خداوند؛ تنها اختیاردار قلب انسان
خداوند فرمود: يكي از علل پيروزي مسلمانها این است كه ما رعب اينها را در دلهاي كفّار قرار داديم: قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعب(1). از وجود مبارك پيغمبر (ص) هست كه مَنصُورٌ بِالرُّعب(2). يعني ما وقتي وارد ميدان شديم، ترس ما در دلهاي ديگران مستقر میشود. در جريانهاي حضرت امير هم همين است؛ وقتي كفّار میفهميدند علي پرچم را گرفته، فرار میكردند؛ مَنصُور بِالرُّعب است.درسوره مباركه حشر فرمود: قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعب. سرّ پيروزي شما مسلمانهاي كوخنشين بر يهوديهاي كاخنشین همين بود كه ترس شما را ما در دلهاي اينها مستقر كرديم.
اين انقلاب اسلامي ما هم نظير انقلاب اسلامي وجود مبارك پيغمبر (ص) بود. خدا فرمود: ما يك كاري كرديم كه نه دوست خيال میكرد، نه دشمن! در جريان پيروزي انقلاب اسلامي هم همين طور بود. هيچ دوستي خيال نمیكرد كه انقلاب به اين زودي به ثمر میرسد، هيچ دشمن هم خيال نمیكرد! آيه دوّم سوره مباركه حشر اين است كه: شما يادتان است؛ هر وقت نسيه میخواستيد، میرفتيد از اين سرمايهدارهاي يهود میگرفتيد، آنها هم به زحمت به شما نسيه میدادند، آن هم با ربا. شما كوخنشین بوديد، آنها كاخ نشين؛ شما كه حِصن نداشتيد، قلعه نداشتيد، دژ نداشتيد:هُوَ الَّذِي اَخرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ اَهلِ الكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لَاَوَّلِ الحَشر(3). اينكه میگويند اوّلين بار، اوّلين بار؛ اين است! يك وقت است انسان اوّليت زماني دارد، اوّليت زماني خيلي فخر نيست. يك كسي میخواهد وارد درس بشود، يا وارد مسجد بشود؛ در باز است، يا او بيكار است، زودتر میآيد، اول میآید؛ اين نشانه فخر نيست. امّا يك وقت است يك كسي براي اوّلين بار كه مقدور ديگران نيست؛ يا از نظر علم و ادراك مقدور نيست يا از نظر همّت و شجاعت مقدور نيست؛ يك كسي اوّلين بار اين كار را میكند، اين فخر است. فخر ما شيعهها اين است كه وجود مبارك حضرت امير اوّلين مسلمان است. خيليها نمیفهميدند اسلام چيست، برخيها هم كه میفهميدند، آن شهامت را نداشتند! و وجود مبارك حضرت امير اوّلُ المُسلمین است. اين اوّل، از همين اوّل سوره مباركه حشر گرفته شد.
خدای سبحان، القاء كننده ترس در دل كافران
فرمود: اوّلين باري كه در حجاز ما كوخنشین را بر كاخنشین مسلّط كرديم، ما بوديم. مابودیم که اين وام گيرها و نسيه بخورها را بر سرمايه دارها پيروز كرديم.ما اين پا برهنهها را بر آن قدرتمندها پيروز كرديم؛ اوّلين بار ما اين كار را كرديم؛ بعد شما رشد كرديد، ترقّي كرديد، در جنگهاي بعدي پيروز شديد:هُوَ الَّذِي اَخرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ اَهلِ الكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لَاَوَّلِ الحَشر؛ حشر يعني كوچاندن. فرمود: چرا اوّلين بار ما اين كار را كرديم؟ براي اينكه مَا ظَنَنْتُمْ اَنْ يَخرُجُوا؛ شما فكر نمیكرديد اينها كه كاخ نشينند، حصن دارند، قلعه دارند؛ اينها فرار میكنند. وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ الله، آنها هم هرگز فكر نمیكردند كه متواري میشوند. آخر چه جور يك آدم نسيه بخور، كوخ نشين، پابرهنه، با دست خالي، با چوب دستي بر كساني كه شمشير به دستند و قلعه دارند و سرمايه دارند پيروز بشود! اصلاً باور كردني نيست.
ضرورت حفظ نظام اسلامي و حل اختلافات
بر اساس قانون و نظر رهبری
فرمود: ما كاري كرديم كه نه دوست باور میكرد، نه دشمن!! مثل همين انقلاب اسلامي. حيف است آدم اين را از دست بدهد! این انقلاب اگرخداي ناكرده يك كمي آسيب ببيند، اين جريان صفوي نيست كه بعد از او زندي بيايد، قجر بيايد، پهلوي بيايد، يك كس ديگري بيايد؛ اگر (معاذ الله) ضربه ديد، رفت كه رفت!! خدا آن روز را نياورد! اين رهبر را، اين نظام را، اين دولت را، اين ملّّت را بايد با دعا و اينها حفظ كرد؛ و اگر يك اختلافي هست، برابر قانون و چيزي كه رهبري فرمودند عمل كرد.
فرمود:ما چه كار كرديم؟ آیا شمشير داديم به اينها، نه. اين كوخنشین را كاخنشین كرديم، نه. به اينها وسائل دفاعي داديم، نه. چه كار كرديم؟ فَاَتاهُمُ اللهُ مِنْ حِيثُ لَمْ يَحتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ يُخرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِاَيديهِمْ وَ اَيدِي المُؤمِنين(4). ما ترس مؤمنين را در دلهاي اينها القاء كرديم، اينها براي اينكه زود فرار كنند؛از قصرهاي خودشان،از قلعههاي خودشان فرار كردند. اوّلين بار در حجاز ما اين كار را كرديم!
قلب انسان در اختيار خداي سبحان
پس القاء ترس به دست اوست؛ القاي اَمن هم به دست اوست. در جريان مادر حضرت موسي (ع) فرمود: ما دل او را آرام كرديم. بالأخره آدم به زحمت يك فرزندي را از ترس به بار بياورد، بعد به او بگويند اين را بگذار در جعبه و بينداز در اين درياي روان؛ اين كدام مادر است با دست خودش اين كار را بكند؟! ما قلب او را آرام كرديم، به او گفتيم جعبه فراهم بكن، اين بچه را بگذار در جعبه، بينداز در دريا، به ما بده؛ ما اين را پيغمبر میكنيم و به تو بر میگردانيم. اين كار دست احدي نيست! آيه 10 سوره مباركه قصص فرمود: وَ اَصبَحَ فُؤادُ اُمِّ مُوسي فارِغاً اِنْ كادَتْ لِتُبدِي بِهِ لُولا اَنْ رَبَطْنَا عَلي قَلبِهَا. اگر ما قلب را به خودمان مرتبط نمیكرديم، اگر او يا الله، يا الله نمیگفت و اگر قلب را به خودمان نمیبستيم؛ دل اين، پاك خالي میشد! چه جوري مادر، عمداً اين را بيندازد در دريا كه معلوم نيست كجا میرود! آنجا كه بچه را میكشتند، بالأخره جنازه اش را به مادر میدادند و او در جایي دفن میكرد؛ امّا الآن بدهد به دريا، يعني چه؟! فرمود: ما به او گفتيم آرام باش، به تو بر میگردانيم.
پس او گاهي دل را نرم میكند، گاهي سخت میكند: جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قاسِيَهً (5). گاهي دل را میترساند، گاهي دل را آرام میكند؛ گاهي دلها را با هم درگير میكند، گاهي دلها را به هم مرتبط میكند؛ اين كارهاي اوست، همه اين نمونهها را ذكر كرده؛ لذا اين كتاب قابل فهم براي همه هست. درست است كه او مقلّب القلوب است، همين كه بفرمايد او مقلّب القلوب است، قابل فهم براي خيليها نيست؛ امّا با اين قصّهها، با اين دستورها، با اين ذِكرُ المثلها، با اين شواهدها براي همه قابل فهم است.
محبّت خداوند، اولياء و فرشتگان نسبت به مؤمنان
پس مودّت به دست اوست. اگر مودّت الهي هست درست است؛ و اگر مودّت فرشتههاهست، درست است؛ و اگر مودّت اهل جنّت هست، درست است؛ چون حذف متعلَّق دليل بر عموم است. در سوره مباركه مائده، آيه 54 فرمود: يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرتَدَّ مِنكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسُوفَ يَأتِي اللهُ بِقُومٍ يُحِبُّونَهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ. فرمود: حالا اسلام آمده، شما ياري نكرديد؛ بشر كه تمام نشده. من يك عدهای را میآورم بهتر از شما، ولي دلمان میخواهد اين دين به دست شما آبياري بشود : اِنْ تَتَوَلَّوا يَستَبدِلْ قُوماً غِيرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا اَمثالَكُم(6). (معاذ الله) كسي خيال نكند حالا اگر ما انقلاب را ياري نكرديم، تمام میشود! وعده الهي هست، عمده، خسارت خود ماست. فرمود: شما نشد، ديگري: فَسُوفَ يَأتِي اللهُ بِقُومٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ. كه در ذيل اين آيه نقل شده که وجود مبارك پيغمبر (ص) دست روي دوش سلمان گذاشت، فرمود: قوم اين شخصند كه هم محبّ خدايند، هم محبوب خدايند. پس معلوم میشود خدا به يك عدّه اي علاقمند است.
پيروي از پيامبر اكرم (ص)، راه محبوبيّت نزد خدا
و اصل كلّي را در سوره مباركه آل عمران، مشخص كرد كه اگر كسي بخواهد محبوب من بشود، بايد پيرو حبيب من باشد. اين حبيب من واسِطَهُ العِقد است، حلقه مرتبط بين من و بين مردم در مدار محبت، حبيب من است. آيه 31 سوره آل عمران اين است كه: قُلْ اِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحبِبْكُمُ الله. يك وقت است میفرمايد: اگر مؤمن بوديد، عمل صالح كرديد، بهشت میرويد؛ آن يك سلسله پاداش است. يك وقت میفرمايد: اگر مؤمن بوديد، پيرو حبيب من بوديد، محبوب من میشويد. اگر كسي محبوب خدا شد، ممكن است قُرب نوافل شامل حالش بشود.چه چيزي بالاتر از اين كه انسان محبوب خداي سبحان بشود؟! ملاحظه فرموديد كه گاهي يك مطلب عميق را به عنوان اصل ذكر میكند؛ آنوقت با شواهد، با آيات، با تشبيه، با تمثيل، با قصّه و داستانهاي ديگر اين را تبيين میكند.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مباركه مريم در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه قم - 27/10/1388
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) احزاب/ 26 (2) مستدرك الوسائل/ 12/ 335
(3و4) حشر/ 2 (5) مائده/ 13
(6) محمّد (ص) / 38
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهای زوج منتشر میشود.