نقد سریال «آقازاده» از نگاه امنیتی و ساختاری
رضا جوادی
سکانس جنجالی قسمت نهم سریال «آقازاده»، با جاری کردن صیغه حلال، در فضای مجازی با انتقادات فراوانی مواجه شد؛ اغلبِ منتقدان این صحنه اغراقآمیز نمایشی در این مجموعه، نویسندگان توانای رسانههای انقلابی بودند. آیا منتقدان این صحنه، مخالف متعه و صیغه و انجام فعل حلال هستند؟ پاسخ این سوال بسیار واضح و روشن است؛ سریال آقازاده که در فضای مجازی توسط درگاههای تبلیغاتیاش بهعنوان اثری فسادستیز معرفی شد، بهجای پرداختن دقیق به مصادیق عینی فساد (نه ذهنی و انتزاعی)، روی مدار اروتیسم نمایشی اغراقآمیزی حرکت میکند که کمترین ارتباط را با پدیده آقازادگی و فساد دارد.
طرح صیغه و متعه به صورت گذرا، برای تبلیغ پرهیز از گناه، امر زنندهای نیست، اما این سکانس جنجالی در قسمت نهم سریال، عطش خاصی را در ناخودآگاه تماشاگر فعال میکند و فعل حلال، در افکار عمومی تبدیل به هنجارشکنی نمایشی میشود و همین سکانس، به حواشی سریال ضریب میدهد تا نقد موضوعات اساسیتری که باید از اهداف عالی سریال میبود، دستمایه بررسی قرار نگیرد.
اما به غیر از این صحنه جنجالی، اشکالات بنیادیتری در متن سریال وجود دارد و این اشکالات نباید تحت تاثیر این سکانس قرار گیرد.
در این مجال، اشکالات سریال آقازاده را در سه فصل تحلیل و بررسی خواهیم کرد: فصل اول به عدم تبعیت از الگوهای استاندارد قهرمانسازی در سریالهای امنیتی خواهیم پرداخت. در فصل دوم اغراق در فساد سیستماتیک مورد بررسی قرار میگیرد و در فصل سوم فرم و ساختار این مجموعه ارزیابی میشود.
عدم تبعیت از الگوهای استاندارد قهرمانسازی
در آثار امنیتی
در این سریال دو آقازاده خوب و بد، حامد تهرانی(سینا مهراد) و نیما بحری( امیر آقایی) دو قطب خیر و شر سریال را تشکیل میدهند. عدهای اعتقاد دارند که جذابیت آقازاده منفی یا به تعبیری آنتاگونیست، از آقازاده مثبت و پروتاگونیست بیشتر است. این اشکال کامل وارد است اما در مورد آقازاده خوب و جایگاهش باید یک نکته بسیار مهم را مطرح کرد.
مانیفیست سریال «آقازاده» بر اساس تبلیغات درگاههای مجازی وابستهاش و مصاحبههای پُرشمار نویسنده و تهیهکنندهاش باید علیه آقازادههایی باشد که تعادل امنیت کلان اقتصادی کشور را به مخاطره میاندازند.
سازندگان برای جایگاه سیاسی، اجتماعی و امنیتی «حامد»، آقازاده خوب، موقعیت دراماتیک مناسبی طراحی نکردهاند. حامد یکی از نیروهای امنیتی، فرزند «حاج رضا تهرانی»، موقعیتاش را به واسطه اعتبار سیاسی پدرش به دست آورده و به این دلیل میتواند به عنوان کارشناس در یک سیستم امنیتی فعالیت کند.
این مسئله به خودی به خود فاقد اشکال است، اما وقتی در صفحات مجازی منسوب به سریال و رسانههای نزدیک به سازندگان میبینیم که اصرار به تاثیر پذیری از واقعیتهای سیاسی- امنیتی سالهای اخیر دارند و حتی کاراکتری مثل الکس (سرکرده شبکه فریب دختران) را به صورت مستقیم از پروندههای امنیتی در متن سریال آوردهاند، دیگر اصرار مماس بودن با واقعیت را نمیتوان کتمان کرد. اگر گزارههای مصداقی از ظرف واقعیت، به ظرف نمایش منتقل میشود، طبیعتا افکار عمومی، آنچه در این سریال میبینند را تخیل مولفان تصور نخواهند کرد.
با واقعنمایی مولفان، نخستین القای غیرحرفهای سریال «آقازاده» این است: افرادی که در این سازمان امنیتی، مشغول فعالیت هستند باید واجد ویژگی آقازادگی باشند. حاج رضا تهرانی(امین تارخ) از سران بلندپایه سابق و تاثیرگذار نظام معرفی میشود و درباره حامد مکررا چندین بار عنوان «آقازاده» استفاده میشود.
در واقع برخلاف ادعاهای غیرواقعگرایانهای که ادعای عدم تاثیر سریالهای ایرانی بر مخاطبانش را تصدیق میکنند، این تولیدات تاثیر مستقیمی بر افکار عمومی دارد. در عصر فعلی مدیوم سریال تاثیر بیشتری نسبت به آثار سینمایی بر مخاطبان دارد. پس طراحی چنین محتوایی در سریال «آقازاده» بر افکار عمومی تاثیر خواهد گذاشت و مولفان با یک طراحی ویژه، اذهان مخاطبان را به این سویه هدایت میکنند که برای پذیرفته شدن در مجموعههای امنیتی باید آقازاده باشند و یا از اتصالاتی مشابه بهره برند و قطب مثبت این سریال در ناخودآگاه مخاطب تبدیل به قطب منفی سریال خواهد شد، چون جایگاه معتبرش در سیستم را به واسطه موقعیت پدرش به دست آورده است.
با چنین حربههایی سریال آقازاده، در تمجید و ستایش آقازادههایی است که اختلاس نمیکنند، جاسوسی نمیکنند، از قضا در پی خدمت به نظام هستند، اما موقعیت سیاسی، امنیتی و فرهنگی خود را موروثی بدست آوردهاند. اگر حاجرضا یک مقام ارشد سابق نظام نبود، قطعا موقعیت حامد تهرانی تبدیل به ضد خودش بدل نمیشد، یا حداقل مولفان میتوانستند، توضیح یا صیرورت دراماتیکی را در متن سریال بگنجانند که این آقازاده صفر کیلومتر، بر اساس شایستگیها و ویژگیهای فردی، در سیستم شایستهسالارانه، تبدیل به مهره امنیتی مهمی شده است. این نکته را باید در نظر داشت که حامد اگر دارای ویژگیهای خاص یک مهره امنیتی باشد، سینا مهراد او را به یک شهروند معمولی تبدیل میکند. در حالی که سریالها و فیلمهایی درباره ماموران امنیتی از بازیگران شاخص و چهرههای ممتاز سینما بهره میبرد. در فیلمهای سینمایی، هویت بورن، ماموریت غیرممکن، مجموعه«جیمز باند»، خانه امن (Safe House) و درسریالهای 24، آرچر، مامور شیلد، مدیر شب، مرد شش میلیون دلاری، جوناس بلین، نخستین ویژگیشان انتخاب یک چهره به عنوان مامور عملگرای امنیتی است.
در طول سریال تاکید میشود، حامد تهرانی یک کارشناس امنیتی - اقتصادی است اما هیچ ویژگی جذاب امنیتی حرفهای (حداقل تا قسمت دهم سریال) برای مبارزه با فساد در متن سریال از او سرنمیزند! آیا جوانان مومن و انقلابی که در سطوح مختلف امنیتی، سیاسی و فرهنگی فعالیت میکنند، پدرانی مثل «حاجرضا تهرانی» دارند؟ اگر فعالان موثر امنیتی در سیستم هستند، با حمایت پدران قدرتمند سیاسی، تیپیکال حاج رضا، به این مرتبه رسیدهاند؟! با توجه به پیشینه حاج رضا این برداشت و استنباط در اذهان بینندگان شکل خواهد گرفت که سیستم صرفا پذیرای عوامل خودی خواهد بود. سریال داعیهدار مبارزه فساد که درون سیستم ساخته شده، مکررا به مخاطبان القاء میکند در این سیستم فقط خودیها پذیرفته میشوند!
این درحالی است که پیشینه حاج رضا در این سریال، سابقهای مومنانه و انقلابی است، در مقابل حجم وسیعی از فرزندان جریان اصلاحطلبی، که در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فعال هستند، چند درصد از جریان مومن انقلابی نظیر حاجرضا بهدنبال بهرهبری از سفره انقلاب هستند؟
سریالهای سیاسی – امنیتی تاثیرگذارند؟
سریال 24، با تصویر کردن یک رئیسجمهور سیاهپوست (در دوران ریاستجمهوری بوش پسر) زمینه انتخاب شدن باراک اوباما را پایهریزی کرد. سریالی که در نهایت نشان میداد روسایجمهور پسابوش به یک توافق هستهای با ایران خواهند رسید و چنین اتفاقی در واقعیت رخ داد.
نمونه دیگر سریال سرزمین مادری (Homeland)، است که عملگرایی سیاسی - امنیتی دموکراتها را در تعامل با ایران به چالش کشید. این سریال در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما مخاطبان فراوانی داشت و از قضا اوباما چندین بار اعتراف کرد که هر یکشنبهشب این سریال را تماشا میکند. این سریال در دوران تسلط دموکراتها در دوران ریاستجمهوری اوباما، شیوه و عمل امنیتی – سیاسی دولت وقت را مغلوب نشان داد و محتوای سریال بر این گزینه سیاسی – امنیتی تاکید داشت که تفکر نئوکانها در ساختار امنیتی در مواجهه با ایران پیروز خواهد بود. از جمله ترور مستقیم فعالان نظامی بلندپایه، در متوقف کردن روند حرکتی جمهوری اسلامی ایران موثر خواهد بود و سریال «سرزمین مادری» بر این گزاره بهعنوان یک راهبر تاکید داشت و این روش در رفتار دولت ترامپ، در ترور سردار سپهبد سلیمانی کاملا مشهود است. هر دو سریال اشاره به آیندهنگری سیاسی – امنیتی خاصی داشتند و بر افکار عمومی در آمریکا تاثیر فراوانی گذاشتند.
سریالی که با حمایت نهاد حاکمیتی ساخته شده قطعا به عنوان دیدگاه آسیبشناسانه نظام شناخته میشود و گزارههای نمایشی مطرح شده در آن از سوی افکار عمومی به عنوان واقعیتهای نمایشی شده پذیرفته خواهد شد. دشمنان جمهوری اسلامی سالهاست که مفهوم خودی و غیرخودی را به وسیله رسانههایش از داخل و خارج از کشور در افکار عمومی پمپاژ میکنند. در این سریال حامد تهرانی، آقازاده خوب سریال بهواسطه پدرش صاحب موقعیت سیاسی، امنیتی و اجتماعی مناسبی میشود.
چون کاراکتر حامد محوریت دارد، برداشت مخاطب این خواهد بود که فعالان امنیتی از فرزندان معتمد سیستم سیاسی کشور هستند و با عدم تشریح موقعیت جزئینگر حامد، برداشت مخاطب این خواهد بود، دلایل تعقیب کاراکتر نیما، توسط یک مامور امنیتی جدلی مافیایی میان دو خانواده سیاسی است که هیچ ارتباطی به منافع ملی ندارد.
معادل چنین سریالها و فیلمهایی در کشورهای غربی، نخستین گزاره نمایشی را که از سوی مولفان مطرح میکند این است که تصمیمات و کنشگری عادلانه افراد امنیتی بر اساس منافع ملی تعریف میشود. در ده قسمت ابتدایی، حداقل در چند صحنه یا سکانس نمایشی باید موضوع منافع ملی و هدف مامور امنیتی برای تقابل و تامین شدن اهداف ملی معینی مشخص میشد. اینها گزارههای نمایشی بسیار مهمی است اما سازندگان از نمایش صریح آن چشمپوشی کردهاند.
وقتی قهرمان اصلی سریال، نیرویی امنیتی است، باید با پیروزمندی و تسلط جریان امنیتی همراه باشد، کما اینکه نمونههای غربی از چنین الگویی تبعیت میکنند. در این سریال 9 ماه قبل از آنکه پرونده امنیتی – اقتصادی نیما بحری وارد گردشکار قضائی شود، آقازاده بد پی به تصمیمات دستگاه امنیتی میبرد و با یک نقشه معین طراحی شده، یک پرستو را وارد حریم خصوصی کارشناس امنیتی میکند. این قصه به عنوان یک هشدار، معمولا در نمونههای خارجی نیز وجود دارد، اما برای افکار عمومی به صورت طبیعی سوالاتی را ایجاد میکند که طرح آن در نقد محتوایی سریال آقازاده ضروری است.
افکار عمومی آقازاده بدی به نام نیما(روحالله) زم را به خاطر میآورند که با یک کانال تلگرامی بر اساس اعتراف خودش، پایهگذار شورشهای خیابانی سال 1396 بود. این آقازاده بد، با وجود حفاظت چندین لایه امنیتی، موساد، سیا و سازمان اطلاعات فرانسه، در تور دستگاه مقتدر امنیتی میافتد که حامد تهرانی آقازاده کارشناس اقتصادی آن است. اگر تصمیمات این دستگاه امنیتی 9 ماه قبل از اجرایی شدن و در مرحله تحقیقات در اختیار نیما بحری قرار گرفته، افکار عمومی نسبت به این اقتدار دچار تردید خواهند شد.
از سوی دیگر وقتی یکی از اعضای کادر ساده نظامی برای ازدواج به بانویی علاقهمند میشود، حفاظت اطلاعات نهاد نظامی، در مرحله جدی شدن ازدواج کادر خود، تحقیقات را آغاز میکند و به کادر خود برای ازدواج توصیههای لازم را انجام میدهد. چطور ممکن است سازمان مقتدری که «نیما زم» را در تور خود انداخته است، یکی از کارشناسانش در تور یک پرستوی تازهکار بیفتد؟ اشکالات مطرح شده در بخش نخست، اشکالات امنیتی شاخصی است که باید در آثاری که نیروی امنیتی در آن نمایش میشود، لحاظ شود و حداقل استانداردهای مرسومی است که در تولیدات سازمان سیا، مراعات میشود.
آقازادگی در دو جبهه آنتاگونیست و پروتاگونیست تمجید میشود. آقازاده بد، نیما بحری، شیفته تابلوهای هنری است و خانواده آقازاده خوب، همان ویژگی و علاقه به تابلوهای گرانقیمت هنری را دارا هستند، آقازاده بد به دنبال تابلوهای گرانقیمت هنری و غربی است و آقازاده خوب در خانهاش تابلوی مذهبی گرانقیمتی را نصب کرده است. چه تفاوتی میان این دو وجود دارد؟ آیا نصب تابلوهای هنری به عنوان یک ویژگی مدرن به مخاطبان القا میشود؟ بسیاری از نقدهای وارده به سریالهای شبکه نمایش خانگی، ارائه تصویری سرمایهسالارانه در حوزه سبک زندگی به مخاطبان است و آقازاده توصیه به نگهداری آثار هنری میکند، چه در خانواده مذهبی با خانهای سنتی در جنوب و مرکز شهر، چه در قصرهای شمال شهر.
فرم و ساختار ادامه دوران فیلمفارسی
با عنوان سریالفارسی
از سریال «آقازاده» بهعنوان مجموعهای نمایشی با عنوان تبلیغاتی سریال ضد فساد، انتظار میرفت که از انواع و اقسام «فسادهای محتوایی» مثل عشقهای مثلثی، مربعی، ذوزنقهای مرسوم، ترویج سبک زندگی لاکچری و حتی در کش دادن رایج سریالهای شبکه نمایش خانگی، بری و مصون باشد.
اگر بر اساس اصول نقد پیرنگشناسانه، هسته اصلی درام در «آقازاده» را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، آقازاده یک «سریالفارسی» است. سینمای فارسی که با طراحی حکومت پهلوی، به مخاطب حقنه میشد، به سادگی در چند پاراگراف بر اساس نقد پیرنگشناسانه قابل بازخوانی است. شمایل یکهبزن، لوطی و کلاه مخملی که بهعنوان فرد صاحب قدرت، زن روسپی صفت و اغلب رقاصه را از شر صاحبان کافهها و کابارهها نجات میداد و این قهرمان چابکسوار و یکهبزن او را به یکی از امامزادهها و در مواردی به حرم علی ابن موسیالرضا(ع) میبرد و آب توبه روی رقاصه و روسپی فیلم میریخت و او را به عقد و ازدواج خودش درمیآورد.
در سریال «آقازاده» قهرمان داستان، حامد، لات و لوطی و جاهل نیست اما قدرتمند است، خودش آقازاده و متصل به قدرت است و شمایل او با لوطیها، جاهل و کلاه مخملیهای فیلمفارسی بسیار متفاوت است، البته گاهی نقش یکهبزن عدالتطلب کلاه مخملی فیلمفارسی را به درستی اجرا میکند، مثل همان صحنهای که پسر صاحبخانه اساس راضیه را در خیابان ریخت و حامد یکهبزن با پسر صاحبخانه راضیه، چشم در چشم میشود. اما قطب قدرت منفی ،کافهدار مدرن شده، نیما بحری(امیر آقایی) است که حامد بر سر تصاحب همان روسپی سابق با او جدل میکند.
تنها تفاوت سریال آقازاده با فیلمفارسیهای گذشته این است که جدل این دو بر سر یک روسپی سابق، ساحتی امنیتی به خودش میگیرد که در بسیاری از لحظات هجو کنشگری امنیتی است. در همین ساختار زن روسپی بهعنوان پرستو، شیفته مرام و مسلک قهرمان سریال میشود و از گذشتهاش دست برمیدارد و با او به حرم مطهر علی ابن موسیالرضا(ع) میرود و آب توبه در کلام و نحوه ارتباط این دو نفر در متن سریال جاری میشود و نیروی امنیتی گذشته این کاراکتر - مانلی - را فراموش میکند تا با عنوان راضیه با او زندگی کند.
مولفان برای پنهان کردن ساختار روایی مبتنی بر فیلمفارسی و تولید سریالفارسی نوین، با جامپهایی روایی و غیرضروری، روایت سریال را بیهوده حجیم کردهاند. فلاش فورواردها و فلاشبکهایی ترفندی برای دور کردن اذهان مخاطب نخبه از نطفه فیلمفارسی در متن این سریال است. یا صحنه بسیار زنندهای در پایان قسمت سوم وجود دارد، امیرآقایی میگوید: «من همه کارها را درست میکنم فقط ... توش» ناگهان این عبارت ضد ارزش کات به آیات مقدس پایان سریال میخورد. ضرورت دارد که دستگاههای نظارتی توصیه کنند که آیههای قرآن را از ابتدا و انتهای سریال حذف کنند تا برخی شائبهها و تفسیر فرامتنی شکل نگیرد.