یک شهید، یک خاطره
چرا ساکت هستی؟
مریم عرفانیان
محمدجواد به اباعبدالله و خاندان او عشق ویژهای داشت. هروقت با همدیگر طرف مقصدی حرکت میکردیم، به محض سوار شدن و حرکت ماشین به من که مداح اهل بیت بودم میگفت: «چرا ساکت هستی؟»
و ادامه میداد: «مصیبتی از حضرت زینب بخوان.»
من هم شروع میکردم به خواندن.
- دلِ سوختهدلها، بُوَد محفل زینب/ امان از دل زینب
همــان داغِ بـــرادر، بـود قاتل زینب/ امان از دل زینب
محمدجواد در تمام مسیرِ راه، میگریست.
خاطرهای از شهید محمدجواد آخوندی
راوی: حسن سرهنگ ابراهیمزاده