kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۷۶۳۸
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۱

اینجا فرانسه است توهین آزاد، انتقاد ممنوع! (نگاه)



  سبحان محقق
«امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه، در ارتباط با توهین اخیر نشریه فرانسوی «شارلی ابدو» نسبت به پیامبر اکرم(ص)، به صراحت اعلام کرد که کفرگویی در این کشور آزاد است و او نمی‌تواند جلوی آزادی بیان این نشریه را بگیرد. تاکنون و در همین چند روز گذشته، روزنامه‌نگاران و تحلیلگران پاسخ ماکرون را داده‌اند و جملات او را در مقابل اظهارات سال 2017 خودش، که گفته بود انتقاد علیه صهیونیسم و اسرائیل را برنمی‌تابد، گذاشته‌اند. این استدلال ماکرون را مجاب می‌کند و هیچ راه فراری برای او نمی‌گذارد و هر مخاطب دیگری را هم متقاعد می‌کند که رئیس‌جمهور فرانسه فردی دروغگو و حیله‌گر است.
اما، استدلال مذکور پاسخ این سوال را نمی‌دهد که چرا فردی در حد و اندازه رئیس‌جمهور فرانسه چنین مواضع سخیفی را علیه پیامبر اسلام(ص) می‌گیرد و در عوض، هر صدایی را که علیه جنایات صهیونیست‌ها باشد، خفه می‌کند و برای منتقد اسرائیل و هولوکاست، مجازات در نظر می‌گیرد؟ در اینجا برای فهم این چرایی، در حد مقدور، دست به دیرینه‌شناسی می‌زنیم.
شخص ماکرون مثل خیلی از سیاستمداران غربی و البته، غربگرایان شرقی، متأثر از حقه ایدئولوژی حرفه علمی ‌هستند. همان‌طور که گفته شد، این یک «حقه» است و آن را فردی مثل «توماس کوهن» که متخصص «فلسفه علم» است، می‌گوید.
به عبارت دیگر، این حقه را طرفداران ایدئولوژي حرفه علمی ‌به اصل علم بار کرده‌اند. اما، این حقه چیست و چه ربطی به پیامبران دارد؟ کسانی که خود را مدرن می‌دانند و برچسب علمی ‌به خود می‌زنند، برای خودشان یک پیشینه تاریخی می‌سازند و این پیشینه را تا دوران «هلنی» یونان باستان هم به عقب می‌برند، که البته، این کانالیزه کردن علم و منشأیابی آن در اروپای باستان، امری جعلی و ساختگی است.
 اما، درباره اینکه پیشینه‌سازی مذکور چه ربطی به پیامبران دارد، نکته این است که مومنان به ایدئولوژی علم، از علم مورد نظر خودشان و کسانی که در این روند نقش داشته‌اند، اسطوره‌سازی می‌کنند و بقیه روندهای تاریخی، مثل سنت‌های دینی، را نادیده می‌گیرند و یا به دیده تحقیر می‌بینند.
در هر حال، این وجه اسطوره‌سازی برای علم، چند جنبه دارد؛ نخست، مومنان به ایدئولوژی علم، تنها گزاره‌های درست و قابل اتکا، را گزاره‌های علمی ‌می‌دانند؛ دوم، از نگاه آنها، روند رشد علمی‌ و رشد جوامع، روندی خطی و انباشتی است؛ سوم، جوامع اروپایی و آمریکا در راس این خط قرار دارند و چهارم، همان‌طور که گفته شد، پیروان ایدئولوژی حرفه علمی، تلاش می‌کنند یک پیشینه تاریخی تا گذشته‌های دور، از علم مورد نظر خود دست‌وپا کنند و یک شجره‌نامه ساختگی هم از دانشمندان به آن ضمیمه نمایند.
نکته‌ای که در ارتباط با موارد فوق وجود دارد این است که باورمندان به آن، الزاماً کسانی نیستند که خود را دانشمند لیبرال می‌دانند، بلکه وجه اسطورگی علمی، طیف وسیعی از کسانی که لباس علم پوشیده‌اند، تا لیبرال‌ها و چپی‌ها و مردم عامی ‌را
دربر می‌گیرد و در جوامع غیرغربی نیز طرفدارانی دارد که ما آنها را «غربگرا» می‌خوانیم.
این باورمندان چه غربی باشند، چه غربزده، چه سیاستمداری مثل ماکرون باشند و چه نشریه‌ای همچون «شارلی ابدو»، به‌طور کلی نگاه نازلی نسبت به ساحت دینی و پیامبران دارند.
اما، ماکرون علاوه ‌بر اینکه یک غربی باورمند به ایدئولوژی و حرفه علمی ‌است، یک سیاستمدار نیز هست؛ او به‌عنوان  نفر اول ساختار سیاسی فرانسه، پیرو یکی از پدران علم سیاست مدرن، یعنی ماکیاولی، نیز هست.
چیزی که ماکرون را در سیاست عملی به تناقض‌گویی می‌اندازد، همین دو وجه ‌تربیتی او است؛ از طرفی شعارهای دایره‌ًْالمعارف نویسان قرن هیجدهم فرانسه(مثل آزادی بیان) را لقلقه زبان می‌کند و اجازه می‌دهد که به ساحت پیامبر(ص) توهین شود، از طرف دیگر، به پیروی از ماکیاولی، برای حفظ و تقویت منافع نامشروع فرانسه، از هر وسیله‌ای بهره می‌برد.
سیاست‌های دوگانه رئیس‌جمهور فرانسه، در همین تزاحم و تضاد ریشه دارد. در فرانسه‌ای که ماکرون رئیس‌جمهور آن است، کفرگویی و توهین به پیامبران آزاد است، اما هر کس علیه جنایات رژیم صهیونیستی و در مورد افسانه هولوکاست حرفی بزند، به
سه سال زندان محکوم می‌شود.
«روژه گارودی» و «تری میسان» دو اندیشمندی هستند که به همین اتهام، محکوم و یا طرد شده‌اند.
در مجموع، وجدان فرانسوی از ناحیه بازگشت دین به عرصه اجتماع و سیاست، احساس خطر می‌کند و می‌داند در صورتی که این ایده تثبیت شود، همه میراث 300 ساله مادی و معنوی تمدن فرانسوی و غربی به باد فنا می‌رود.
جریان روشنفکری فرانسه در اوایل قرن بیستم به این ایمان قاطع رسیده بود که در نتیجه تلاش‌های علمی‌دانشمندان اروپایی، دین برای همیشه به حاشیه رفته است. بر اساس همین ایمان قطعی بود که دولت وقت فرانسه در سال 1907 طی توافقی که با کلیسا به امضاء رساند، شروع عصر «لائیسیته»(دین‌زدایی) را رقم زد. اما اکنون مقامات فرانسوی که می‌بینند کسانی با شعار‌های مذهبی  وارد عرصه سیاست شده‌اند، حس می‌کنند که کل میراث مادی و معنوی و منافع سیاسی آنها به خطر افتاده است. با این تفاصیل، آیا رئیس‌جمهور فرانسه نباید کفرگویی را در این کشور، آزاد بداند و هرگونه اعتراض علیه جنایات رژیم صهیونیستی
را سرکوب کند؟