ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):
قضاوت های مردم پیرامون عمل امامزادگان انقلابی
یکی از مسائلی که در سلسله مباحث زندگی ائمّه اهلبیت(علیهمالسّلام) باید مورد بررسی قرار بگیرد مسئله امامزادگان انقلابی و شورشگر دوران بنیامیّه و بنیعبّاس است. مسئله بسیار مهم و ضمناً مشکلی است، و امروز سعی می کنیم انشاءاله این مسئله را تمام و نتیجهگیری کنیم.
مقدّمتاً این مطلب را توجّه داشته باشید که از روزگار امام باقر(صلواتالهعلیه) _ تا آنجایی که بنده اطّلاع دارم _ تا روزگار امام هادی و امام عسکری(علیهماالسّلام) در طول این زمان که قریب دو قرن طول کشیده است، در هر فصلی و برههای از زمان، یکی از فرزندان ائمّه _ از فرزندان امام حسن یا امامحسین(علیهماالسّلام) یا حسب آنچه گمان میکنم از فرزندان امام صادق(علیهالسّلام) _ در مقابل دستگاه خلافت حاکم قیام میکرده و یک عدّهای را در پیرامون خود جمع میکرده و دست به شورش مسلّحانه میزده و دیر یا زود هم غالباً سرکوب و مغلوب میشده که علّت مغلوب شدن آنها یک علل خاصّ اجتماعی مربوط به هر زمانی است و بنده در بعضی از موارد، علّت ناکامی و محرومیّت را عرض خواهم کرد. یک مطلب کلّی و بعد در یکی دو مورد علل خاصّی در این موضوع وجود دارد که آنها را هم عرض خواهم کرد.
دو قضاوت در مورد امامزادگان انقلابی
برای شیعه در طول تاریخ _ بعد از زمان ائمّه _ همیشه این سؤال مطرح بوده که کار این امامزادهها و فرزندان امام حسن و امامحسین(علیهماالسّلام) که دست به شورش و انقلاب مسلّحانه می زدهاند، کار درستی بوده یا کار غلطی؟
1) صحیح بودن انقلابهای امامزادگان: بعضیها معتقد بودهاند که این، کار درستی بود؛ نه اینکه نسبت به همه این اعتقاد را داشته باشند، بلکه نسبت به یک نفر یا دو نفر یا یک سلسله خاصّی معتقد بودهاند که کار درستی بلکه کار لازمی بوده و اگر کسی این کار را نمی کرد، از حوزه تشیّع خارج بود. بعضی اینطور عقیده داشتند مثلاً زیدیّه یعنی کسانی که قائل به امامت زید شدند جزو عقایدشان یکی هم این بود که امام آن کسی است که باید قیام به سیف بکند، باید شمشیر بردارد و حرکت کند و َالّا امام نیست؛ اینها یک گروه بودند در شیعه که معتقد بودند باید قیام کرد و اگر کسی قیام نکند و انقلاب مسلّحانه نکند، او اصلاً امام نیست. لذا آنها بعد از حضرت زید(سلامالهعلیه) که فرزند امام چهارم(علیهالسّلام) است کسی را به امامت قبول نکردند، امام باقر(علیهالسّلام) را هم به امامت نمیپذیرند، اینکه میگویم قبول نکردند، نه اینکه در آن زمان بودند و قبول نکردند، در آن زمان اصلاً زیدیّهای وجود نداشت، زیدیّه بعد بهوجود آمد. بنابراین امامباقر(علیهالسّلام) را به امامت قبول نکردند بلکه یحییبن زید پسر زید را که او هم در حدود مازندران قیام کرد و مدّتی مبارزه کرد و کشته شد به امامت پذیرفتند و بعد هم این سلسله ادامه پیدا کرد تا سال های بعد و همیشه زمان. زیدیّه یک گروهی بودند و به تدریج یک فقهی پیدا کردند و یک تاریخ مخصوصی و یک معارف خاصّی و یک فرقهای شدند بر روی فرقههای دیگر اسلام؛ یک عدّه این ها بودند.
2) نادرست و تندروانه بودن اقدامات امامزادگان: نقطه مقابل اینها، از جهت قضاوت در مورد امامزادهها، کسانی بودند که معتقد بودند که این امامزادهها مردمان افراطی و تندرویی بودهاند و قیام اینها جائی نداشته و وظیفه در آن زمان اساساً قیام نبوده، بلکه سکوت بوده، و استشهاد میکردند به اعمال دیگر ائمّه(علیهمالسّلام) که اینها قیام نکردند و سکوت کردند و در مقابل قدرتمندان و ظالمین تسلیم شدند و حتّی اظهار عجز کردند؛ یک چنین مطالبی را به ائمّه(علیهمالسّلام) نسبت میدادند و این را شاهدی قرار میدادند بر اینکه کار امامزادهها کار درستی نبوده. یک عدّه هم این ها بودند و اینها متأسّفانه اکثریّت آحاد شیعه اثنیعشری و دوازدهامامی را تشکیل می دهند. از روزگار گذشته و تا روزگار ما هم هنوز این طرز فکر در میان مردم رایج است که امامزادهها را یکسره محکوم می کنند.
نادرست بودن قضاوت دوّم
ما وقتیکه به روایات مراجعه میکنیم و کلمات ائمّه(علیهمالسّلام) و حالات امامزادههای انقلابی را نگاه میکنیم، یک جلوههایی از زندگی این بزرگمَردان را در تاریخ میبینیم که ما را وادار میکند که در این قضاوت عمومی و عامیانهای که در بین عامّه مردم و پیروان عامّه مردم که احیاناً خود را از خواص هم میدانند! رایج و شایع شده تجدیدنظری بکنیم و نشان بدهیم که مسئله امامزادهها اینطور نیست.
بحث ما در این است که اصلاً امامزادههایی که در دوران ائمّه(علیهمالسّلام) _ از زمان امامصادق(علیهالسّلام) به اینطرف _ قیام کرده، حرکت کرده، و شمشیر به دست گرفتهاند، چگونه مردمی بودهاند؟ آیا همه محکوم به یک حکمند، یا اینکه هرکدام حکم جداگانهای دارند، یا به چند گروه تقسیم میشوند؟ ...