌که در دنیا این کارها انجام می‌شود، برای مثال در آمریکا وقتی قرار است فیلم یا سریالی درباره عراق ساخته شود، یک مجموعه محتوای تحقیق شده درمورد عراق در اختیار فیلمساز قرار می‌گیرد که از آنها استفاده کند. درنتیجه اگر قرار است تغییرمحتوایی در سیما اتفاق بیفتد، باید امکانات تغییر محتوا را خود تلویزیون به وجود بیاورد، یعنی بخشی را برای تولید محتوا فراهم کند تا در حین تولید سریال‌ها دست فیلمسازها پر باشد. اما این روزها بسیاری از سریال‌های ما فاقد پشتوانه تحقیقی هستند، پژوهش کمی دارند و جامعه‌شناسی و روانشناسی در آنها وجود ندارد.»
جای خالی اتاق فکر در سیما
«سعید مستغاثی»، رئیس‌پیشین انجمن منتقدان معتقد است که پشت صحنه همه فیلم‌ها و سریال‌های مهم و بزرگ در جهان، همین اتاق‌های فکر قرار دارند. به همین دلیل هم برنامه‌های سرگرم‌کننده آنها دارای جهت‌گیری ایدئولوژیک خاصی است.
این منتقد و مستندساز در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «جریان پیوند با اتاق‌های فکر یا همان تینک‌تانک‌ها از آغاز فعالیت رادیو و تلویزیون در جهان اتفاق افتاد. یعنی اولین شبکه‌های رادیویی در ایالات متحده توسط کشیش‌های اوانجلیست درست می‌شوند. بعد از آن اولین افرادی که کمپانی‌های سینمایی و شبکه‌های تلویزیونی را راه می‌اندازند هم یا اهل نظریه‌پردازی بودند یا با اهالی فکر و نظریه ارتباط نزدیک داشتند. به همین دلیل هم هست که می‌بینیم، اغلب برنامه‌های شبکه‌های بزرگ تلویزیونی جهان، در عین اینکه ممکن است بسیار هم ساده و مفرح و سرگرم‌کننده باشند، اما تأثیرگذاری ایدئولوژیک دارند و حتی به مخاطب، آموزش سبک زندگی مدنظر خود را می‌دهند.»
وی اظهار می‌دارد: «برخلاف آن‌ها، صدا و سیمای ما فاقد چنین جریانی است. علیرغم وجود مراکز پژوهشی در صدا و سیما و دیگر نهادها و موسسات تحقیقاتی و اسنادی اما همچنان، نظام برنامه‌‌سازی در این نهاد به شیوه قدیمی انجام می‌شود. کاملا مشهود است که پیوند رسانه ملی با مراکز تولید فکر و‌اندیشه، ضعیف است و تولید برنامه‌ها، باری به هر جهت هستند. نظام برنامه‌‌سازی در صدا و سیما دچار این حلقه مفقوده است.»
مستغاثی در ادامه همین بحث تصریح می‌کند: «البته اغلب برنامه‌ها و سریال‌ها دارای ناظر کیفی و مشاور هستند، اما ناظر کیفی فقط بر ساخت برنامه نظارت دارد و مشاور هم معمولا یک نفر است که به طور طبیعی، نمی‌تواند بر همه ابعاد و جزئیات موضوع، احاطه داشته باشد و فیلمسازها هم اگر بخواهند می‌توانند به مشاوره‌ها عمل کنند و اگر نخواستند، عمل نمی‌کنند. این در حالی است که باید اتاق‌های فکری وجود داشته باشند تا هم خوراک محتوایی سریال‌ها و برنامه‌ها را تامین کنند و هم بر نتیجه کار نظارت داشته باشند و برنامه‌سازها هم ملزم به رعایت باشند. باید ساختار برنامه‌‌سازی صدا و سیما بر این اساس دوباره تعریف شود. یعنی برای تبدیل صدا و سیما به یک دانشگاه عمومی و قرارگاه جنگ نرم، باید مراکز تولید‌اندیشه و نهادهای آکادمیک و همچنین حوزه‌های علمیه، به گروه‌های برنامه‌ساز صدا و سیما متصل شوند.»
وی درباره چگونگی کار صدا و سیما با اتاق‌های فکر، توضیح می‌دهد: «این اتاق‌های فکر باید شامل نخبگان و‌اندیشمندانی در زمینه‌های مختلفی چون تاریخ، فلسفه، جامعه‌شناسی، اقتصاد و... باشند. معتبرترین و شناخته‌شده‌ترین اساتید حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها باید این اتاق‌های فکر را تشکیل دهند. پس از شکل‌گیری اتاق‌های فکر، همه گروه‌های برنامه‌ساز صدا و سیما باید با آنها پیوند بخورند؛ هم خوراک محتوایی برنامه‌ها و سریال‌ها باید توسط اتاق‌های فکر تأمین شود و هم نظارت بر برنامه‌ها باید توسط این اتاق‌ها انجام شود. یعنی مثلا، ابتدا محتوای تولید شده در اتاق‌های فکر توسط یک فیلمساز، دراماتیزه می‌شود و سپس محصول تولید شده توسط اتاق فکر، بررسی و ارزیابی می‌شود.»
بازشناسی هویت و همدلی ملی
«جهانگير الماسي» بازيگر پیشکسوت معتقد است که صداوسیما باید برنامه‌هایی برای بازشناسي هويت و افزایش همدلي ملي برای نسل جوان تولید کند.
این بازیگر سینما و تلویزیون به گزارشگر کیهان می‌گوید: «شرح چپاول‌ها و غارتگري‌هاي بيگانگان در طول تاریخ، قضاياي مربوط به کودتای 28 مرداد، موضوع نفت، شبه قراردادهاي آرامكو، اقتصاد سرمايه‌داري كمپرادور و دلاورها و جوانمرداني كه با‌اشغالگران و استعمارگران به مبارزه پرداختند، می‌توانند موضوعات خوبی برای ساخت سریال باشند. نمایش راه‌های به یغما رفتن منابع کشورشان از سوی بیگانگان در سریال‌ها، آگاهی و معرفت جمعي نسل جوان را افزایش می‌دهد. اگر جوانان در آثار سینمایی و تلویزیونی این گونه موضوعات را ببینند، راه‌هاي نفوذ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، باز نخواهد شد.»
الماسي در پاسخ به این پرسش که برای طرح جذاب و دلنشین این موضوعات در سریال‌های تلویزیونی باید چه کرد، اظهار می‌دارد: «اول اینکه ناظران و برنامه سازان، خودشان بايد به این گونه موضوعات اعتقاد داشته باشند. هم ایمان داشته باشند و هم در زندگي فردي و اجتماعي خويش به آنها پايبند باشند.همچنین در پرداختن به هر موضوعي در سريال‌ها و برنامه‌هاي صداوسيما بايد از برخورد سطحي پرهيز كرد؛ برنامه‌ها بايد عمق داشته باشند. تصاوير سیما باید جلوه‌اي از هويت، طبيعت، معماري و حال و هواي ايراني را نمايش دهند. ضمن اینکه لازم است يك روانشناسي اجتماعي، با شناخت از هويت تاريخي و اعتقادي ما، برنامه‌هاي صداوسيما را نظم بدهد.الماسي همچنین به برنامه‌های کودک و نوجوان‌اشاره می‌کند و می‌گوید: «این برنامه‌ها نياز به يك بازنگری جدي دارند. در اين برنامه‌ها بايد به بازي‌ها، روابط اجتماعي و ساير مسائل تربيتي دقيق‌تر پرداخته شود.»