ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):
نحوه مواجهه با برخی روایات متناقض درباره اهل بیت(ع)
یک مطلب دیگرى که در مورد این روایات باید توجّه داشته باشید این است که در مقابل این روایات، روایات دیگرى هم وجود دارد که درست ضدّ این روایات است. دستهای از این روایات، امام صادق(علیهالسّلام) را در حضور منصور، یک آدم رامِ ذلیلِ دستبسته مطیعِ عافیتطلبِ عزیزجانى معرّفى میکند که از یک شلّاق منصور میترسد. وقتى منصور او را میخواهد، بنا میکندهاىهاىگریه کردن و بعد هم راه میافتد میرود و بعدش هم آنجور پیش منصور اظهار ذلّت میکند. دستهای دیگر از این روایات، همین امام صادق(علیهالسّلام) را در مقابل همان منصور _ نه در مقابل یک منصور دیگر _ بهصورت یک آدم پرخاشجوى بهانهگیرِ مخالف معرّفى میکند؛ در برخوردهایش بنا میکند منصور را کوبیدن؛ به او «جبّار» خطاب میکند. او یک سؤالى از امام میکند براى اینکه دل امام را به دست بیاورد و امام براى اینکه بفهماند که من میفهمم انگیزه سؤال تو چیست و منظور تو حلّ مشکلى نیست و میخواهى دل مرا نرم کنى، یک جواب سختِ قرصى در مقابلش میدهد. منصور میگوید: «یا اباعبداله! این مگسى که بر روى من مینشیند، چیست؟» منظورش این است که امام بگوید بله، این «خلقٌ من خلائق اله». آزارش این است، اینچنین است. پیغمبر(صلّیالهعلیهوآله) فلان حدیث را درباره مگس گفته است و... منظور منصور این است که امام صادق(علیهالسّلام) را به این حرفها سرگرم کند و ضمناً یعنى ما از شما مسئلهاى سؤال کردیم و به شما ارادتمندیم. امام(علیهالسّلام) در جواب میگوید: «لیذلّ به الجبابرة»1؛ این مگس را خدا فرستاده تا مردمان جبّار را با آن ذلیل کند. یعنى اى عاجز! اى ناتوان! خب، یک دسته هم اینجور روایات داریم؛ که البتّه باز شواهد دیگرى هم هست، فقط این یکى نیست.
حالا کدام از این روایات درست است؟ بنده و جنابعالى کتاب «بحارالانوار» مرحوم علّامه مجلسى(رضوان اله تعالى علیه) را باز میکنیم، یک روایت، آن روایت اوّلى است، در آن کتاب. یک روایت هم روایت دوّمى است باز در همان کتاب. مجلسى در حقیقت میخواسته روایات را جمع کند. محدّث مجلسى _ فاضل مجلسى، علّامه مجلسى _ بنا داشته چندین هزار روایت را که شیعه از طرف خود و از گذشته خود حدیث کرده و نقل کرده، در یک مجموعهاى جمع کند و این کار را هم کرده. حالا من باید همّت میداشتم و اینها را از هم جدا میکردم و نکردم، تقصیر مجلسى چیست؟ او روایات را جمع کرده و این چند روایت متناقض پهلوى هم ذکر شده و زندگى امام صادق(علیهالسّلام) و زندگى امام سجّاد(علیهالسّلام) _ با همه تناقضهایی که زندگى این بزرگوارها در نقلها و احادیث دارد _ همهاش کنار هم در بحار هست و بنده که روى این مسئله کار میکنم، عمده منبع تحقیقم کتاب بحارالانوار مجلسى است. درباره امام سجّاد(علیهالسّلام) آن حدیثى را که قبلاً2 نقل کردم که امام سجّاد(علیهالسّلام) به یزید میگوید من برده ذلیل تو هستم! مجلسی در بحار نقل کرده3؛ آن شعر حماسىِ پرشور امام سجّاد را هم که به یزید خطاب میکند و میگوید: «ما با شما یک روز هم کنار نخواهیم آمد و با شما خوب نمیشویم، شما میخواهید ما را بکشید، ما میخواهیم شما را بکشیم»4، مجلسی در بحار نقل کرده؛ این بهعهده من و شماست که اینها را کنار هم بگذاریم و تشخیص بدهیم کدام درست است.
حالا کدام درست است؟ آیا آن روایتهایی که امام را ذلیل معرّفى میکند، آن روایتهایی که نشان میدهد امام از جان خود اینقدر بیمناک میشده که براى چند روز بیشتر زندگى کردن یا چند سال بیشتر عمر کردن، حاضر بود که در مقابل فرعون زمان _ که خود همین تعبیر «فرعون» را دربارهى منصور نام برده5 _ کرنش کند و تسلیم شود و خضوع کند درست است؟ یا نه آن روایتى که امام صادق(علیهالسّلام) را فرزند على(علیهالسّلام) معرّفى میکند؟ خیلى ساده؛ نمیخواهد خیلى غلوّ کنى. امام صادق(علیهالسّلام) مگر غیر از فرزند علىّبن ابیطالب(علیهالسّلام) است؟ خودش هم گفت. وقتى منصور دستور داد که خانه امام صادق(علیهالسّلام) را در مدینه آتش بزنند _ و پیداست که خانه یک عالِم طرفدار را که کسی آتش نمیزند _ هنگامی که امام از درون آتشها مىآمد بیرون، گفت: «انا ابن اعراق الثّرى»؛ من فرزند آن دودمان تاریخىِ کهنم. «انا ابن محمّد المصطفى».5 خانه من را آتش میزنید؟ به خیالتان امام صادق با آتش گرفتن خانه، از میان خواهد رفت؟ به خیالتان تسلیم خواهد شد؟ من فرزند آن کسانىام که ریشهشان در جامعه اسلامى بسى کهن است. ما در اعماق این جامعه جاى داریم؛ راست هم میگوید. امام صادق(علیهالسّلام) در میان رگهاى خود، خون حسینبن على را دارد، خون علىّبن ابىطالب(علیهالسّلام) را دارد، خون مادرش زهراى اطهر(علیهاالسّلام) را دارد، خون پیغمبـر اسـلام(صلّیاللهعلیهوآله) را دارد؛ او چـرا زبـونى کند؟ اینجا، دو روایت است: یک روایت، امام صادق را طفیلى دستگاه بنىعبّاس معرّفى میکند و عافیتطلب و جانعزیز و از ترس مرگ، اشکریز و در مقابل منصور، کرنشکن و تسلیمشو و زبون. یک روایت دیگر، امام صادق(علیهالسّلام) را فرزند علىّبن ابیطالب(علیهالسّلام) و حسینبن على(علیهالسّلام) معرّفى میکند. به نظر شما کدامش درست است؟ تصمیم با شما. به نظرم اینها به قول آقایان6 قضایایی است که «قیاساتها معها» _ دلیلش با خودش است _ دلیل دیگرى نمیخواهد، حرف دیگرى نمیخواهد.
بنابراین نصیحت من به آن کسانى که عربى بلدند و میتوانند عربى را معنا کنند و این روایت را مىبینند و به صِرف عربى بلد بودن، به خودشان حق میدهند که بعد از هزار سال و چند قرن، این فحش و دشمنام دشمن را درباره امام صادق برای اَعقاب امام صادق(علیهالسّلام) و اَعقاب فکری منصور نقل کنند، این است که یکقدرى از دشنامگویی دست بردارند.
پانوشتها:
1- مناقب آلابیطالب(ع)، ابنشهرآشوب، ج4، ص251
2- بحارالانوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج46، ص138
3- همان، ج45، ص175؛ «لاتطمعوا أن تهینونا فنکرمکم/ و أن نکُفّ الأذی عنکم و تؤذونا. والله یعلم أنّا لا نحبّکم/ و لا نلومکم أن لا تحبّونا»؛ ترجمه: «این طمع را نداشته باشید که به ما اهانت کنید و ما شما را گرامی بداریم و یا ما را اذیّت کنید و ما از آزار دادن شما خودداری کنیم. خدا میداند که ما دوستتان نداریم و شما را هم سرزنش نمیکنم که ما را دوست نداشته باشید.»
4- همان، ج47، ص309
5- کافی، کلینی، ج1، ص473
6- منطقدانان