بایدن و مسئله خروج آمریکا از عراق(نگاه)
سبحان محقق
اگر «جو بایدن» در انتخابات روز 13 آبان آمریکا پیروز شود و به ریاستجمهوری برسد، از جمله پروندههایی که روی میز کار او در اتاق بیضی شکل کاخ سفید گذاشته میشود، مسئله خروج از عراق است. رویکرد «دونالد ترامپ»، کم و بیش مشخص است و او در واقع، همان سیاستی را ادامه خواهد داد که از دی سال گذشته(زمان تصویب خروج همه نیروهای خارجی از عراق توسط پارلمان این کشور) در پیش گرفته است. اگر بخواهیم این سیاست ترامپ را با یک مفهوم بیان کنیم، «خرید زمان» مفهوم مناسبی است؛ رئیسجمهور آمریکا میخواهد با تعلل و بیاعتنایی به اراده پارلمان و ملت عراق، زمان بیشتری بخرد تا شاید اوضاع سیاسی در این کشور عوض بشود و اصولا، صورت مسئله(خروج از عراق)، از دستور کار عراقیها خارج گردد و یا ملت عراق آن را فراموش کند.
ترامپ طی 10 ماه گذشته ظرفیتهای دیپلماتیک دولت خود را در این مسیر به کار گرفته و توطئههای جور واجوری(و البته، بینتیجه ای) را نیز علیه نیروهای حشدالشعبی امتحان کرده است و در هر حال، به نظر میرسد که اگر ترامپ پیروز شود، همین سیاست را درباره عراق ادامه میدهد.
اما، سؤال این است که اگر بایدن به کاخ سفید برود، گمانهای که احتمال تحقق آن بسیار زیاد است، در قبال مطالبه ملت عراق چه خواهد کرد؟ به نظر میرسد که در پاسخ به چنین سؤالی، باید نهاد را در آمریکا،
مقابل اراده فرد قرار داد. از این منظر، کسی مخالفتی ندارد که دیپلماسی واشنگتن ، جدای از بد یا خوب بودنش، طی بیش از 230 سال اخیر، تا حدود زیادی نهادینه شده است. منظور این است که یک ناظر بیطرف، نوعی ثبات را در سیاست خارجی آمریکا مشاهده میکند؛ ثباتی که با جابه جایی
روسای جمهور، به هم نمیریزد و در برابر چنین تغییراتی، مقاوم است. دیپلماسی آمریکایی به مرور زمان، با ساختار اقتصادی و سیاسی این کشور در هم تنیده شده، و نهادینه شدن سیاست خارجی آمریکا، محصول همین درهم تنیدگی است.
واقعیت سیاسی جامعه آمریکا این است که این نهادینگی مقابل اراده فردی که در راس هرم قدرت قرار میگیرد، میایستد و دست و پای او را برای تحمیل اراده خود، میبندد. این در حالی است که نظام سیاسی آمریکا، از نوع «ریاستی» است و گفته میشود که رئیسجمهور در این کشور، کم و بیش مثل یک شاه عمل میکند.
واقعیت این است که هر مهمان تازه واردی به کاخ سفید، اگر تمایلات ضد صهیونیستی هم داشته باشد، نمیتواند از خط قرمزها عبور کند و علیه اسرائیل دست به اقدامی بزند. حتی میتوان گفت که این رئیسجمهور ضد صهیونیست فرضی، روابط میان واشنگتن و تلآویو را نمیتواند قطع کند.
همان طور که گفته شد، دیپلماسی آمریکایی در قبال رژیم صهیونیستی، یک مثال است؛ ما مثالها و نمونههای مهم دیگری را نیز میتوانیم در اینجا ردیف کنیم و مثلا بگوییم که سیاستهای آمریکا در قبال عموزادههای انگلوساکسون خود(انگلیس، کانادا، نیوزیلند و استرالیا)، هرگز خصمانه نمیشود و یا آمریکا یک روسیه و یا چین قدرتمند را برنمیتابد؛ حتی اگر فرد دیوانه و ابلهی هم در آمریکا به قدرت برسد، نمیتواند این مرزهای نهادینه شده را نادیده بگیرد.
سیاست آمریکا در قبال عراق هم یک سیاست نهادینه است؛ عراق به عنوان بخشی از جهان اسلام ، به عنوان کشوری که به قولی، بیشترین منابع نفت جهان را در اختیار دارد، به عنوان کشوری که دارای یک جایگاه ژئوپلیتیک بسیار مهم است، و به عنوان کشوری که مصرفکننده کالاهای آمریکایی و غربی است، باید از لحاظ سیاسی و اقتصادی، همان جایگاهی را داشته باشد که طی دهههای اخیر داشته است. اگر این معادله تغییر بکند، منافع واشنگتن را هم در داخل آمریکا و هم در منطقه غرب آسیا و جهان، به خطر میاندازد. همه این اهداف در شرایطی محقق میشود که آمریکا در عراق حضور سیاسی و نظامی قوی داشته باشد. بیدلیل نیست که مقامات دولت «جرج بوش» پسر، بزرگترین سفارت خود در جهان را در پایتخت عراق ایجاد کردهاند.
با این تفاصیل، بایدن اگر به قدرت برسد و رئیسجمهور آمریکا بشود، نمیتواند این معادله را عوض کند، هر چند که او تا کنون اراده متفاوتی را در قبال عراق، از خود نشان نداده است. بنابر این، از هماکنون میتوان پیشبینی کرد که بایدن سیاستهای ترامپ را در مورد عراق، ادامه خواهد داد و البته، پیچیدهتر از رئیسجمهور فعلی عمل خواهد کرد؛ بایدن تلاش میکند که در حوزههای اقتصادی و نظامی، عراق را بیش از پیش، به آمریکا وابسته کرده و از قبل همین وابستگی، حضورش را در عراق
دائمی کند.
اما، اگر در آینده فشارها بر آمریکا زیاد شود، خروج واشنگتن از عراق، پلهای و مرحله به مرحله خواهد بود؛ ابتدا، پایگاههای خود در مناطق شیعی را ترک میکند؛ در مرحله بعد ، از استان سنی نشین الانبار خارج میشود و در نهایت هم ممکن است به حضور نظامی خود در اقلیم کردستان عراق پایان دهد.