نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-64
نطق برخی نمایندگان مجلس پنجم در رد صلاحیت مهاجرانی
نمایندگان مجلس در تاریخ 28 و 29 مرداد 1376 و در جلسات 119، 120 و 121 نسبت به بررسی هر یک از وزراء مخالف و موافق بحث کردند. در میان موافقان وزارت مهاجرانی، سید محمود دعایی در بارۀ او سنگ تمام گذاشت. دعایی سرپرست روزنامة اطلاعات و یکی از 28 نفر عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز بود. هم او مقالات مهاجرانی از جمله مقاله «مذاکره مستقیم» او را چاپ نموده بود! او به قول خودش چون در مهاجرانی مظلومیتی احساس کرده بود به حمایت از او برخاست! دعایی با تفاوت گذاشتن بین مذاکره مستقیم با آمریکا در برابر رابطه با آن کشور، مقالۀ مهاجرانی در مورد ادامۀ مذاکرة مستقیم با آمریکا را امر بدی ندانست. وی با توسل به تاریخ اسلام، مذاکره بین رسول خدا(ص) و امام علی(ع) با مخالفانشان را مصداق مذاکره با آمریکا دانست!!
«به اعتقاد من یک خلط بزرگی که صورت گرفته این است که مذاکرة مستقیم را با رابطة مستقیم اشتباه گرفتهاند. اگر پیشنهاد ایجاد رابطة دیپلماتیک و برقراری رابطة دیپلماتیک با یک کشوری داده میشد بله، همة اشکالات وارد بود و خدمت به آمریکا بود. اما بحث از مذاکره مستقیم است.»1
وی سپس توضیحاتی در مورد چاپ کتابهای سعیدی سیرجانی و علت ارتباط مهاجرانی به صورت محرمانه با او میدهد.
احمد نجابت (نمایندة شیراز) به عنوان مخالف وزارت مهاجرانی صحبت میکند. وی خطر اصلی را مسامحه، تساهل، اباحهگری و در یک کلام لیبرالیسم در همة ابعاد، برای انقلاب میداند و نسبت به پایگاه تهاجم فرهنگی آمریکا در وزارت ارشاد، نکاتی را یادآور شده و از نحوۀ انتخاب مهاجرانی به عنوان نمایندة شیراز بدون موجه بودن و سابقة مبارزاتی خاص و ترقی تعجبآور او در مشاغل سیاسی سخن گفت و آن را متناقض با مظلومیتی که محمود دعایی مطرح کرده بود دانست. نجابت آنگاه دیدگاه سیاسی و فرهنگی مهاجرانی را مطرح کرده و توضیحاتی پیرامون تفکر او ارائه داد:
«غمانگیزترین و مهمترین بحث اینجانب در مورد تفکرات فرهنگی و فکری ایشان است. جناب مهاجرانی در اوّلین شماره بهمن اعلام میدارند، بهمن قائل به فضای روشن و نشاطانگیز و تحرکآفرین تضارب آراء واندیشههاست. فضایی محترم و منطقی که حرمت و اعتبار صاحبنظر واندیشه رعایت و حفظ شود. سؤال این است که کدام صاحبنظر؟! سروش، ذبیح الله صفا، احمد شاملو، طیف نهضت آزادی، علیاکبر مهدی، دکتر مهدی پرهام؟ کارگردان فیلمسازی که جدیداً در جشنوارة خارج از کشور با خانم مجری خارجی چنان کاری کرد که من مسئله را باز نمیکنم.
شما که در برنامة خود از وصیتنامة الهی امام نام بردهاید، مگر مطالعه نفرمودید که امام فرمود واجب است از آزادیهای مخرّب جلوگیری شود. توجه کنید در موقعی که سروش اعلام میدارد یعنی خطر، این تسامح و تساهلهاست... در موقعی که سروش اعلام میدارد روحانیت برای ارتزاق خود مجبور است عوامانه حرف بزند، وقتی در آلمان علیه انقلاب و ولایت فقیه صحبت میکند، در روزنامة بهمن، عکس رنگی، سیاه و سفید، ایشان همراه با مصاحبه چاپ میشود. نمک این انقلاب را سروش خورد. سال 1358 بود در تلویزیون مثل بچة کلاس اوّل در حضور شهید مطهری میآمد سؤال میکرد. بعد از شورای انقلاب، ستاد انقلاب فرهنگی قهر کرد که رهبر معظّم انقلاب دنبال ایشان فرستادند، چه کسانی را ما میخواهیم درست کنیم؟ ایشان به فرمودة حضرت آیتاله حائری و بزرگان، منکر بعضی از آیات قرآن و وحی و امامت و ولایت است! ما از چه کسانی دفاع میکنیم؟ اینها درست شدنی نیستند. ضرباتی که در دانشگاههای کشور زدند (50سال) طول میکشد تا خنثی بشود. اگر حالا بعضی گروهها که تازگی به جناب آقای دکتر عارف نوشته بودند، جناب آقای دکتر عارف ایشان را دعوت کنید در دانشگاه تهران بیاید درس بدهد، از نسل بنده که حالا گذشته، بچههای ما و بچههای شما چه خواهند کشید! تئوری خطرناک صراط مستقیمی میدهد. سروش میگوید دین اصلاً برای دنیا برنامه ندارد! سروش میگوید بهترین چیز در جهان حقوق بشر جدیداً و فرضیه پلورالیسم است! و، و، و....
مسعود بهنود خبرنگار پیر استعمار یعنی انگلیس و بی.بی.سی با گذشتهای مشخص و معلومالحال در خدمت رژیم پهلوی، مخالف سرسخت اسلام و انقلاب با پوشش ظاهری و ژورنالیستی در مجلات بهمن قلمفرسایی میکند و خانوادۀ شهدا و رزمندگان و نمایندگان را مستفیض میفرماید. ما به کجا شکایت کنیم؟ بعد بحث مظلومیت میشود. دو سناریو داریم. یکی اینکه مذاکره کنیم، کدام مذاکره؟! سعیدی سیرجانی که یکی از مهرههای تهاجم فرهنگی و سردمداران استحالۀ فرهنگی که در آخر عمر اگر توبه کرده باشد، خدا بیامرزدش، در بازجویی راجع به کتاب ضحاک ماردوش و اهانت آشکار به مقدسات ما و روحانیت ما و بحث تحتالحنک باز قضیه را باز نمیکنم.
ملت شهیدپرور، جانبازان، بسیجیان، دانشمندان با غیرت، هنرمندان مسلمان! بدانید که بنده کمتر از آن هستم که بحث دربارة فرهنگ کنم، انتشارات مرغ آمین، مبتذلترین کتاب و کثیفترین کتاب را در این مملکت به نام «خدایان دوشنبه میخندند» چاپ کرد و عدهای جوان از خودگذشته عکسالعمل نشان دادند. برادر عزیز ما جناب مهاجرانی مینویسند، این آتشها و دودها و جهالتها نمیتوانداندیشه را خاموش کند. خوب اگر این طور است پس سلمان رشدی هم اینجا بیاید واندیشهاش را بگوید. تا گفت بابا! (من خودم شنیدم) یک روز صبح رادیو از یک دختر خانمی پرسید، نظرت راجع به حضرت فاطمه و آن زمان چیست؟ گفت: حالا نقل اوشین و اینها... امام فرمود بگیرید، پیدایش کنید، اگر عمدی گفته قتلش واجب است! ما کجا داریم میرویم که انقلاب ما به این راحتی و به این زودی هویتش را فراموش میکند؟! برادر عزیزمان دکتر درویشزاده فرمودند، دکتر محجوب و ذبیحاله صفا هر علمی داشته باشند، وقتی به مقدسات ما اهانت کردند و وقتی که جزو فراماسونر بودند، دریوزگی بختیار در پاریس داشت تمام میشد، از دنیا رفتند. اینها میآیند خب... در یک جایی که برادر عزیزمان که معاونت رئیسجمهور، مرکز تحقیقات، استاد دانشگاه، مدیر گروه بخش تاریخ آن روزنامه هستند. خب این طوری نمیشود! شما راجع به نظریهپرداز و همفکرتان آقای محسن کدیور که دهها مقاله دربارة ولایت فقیه و در یکی از مقالهها اظهار میدارد؛ ولایت دورهای باشد ده ساله که من امروز یکی از صحبتهای دو روز پیش ایشان را آوردهام ببینید خطر از کجا ما را تهدید میکند! من به هر جناحی که ارزشها را دفاع کند وظیفه شرعیام است که دستش را ببوسم و رأی هم بدهم! ندهم، روز قیامت نه آقای ناطق تشریف دارند، نه آقای خاتمی، نه هیچ کس! ولی این مسائل چه وقت میخواهد حل بشود، 19 سال هم از انقلاب گذشته! نظرتان راجع به دگراندیشان و امثال حائری یزدیها چیست که در روزنامة همشهری ولایت را یک نوع وکالت میداند؟ آیا جنابعالی تهاجم فرهنگی را تعامل و تبادل فرهنگی میدانید؟»2
محمدرضا درویشزاده نیز با اشاره به مواضع امام و رهبری در مورد آمریکا، مهاجرانی را کسی دانست که قبح مذاکرة مستقیم با آمریکا را با مقالة خود به طور رسمی شکست و آن را مشابه پیش قدمی مصر در ارتباط با اسرائیل دانست و دعایی را در توجیه مقالة مهاجرانی، مورد ملامت قرارداد. او همچنین مهاجرانی را مروّج افکار لیبرالی دانست و تجلیل او را در نشریۀ بهمن از افرادی که دارای افکار مروّج شکاکیت و مخرّب ایمان بودند را مصداق آن دانست و توضیحاتی در مورد دکتر محمدجعفر محجوب از عناصر وابسته به بنیادهای فرهنگی ضدانقلاب در خارج کشور، و مسعود بهنود و مقالهنویسی او برای نشریة بهمن ارائه داد. و آنگاه گفت: «آیا کسی که در یک نشریه، آن هم در شمارههای معدودی که انتشار یافت این همه در احیاء جریانات منحرف کار کند، اگر در مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار بگیرد، آیا میتواند صحنۀ فرهنگی کشور را در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن حراست کند؟ وزارت ارشاد نیازمند افرادی چون شهید مطهری، شهید مفتح و شهید باهنر است و به نظر من با حضور ایشان [مهاجرانی] در وزارت ارشاد، انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین سنگرهای مقابله با تهاجم فرهنگی را از دست خواهد داد.»3
پانوشتها:
۱- روزنامة رسمی، مذاکرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، جلسه 120، شماره 15320.
۲- همان.
۳- همان.