kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۰۳۸۰
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۱

عوامل و نشانه‌های سربلندی در آزمون‌ها و ابتلائات



  بهروز نصرت‌خواه
  یکی از سنت‌ها و قوانین الهی، سنت امتحان و ابتلاست؛ زیرا از این طریق ظرفیت‌ها و استعدادها شکوفا می‌شود و حقیقت هرکسی بر خود او روشن می‌شود و حجت برایش تمام و قدرت انکار از وی سلب می‌شود. این گوشه‌ای از فلسفه و اهداف سنت ابتلا و امتحان و آزمون است که در آموزه‌های قرآنی تبیین و تحلیل شده است.
در برخی از روایات این معنا مورد تاکید است که «البلاء للولاء» یعنی هر که مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند. «این بدان معناست که مدعی ایمان و ولایت الهی، هرچه ادعای ایمان و ولایت‌پذیری‌اش افزایش یابد می‌بایست از امتحانات و آزمون‌های سخت‌تری بگذرد. از این رو گفته شده که «المخلصون فی خطر عظیم؛ صاحبان اخلاص در خطر بزرگ‌ آزمون‌های سخت قرار دارند؛ زیرا در سنت الهی، بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه و آن که بهشت رضوان الهی را می‌جوید می‌بایست به مقاماتی از انسانیت برسد که جز با آزمون حاصل نمی‌شود. از اینجاست که حضرت ابراهیم(ع) تا از بلایا و آزمون‌های سخت سرفرازانه نگذشت به مقام عظمای امامت نرسید.
یکی از مسائل مطرح در آزمون‌ها و امتحانات الهی، این است که شخص چگونه می‌‌تواند از این آزمون‌ها سربلند بیرون آید و یا نشانه‌های این توفیق چیست؟ نویسنده در این مطلب تبیین و تحلیل خداوند در قرآن در این باره را ارائه داده است.
آزمون و بلا، سنت دیر پای الهی
یکی از ویژگی‌های طبیعت و نظام احسن الهی، وجود موجودات هوشمند و دارای اراده و اختیار و انتخاب است که دو موجود انسان و جنیان از این قابلیت برخوردار می‌باشند. لذا  مسئله تکلیف و پاداش برای آنها مطرح شده است. این بدان معنا خواهد بود که انسان به عنوان موجود اشرف و حتی برتر از جنیان در طبقه‌ای از طبقات موجودات قرار گرفته است که به اختیار و اراده خود می‌تواند در مقام تشریع نه تکوین، عبودیت و بندگی الهی را انتخاب کرده یا تمرد و طغیان نموده و آن را رد کند.
به سخن دیگر، انسان‌ها و دیگر موجودات عالم هستی هرچند در مقام تکوین خواسته و ناخواسته و یا طوعا و کرها، بنده خداوند هستند، ولی انسان‌ها از این قابلیت برخوردارند که در مقام تشریع، خودشان یکی از دو راه را انتخاب کنند و با وجوه متفاوت الهی یعنی دوزخ و بهشت روبرو شوند. بنابراین وجود اراده در انسان موجب شده تا او خود موجودی مختار شود و یکی از دو راه صعود و سقوط را انتخاب کند. حرکت در طریقت صعودی موجب می‌شود تا از طریق عبودیت اختیاری و ارادی استعدادها و ظرفیت‌هایی را در خود فعلیت بخشد که وی را به مقام خلافت الهی می‌رساند.
از طرف دیگر همین انسان از این ظرفیت و استعداد بهره‌مند است تا با اراده و اختیار خویش راه تمرد و استکبار از عبودیت تشریعی را برگزیند و از همه آن کمالات محروم شود و خداوند را در وجه جلالی آن با مظهریت دوزخ دیدار کند. این بدان معناست که همه موجودات از جمله انسان‌ها به سبب «از اویی» به سوی او می‌روند و کمال وصل خویش را جویا می‌شوند. با این تفاوت که برخی خداوند را در وجه جمال تمام دیدار می‌کنند و برخی دیگر وی را در وجه جلال ملاقات می‌نمایند.
وجود عناصری چون استعداد خلافت الهی و اراده و اختیار در انسان موجب شده تا انسان‌ها همواره مورد آزمون قرار گیرند تا این استعدادها و ظرفیت‌های نهفته در ذات انسانی به فعلیت در آید؛ چرا که انسان‌ها در هنگام سختی‌ها و نیازها از همه ظرفیت‌های خود بهره می‌گیرند و موجبات شکوفایی استعدادهای خود می‌شوند.
از سوی دیگر، ادعای هر مرتبه و درجه‌ای از خلافت‌ الهی، نیازمند اثبات آن است تا مدعیان راستین از دروغین بازشناخته شوند. از این رو خداوند می‌فرماید همه انسان‌ها مورد آزمون قرار می‌گیرند تا حقیقت حالشان بر خودشان و دیگران معلوم شود و مدعیان دروغین ایمان از مدعیان راستین آن باز شناخته شوند و هیچ انسانی به حال خود رها نمی‌شود بلکه همواره در حال آزمون و امتحان است؛ زیرا انسان همانند دیگر آفریده‌های هستی، هرگز بیهوده آفریده نشده است. (عنکبوت، آیه 2- قیامت،‌ آيه 6 و توبه، آيه 126)
این آزمون درباره جنیان و انسان‌ها از همان آغاز آفرینش ایشان وجود داشته است و همانند مرگ همواره همراه زندگی آنان است. خداوند در بیان تبیین آزمون سجده، به یکی از اهداف و فلسفه‌های آن اشاره می‌کند که مسئله آزمون ابلیس است. وی که از جنیان و از مدعیان ایمان کامل و واقعی بوده و در مقام اهل اخلاص با تلاش و عبودیت خود تا مرتبه فرشتگان قدس الهی بالا آمده بود و با ایشان همراه بود، در این آزمون نشان داد که از ایمان هیچ بهره‌ واقعی نبرده است و در خطر عظیم ابتلا گرفتار آمده و شکست خورده و بی‌توبه سقوط کرده است. خداوند در آیه 34 سوره بقره به این نکته اشاره دارد که هنگام فرمان سجده بر آدم(ع) ابلیس از این فرمان تمرد کرد و استکبار ورزید؛ زیرا وی کافر بود و به ظاهر از ایمان دم می‌زد. البته از رشد و تعالی ابلیس این معنا به دست می‌آید که ایمان وی هرگز تمام و کمال نبوده است نه اینکه اصولا ایمان نداشته است؛ چرا که دستیابی به کمالاتی که ابلیس به آن رسیده جز از راه ایمان و عبودیت حاصل نمی‌شود.
مسئله ابلیس همانند مسئله بلعم باعورا و سامری است که با عبودیت خویش مقامات بزرگ انسانی رسیده بودند و بسیاری از کمالات سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشیده و در مقام بصیرت و تصرف در تکوین بودند. با این همه به سبب تمام نبودن ایمان در همه مراتب،‌در دام هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی می‌افتند و به جنگ خدا و رسولش می‌روند و سقوط می‌کنند. از این رو گفته شده که اهل اخلاص یعنی همان مخلصین به کسر لام نه مخلصان به فتح لام، همواره در خطر عظیم قرار دارند و احتمال سقوط هنگام ابتلا و آزمون در ایشان می‌رود.
بنابراین، ابلیس که با عبودیت و اخلاص خویش در ایمان تا مقام مقدس قدس الهی بالا رفته بود و در منزلت فرشتگان مقرب نشسته بود در آزمون سجده بر آدم شکست می‌خورد و سقوط می‌کند و حاضر به توبه و بازگشت نمی‌شود. خداوند در تحلیل عدم قبول توبه از سوی ابلیس به این نکته توجه می‌کند که خود بزرگ‌بینی و تکبر ابلیس موجب می‌شود تا نسبت به دیگران استکبار ورزد و خود را برتر ببیند و حاضر نشود تا تحت خلافت دیگری درآید. اما حضرت آدم(ع) که در همان آغاز آفرینش گرفتار آزمون درخت ممنوعه می‌شود، به سبب عدم تکبر و خودبزرگ‌بینی و فروتنی در برابر ذات الهی، از نعمت توبه برخوردار می‌شود و از سقوط می‌رهد؛ هر چند که گرفتار امر طبیعی هبوط می‌شود و از مقام عالی پایین می‌آید و شرایط را بر خود و نسل بشر سخت می‌کند تا دوباره به اوج تقرب برسد.
آیات قرآن در آغاز سوره بقره و نیز سوره حجر و مانند آن به خوبی به پیشینه سنت آزمون الهی اشاره می‌کند که  هر انسان بلکه جامعه‌ای با آن  روبروست. خداوند در آیه 126 توبه تبیین می‌کند که جوامع بشری در هر سالی یک یا دوبار به آزمون‌های سخت و دشوار گرفتار می‌شوند و براین اساس انسان و جامعه باید هوشیار و بیدار باشند تا بتوانند به خوبی از عهده آزمون و سربلندی در آن
برآیند.
عوامل سربلندی در آزمون‌های الهی
 از آنجا که سنت آزمون و امتحان، سنت دائمی و جاری بر طبیعت در دنیاست، انسان‌ها می‌بایست همواره نسبت به این نکته متوجه باشند و از عواملی که به آنها کمک می‌کند تا از این آزمون‌ها سربلند بیرون آیند بهره گیرند. خداوند در آیاتی به این عوامل که به دو دسته اصلی بینشی و نگرشی تقسیم می‌شود اشاره می‌کند. بنابراین می‌توان گفت که این عوامل در دو حوزه ایمان و عمل قرار می‌گیرند که در اینجا به آنها اشاره می‌شود.
1- جهان‌بینی توحیدی: از مهمترین عواملی که در توفیق انسان در امتحان و آزمون کمک می‌کند، بینش توحیدی بشر است. انسان‌ها اگر نسبت به فلسفه و اهداف آفرینش آگاهی و علم درستی داشته باشند می‌توانند به سادگی با مسئله امتحان و آزمون الهی کنار آیند و ضمن تحلیل درست آزمون‌ها، راه‌های مقابله و یا خروج از آن را بیابند. اگر انسان‌ها بدانند که همه هستی مظاهر وجودی خداوند هستند هیچ چیزی بیرون از مشیت و اراده الهی نیست و در همه مقامات از جمله فعل، خداوند است که افزون بر آفریدگاری، پروردگاری می‌کند، آنگاه به سادگی با آزمون‌ها کنار می‌آیند و راه رهایی را از خود خدا می‌خواهند. تفکر توحیدی به انسان این مسئله را تحلیل و تبیین می‌کند که جز از خداوند به خداوند نباید پناه برد، چرا که حتی بلایای سخت و بزرگ به حکمت، اراده و مشیت اوست و باید از خود او کمک و یاری خواست. (بقره،آیات 155 و 156)
2- یاد و ذکر خدا: جهان‌بینی توحیدی به انسان مومن این امکان را می‌دهد تا هیچ گاه از یاد و ذکر خدا غافل نشود؛ زیرا هر بلایی ممکن است به سبب همین غفلت باشد. خداوند با آزمون و بلا می‌کوشد تا شخص را از خواب غفلت بیرون آورد و او را در مسیر درست ذکر خداوندی قرار دهد؛ زیرا دمی غفلت از یاد خدا به معنای نابودی است و انسان را در مسیر گمراهی قرار می‌هد و زندگی دنیوی را بر او سخت و زندگی اخروی را با شقاوت همراه می‌سازد. بنابراین شخص باید همواره خود را در محضر خدا بداند و دمی از وی غفلت نورزد تا گرفتار برخی از آزمون‌ها نشود. البته همه آزمون‌ها به این هدف نیست ولی پاره‌ای از آزمون‌ها و بلایایی که انسان دچار آن می‌شود به سبب همین غفلت از خداوند است که با آزمون و بلا زمینه بازگشت و توبه و استغفار فراهم می‌آید و شخص دوباره در مسیر یاد و ذکر خداوند می‌افتد و با تمام وجودش حقیقت توحید در همه مراتب را درک می‌کند. خداوند در آیات 16 و 17 سوره جن یکی از عوامل توفیق در امتحان را ذکر و یاد خداوند بر می‌شمارد و به آن توجه می‌دهد.
3. تقوا: انسان در مقام عمل باید اهل تقوا باشد. تقوا دارای مراتب متعدد و متنوعی است. از این رو معنای آن در هر مرتبه‌ای با مرتبه دیگر فرق می‌کند و متفاوت می‌شود. در مرتبه‌ای تقوا به معنای پرهیزکاری و در مرتبه‌ای به معنای مدیریت و مهار نفس و در مرتبه‌ای به معنای دیگری است. از این رو خداوند در آیه 102 سوره آل‌عمران از «حق تقاته» سخن می‌گوید و خواهان رسیدن شخص به این مرتبه از تقوا می‌شود که در ادامه همین آیه این‌گونه توضیح و تبیین شده که حق تقوای الهی همان تسلیم محض در برابر خداوند بودن است. بنابراین حقیقت تمام و کمال تقوای الهی تسلیم محض در برابر خداوند بودن است و اینکه شخص جان خویش را به خداوند واگذار کند و تسلیم او باشد. این‌گونه است که در مقام قرب نوافل و قرب فرائض می‌نشیند و همه وجودش از آن خداوند می‌شود و از خود هیچ اراده و انتخاب و اختیاری ندارد و در مقام مظهریت الهی درمی‌آید و با اراده خود، بنده محض می‌شود و تصرفات الهی از مجرای او صورت می‌گیرد و خلافت الهی و مظهریت در آن نمودار می‌شود. با توجه به این جایگاه والا و بلند تقواست که می‌توان به سادگی از آزمون‌های الهی در هر مرتبه‌ای بیرون آمد؛ چنانکه حضرت ابراهیم(ع) و بسیاری از پیامبران اولوالعزم الهی این‌گونه بودند و انسان‌های دارای استقامت در طریقت عبودیت شدند و همه مراتب وجودی را طی کرده و در مقام مظهریت الهی قرار گرفتند. بر این اساس خداوند مهم‌ترین عامل در مقام عمل را تقوای الهی برمی‌شمارد و بر آن در آیاتی از جمله 28 و 29 سوره انفال تاکید می‌کند. خداوند در این آیه می‌فرماید که وجود تقوا در آدمی موجب می‌شود تا به بصیرتی دست یابد که قدرت تحلیل مسائل را به وی می‌بخشد. چنین بصیرتی موجب می‌شود تا بتواند مسائل و آزمون‌ها را تحلیل و تبیین کند و بر اساس هر موردی واکنش درخور و درستی نشان دهد. این‌گونه است که شخص متقی با نور الهی می‌بیند و تحلیل می‌کند و توصیه‌هایش در چارچوب واقعیتی قرار می‌گیرد که اراده الهی بدان تعلق گرفته است. در این زمان، مال و فرزندی که مایه آزمون است برای او همان معنایی را می‌یابد که خداوند می‌خواهد؛ چرا که در مقام بصیرتی قرار دارد که خواست و اراده الهی را می‌بیند و می‌شناسد و در همان چارچوب عمل می‌کند.
4. صبر و شکیبایی: هنگامی که انسان به بصیرت تقوایی دست یافت و تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای از هر چیز کسب کرد؛ در این هنگام شخص به سادگی با مسائل کنار می‌آید و صبر و شکیبایی در او نهادینه می‌شود. از این رو خداوند صبر را به‌عنوان عاملی در توفیق شخص برای برونرفت سرافرازانه از آزمون‌ها در آیاتی از جمله 155 سوره بقره و 186 سوره آل‌عمران و 20 سوره فرقان معرفی می‌کند. انسان‌های صابر همان انسان‌های دارای عزم‌الامور می‌باشند؛ چرا که همه چیز را به درستی می‌بینند و تحلیل می‌‌کنند و در انجام آن دارای عزم جدی هستند. شاید یکی از علل و فلسفه‌های تبیین اهداف و منافع و مقاصد هر فرمان و دستوری در امر تربیتی ایجاد چنین عزم و جدیت در آدمی باشد. به این معنا که انسان‌ها هرگاه از منافع و مقاصد و اهداف امری آگاه باشند و در ایشان انگیزه دستیابی به آن ایجاد شود، هرگز دست از هدف برنمی‌دارند و تا رسیدن به مقصد و مقصود تلاش می‌کنند. این‌گونه است که صاحبان عزم‌الامور همان انسان‌های دارای انگیزه‌های قوی هستند که از هیچ مخاطره‌ای نمی‌هراسند و تا رسیدن به مقصود و مقصد از پا نمی‌نشینند. به هر حال، صبر را باید نتیجه آگاهی و بصیرتی دانست که حاصل تقوای الهی است. بنابراین، برای ایجاد صبر باید به تقوا به عنوان پایه توجه داشت. پس هرگاه انسانی به مقام صابران رسید در آن هنگام می‌توان گفت که او می‌تواند در برابر مشکلات و آزمون‌ها سربلند بیرون آید.
نشانه توفیق در امتحان
همان‌گونه که درجات ایمان و مراتب آن متعدد است، درجات و مراتب آزمون و امتحان نیز متعدد می‌باشد. خداوند در آیه 48 سوره مائده انجام عمل نیک از سوی افراد را نشانه‌ای از توفیق در عرصه آزمون‌های الهی برمی‌شمارد و یا در آیه 7 سوره کهف بر این نشانه تاکید می‌ورزد و در آیه 2 سوره ملک آن را امضا و تایید می‌کند.
اگر شخصی بخواهد بداند که از آزمونی سربلند بیرون آمده یا خیر، باید به رفتارهای خویش توجه کند که آیا آزمون موجب دلسردی وی شده و از عمل نیک باز داشته است یا وی را به انجام اعمال نیک‌ ترغیب کرده و کارهای پسندیده را در نظر او زیباتر جلوه داده و انگیزه در آن را افزایش داده است. اگر شخص خود را در این اعمال نیک راغب‌تر و جدی‌تر بیابد باید بداند که از آزمونی سخت سربلند بیرون آمده است.
در حوزه عمل اجتماعی نیز می‌توان به این نشانه که در آیه 3 سوره حجرات بیان شده است توجه کرد. در این آیه خداوند بیان می‌کند که رفتار آدمی در هنگامی که از آزمون‌های سخت اجتماعی بیرون می‌آید، نسبت به رهبران جامعه ایمانی تغییر می‌یابد و سلوک وی نسبت به آنها بهتر و زیباتر می‌شود.
اگر شخص در یک آزمون اجتماعی، خود را در برابر رهبران اجتماعی خاضع‌تر و خاشع‌تر بیابد و در کلام و گفتار و رفتار، ادب را بیشتر مراعات کند و خود را دلبسته‌تر به رهبران دینی اجتماع و دولتمردان مومن و صالح ببیند می‌تواند به این معنا آگاه شود که از آزمون سخت اجتماعی به درستی سربلند بیرون آمده است. در مقابل، اگر شخص نسبت به رهبران جامعه ایمانی واکنش منفی نشان دهد و بی‌ادبی و اهانت نماید می‌بایست آن را نشانه‌ای از شکست در آزمون اجتماعی الهی بداند.
دستیابی به بسیاری از مقامات مادی و معنوی از طریق توفیق در آزمون‌هاست. کسی که به مقامات معنوی عالی می‌رسد و دل‌های دوستان خدا و اولیای او به سوی او کشیده می‌شود، خود نشانه‌ای بارز و آشکار از توفیق شخص است که در آیه 124 سوره بقره به آن اشاره شده است.
بهره‌مندی از آمرزش خداوندی و رهایی از بسیاری از گرفتاری‌ها از دیگر نشانه‌های توفیق در امتحان است که در آیه 165 سوره انعام به آن توجه داده شده است.
هر انسانی به نوعی سرور و آرامش پس از توفیق در امتحان می‌رسد که خود نشانه‌ای درونی برای شخص است. هر کسی می‌تواند دریابد که آیا در امتحان سربلند بوده است یا شکست خورده است. انبساط خاطر و یا انقباض آن، خود بهترین مدرک و نشانه برای هر کسی است که درگیر آزمون الهی بوده است. بنابراین می‌توان با مراجعه به خود این معنا را درک و فهم کرد؛ چرا که انسان بر نفس خویش بصیرت کامل و تمام دارد و می‌تواند دریابد که تا چه اندازه موفق بوده یا شکست خورده است.