kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۸۹۰
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۰

نشانه‌های شرح صدر(خوان حکمت)



 به ما گفتند از خداي سبحان شرح صدر طلب بكنيد، از وجود مبارك پيغمبر(صلی‌الله علیه‌واله) سؤال شد آيا اين شرح صدر علامتي دارد؟ فرمود بله، علامتش اين است: «التَّجافِي عَنْ دارِ الغُرُورِ وَالْإِنابَهًْ اِلي‏ دارِ الْخُلُودِ وَالْإِسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نزول الموت»(1) شرح صدر سه علامت دارد:
1. آمادگی برای کوچ از دنیا
 يكي اينکه انسان از دار غرور تجافي كند، جاخالي کند كه غرور او را نگيرد. مي‌بينيد مأمومِ مسبوق يعني كسي كه در ركعت دوم امام رسيد و ركعت اول اوست، اين در حال تشهّد تجافي دارد يعني آماده برخاستن است اين حالت را مي‌گويند حالت تجافي (حالت نیم خیز برای برخاستن). فرمود انسان از دار غرور آماده برخاستن باشد كه مبادا تير غرور به او برسد.
2. اتصال به سرای جاوید
 دومین علامت شرح صدر«الْإِنابَهًْ اِلي‏ دارِ الْخُلُود» است. يك وقت است كسي مي‌خواهد فريب ندهد و فريب نخورد اما نمي‌داند او پرنده است، مقصد و مقصودي دارد، ممكن است اخلاق كاذبي داشته باشد ،به اين فكر نيست كسي را فريب بدهد اما بايد به اين فكر باشد كجا مي‌خواهد برود، تنها بد نكردن هنر نيست، خوب كردن هم وظيفه است ،براي اينكه ما مسافريم و مسافر بدون ره‌توشه مقدورش نيست سفر را ادامه بدهد. ره‌توشه را هم كه در سوره «بقره» فرمود: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي»؛ توشه (برای راه آخرت) برگیرید که بهترین توشه این راه تقواست(2) لذا حضرت فرمود: «التَّجافِي عَنْ دارِ الغُرُورِ»  (يك) «وَالْإِنابَهًْ اِلي‏ دارِ الْخُلُودِ»  (دو) مُنيب كه اسم فاعل باب افعال است، ثلاثي مجرّدش يا نابَ ينوب است يا نابَ يَنيب، اگر ناب ينوب باشد يعني اين مرتب در نوبت است كه چه وقت صدا مي‌زنند تا نداي الهي را پاسخ بدهد. اگر ناب يَنيب باشد يعني «انقطع، ينقطع» يعني از دار غرور منقطع است و به جاي ديگر متّصل است انابه بخش وسيعي از توبه را به همراه خواهد داشت؛ منيبان، محبوبان الهي‌اند. اگر مسافر است يا مسافر عادي است يا جزء اندکی از اهل سفر است.مسافران عادي فقط به فكر ره‌توشه اند، اندکی از اهل سفر،هم زادراه تهيه مي‌كنند، هم در مرحله دوم به فكر مقصدند، هم در مرحله سوم به فكر اين هستند كه مقصود را چگونه در مقصد ديدار كنند.
3. آماده شدن برای مرگ
 «وَالْإِسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نزول الموت» اين بايد براي مرگ آماده‌ باشد كه وقتي مرگ آمد، او ديگر هيچ نگراني نداشته باشد. ما بايد باور كنيم همين كه مُرديم هيچ رابطه‌اي با فرزند و اينها نداريم، اگر كسي عاقل باشد براي بيگانه تلاش و كوشش نمي‌كند، ما كه مُرديم فرزندان ما هم همين‌طورند، هيچ رابطه‌اي بين ما و فرزندان ما نيست، ممكن است آنها يك مقدار ‌اشك بريزند و از نظر عاطفي به فكر ما باشند اما در آن عالَم دست ما كوتاه است، بعد آنها هم مثل ما خاك مي‌شوند، دوباره از خاك برمي‌خيزيم، ديگر والد و ولدي نيست. اين عقلي نيست كه كسي تمام تلاش و كوشش خود را براي بيگانه انجام بدهد، اين رابطه خانوادگي براي همان «لِتَعَارَفُوا»(3) است براي اينكه بشناسيم و روابط زندگي‌مان تأمين بشود، بعد از مرگ نه رابطه حاكم است و نه ضابطه؛ نه خريد و فروش و تجارت و عقود اسلامي مطرح است كه کسي با ضابطه مشكلش را حل كند ،نه قوم و قبيله و فاميل و پدر و پسر و بزرگ و كوچكي هست كه با روابط مشكل را حل كنند، اين هر دو را قرآن با «لا»ي نفي جنس نفي كرده «لاَ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّهًْ»(4) اين بيع، كنايه از عقود اسلامي و تجارت‌هاست، خُلَّت و خليل بودن و دوستي، كنايه از آن روابط اجتماعي است. ما در دنيا يا با ضابطه زندگي مي‌كنيم يا با رابطه ،يعني نيازهايمان را يا با خريد و فروش و اجاره و عقود اسلامي برطرف مي‌كنيم يا اگر سالمنديم، فرزندان ما، ما را اداره مي‌كنند يا اگر كودكي داريم، ما او را اداره مي‌كنيم.با روابط زنده‌ايم اما بعد از مرگ نه سخن از رابطه است نه سخن از ضابطه؛ ماييم و عقايد و اخلاق و اعمال و خاطرات ما و ديگر هيچ! اين ره‌توشه را با «الْإِسْتِعْدادَ لِلْمَوْت» بايد فراهم كنيم، اين براي ما توده مردم است تا ـ ان‌شاءالله ـ برسيم به بهشت اما اینکه وقتي به بهشت رفتيم، آنجا چه چيزي لازم است،این براي خيلي از ماها مطرح نيست.
دیدن مقصود در مقصد
 مي‌بينيد خيلي از افراد براي اينكه به حرم مطهّر امام هشتم مشرّف بشوند يا به سرزمين وحي سفر كنند يا به عتبات عاليات سفر كنند به فكر ره‌توشه هستند، اين ره‌توشه اينها را تا به مقصد مي‌رساند يعني تا به مكه يا كربلا يا مشهد مي‌رساند، اين مقصدشان است اما مقصود كيست، مقصود چيست، با مقصود در مقصد چگونه بايد رفتار كرد، در اين باره دست خيلي‌ها خالي است. اينها بايد بدانند كه براي رفتن به آ‌نجا يك مقدار ره‌توشه مناسب لازم است ،اگر كسي خواست مشهد برود كه يك كاميون غذا نمي‌برد، يك كارتن براي او كافي است، اگر يك كاميون غذا برد، آن را ناچار است بين مستمندان توزيع كند،ثواب هم مي‌برد اما اگر كسي خواست مشهد برود غير از يك كارتن غذا چيزهاي ديگري هم لازم است، امامت‌شناسي، امام‌شناسي، معناي زيارت، معناي قُرب، معناي درد دل كردن را هم بايد بداند، اگر كسي هدفش اين است كه به بهشت برود، به مقصد مي‌رسد اما آنجا فقط اَكل و شُرب نصيبش مي‌شود، نهر عسل و شير نصيبش مي‌شود، آن انهاري كه در بهشتند نصيبش مي‌شود، اما آنچه در پايان سوره مباركه «قمر» است كه: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»؛ یقیناً پرهیزکاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند، در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!(5) اين دومي بهره او نيست مي‌دانيد اين جمله بر جمله عطف نشد، فعل بر فعل عطف نشد، مفرد بر مفرد عطف نشد، آنقدر اين مقصد و مقصود آميخته است كه دو جمله كنار هم بدون عطف ذكر شده اين «عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» كه نصيب هر زائري نيست، ره‌توشه براي اين است كه انسان را به بهشت ببرد، اما وقتی بهشت رفتيم با چه كسي سخن بگوييم، حرف چه كسي را بشنويم؟ مرحوم علامه طباطبايي(رض) از استادش نقل مي‌كرد كه بالأخره در اثر كشف و شهودي بعضي از بزرگان مي‌گفتند كه وجود مبارك سيّدالشهداء(ع) سالي يك بار براي اهل بهشت تجلّي مي‌كند، اين يعني چه؟! اين‌طور نيست كه انسان وقتي به بهشت رفت بتواند وجود مبارك حسين‌بن‌علي را زيارت كند سالي يك بار براي اهل بهشت تجلّي مي‌كند، آنها كه در اينجا فكر حسيني دارند و حضرت را شناختند ممكن است بيشتر خدمت حضرت برسند ولي ره‌توشه غالب ما تا به مقصد رسيدن است، شما از غالب اين زائران مشهد و کربلا سؤال كنيد مي‌گويد مي‌روم زيارت، اما آنجا چقدر با امام مأنوس هستيد، بگذاريد امام با شما حرف بزند، امام شما را ببيند، اگر امام شما را ديد، امام با شما حرف زد، رؤياي خوبي، حالت خوبي داشتيد آن وقت معلوم مي‌شود مقصود را در مقصد ديديد. به هر تقدير «الْإِسْتِعْدادَ لِلْمَوْت» يك زمينه است كه انسان به آن شرح صدر ناب برسد. بزرگان گفتند اين كوه طور هست ولي موسي نيست، ممكن است قميص يوسف باشد، ولي يك يعقوب دل شكسته مي‌طلبد كه چشمش بينا ‌شود.سخن جناب حكيم سبزواري اين است كه:
موسي­اي نيست كه دعوي اناالحق شنود
 ورنه اين زمزمه اندر شجري نيست كه نيست
اگر كسي اهل آن معنا بود اين مقدار را پيدا مي‌كند.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 30/8/92
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــ
1. روضهًْ الواعظين، ج2، ص448؛ مجمع البيان، ج4، ص561.
2. بقره، 197.
3. حجرات، 13.
4. بقره، 254.
5. قمر، 54 و 55.
خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.