همکاری با خلفای جور(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از نظر ائمه اطهار(ع) همکاری با خلفای جور چه حکمی دارد؟ آیا به طور مطلق نفی میکردند یا برای برخی افراد با شرایطی مجوز همکاری صادر میکردند؟
پاسخ:
نفی همکاری به نفع دستگاه ظالم
ائمه بزرگوار ما هرگاه همکاری برخی شیعیان و اصحاب را که به نفع نظام حاکم جور تمام میشد میدیدند، به طور مطلق آن را منع کرده و به هیچ وجه جایز نمیدانستند. به تعبیر دیگر هر گونه تعامل و همکاری با حاکم جور و نظام ستمگر که منجر به تقویت ظلم آن نظام گردد به هیچ وجه جایز نیست. «صفوان جمال» که شیعه امام موسیبن جعفر(ع) است، شترهایش را برای سفر حج به هارون کرایه میدهد و میآید خدمت موسی بن جعفر(ع). حضرت به او میگوید: تو همه چیزت خوب است الا یک چیزت. میگوید: چه؟ میفرماید: چرا شترهایت را به هارون کرایه دادی؟ میگوید: من که کار بدی نکردم، برای سفر حج بود، برای کار بدی نبود! فرمود: برای سفر حج هم نباید چنین میکردی. بعد فرمود: لابد پس کرایهاش باقی مانده است که بعد باید بگیری. عرض کرد: بله. فرمود: ولابد اگر به تو بگویند: چنانچه هارون همین الان از بین برود راضی هستی یا راضی نیستی. دلت میخواهد که طلب تو را بدهد و بعد بمیرد. این مقدار راضی به بقای او هستی. گفت: بله. فرمود: همین مقدار راضی بودن به بقای ظالم گناه است. صفوان که یک شیعه خالص است ولی سوابق زیادی با هارون دارد فوراً رفت و تمام وسایل کار خود را یکجا فروخت (او حمل و نقلدار بود) به هارون خبر دادند که صفوان هر چه شتر و وسایل حمل و نقل داشته، همه را یکجا فروخته است. هارون احضارش کرد، گفت: چرا این کار را کردی؟ گفت: دیگر پیر شدهام و از کار ماندهام. نمیتوانم بچههایم را خوب اداره کنم. فکر کردم که دیگر از این کار به کلی صرف نظر کنم.هارون گفت: راستش را بگو. گفت: همین است. هارون خیلی زیرک بود. گفت: آیا میخواهی بگویم قضیه چیست؟ من فکر میکنم بعد از اینکه تو با من این قرارداد معامله را بستی. موسی بن جعفر به تو اشارهای کرده. گفت: نه این حرفها نیست... هارون گفت: بیخود انکار نکن. اگر آن سوابق چندین سالهای که من با تو دارم نبود همین جا دستور میدادم گردنت را بزنند. (سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، شهید مطهری(ره)، ص 205)
همکاری مشروط
ائمه گرامی ما در مواردی خاص و با شرایطی، همکاری با دستگاه ظلم و جور خلفا را بخاطر نیل به برخی اهداف اسلامی تجویز و بلکه تشویق مینمودند. آری همین ائمه(ع) که همکاری با خلفا را تا این حد در قضیه «صفوان جمال» نهی و ممنوع میکنند در عین حال اگر کسی همکاریاش، به نفع جامعه مسلمین باشد، آنجا که میرود تا از مظالم و شرور بکاهد، یعنی در جهت هدف و مسلک خود فعالیت کند، نه آن کاری که صفوان جمال کرد که فقط تايید و همکاری است. این همکاری را جایز میدانند. یک وقت یک کسی میرود پستی را در دستگاه ظلم اشغال میکند برای اینکه از این پست و مقام حسن استفاده را کند، این همان چیزی است که فقه ما اجازه میدهد. سیره ائمه(ع) اجازه میدهد. قرآن هم اجازه میدهد. (همان)
آری موسیبنجعفر(ع): که «صفوان جمال» را شدیدا از همکاری با هارون منع میکند، «علیبن یقطین» را که محرمانه با او سر و سری دارد و شیعه است و تشییع خود را کتمان میکند تشویق مینماید که حتما در این دستگاه باش، ولی کتمان کن و کسی نفهمد که تو شیعه هستی، وضو را مطابق وضوی آنها بگیر. نماز را مطابق نماز آنها بخوان. تشییع خودت را به اشد مراتب مخفی کن. اما در دستگاه آنها باش که بتوانی کاری بکنی. این همان چیزی است که همه منطقها اجازه میدهد. هر آدم با مسلکی به افراد خودش اجازه میدهد که با حفظ مسلک خود به شرط اینکه هدف، کار برای مسلک خود باشد نه برای طرف ظالم و دشمن. آن دستگاه را استخدام کنند برای اهداف خودشان، نه اینکه دستگاه آنها را استخدام کرده باشد برای اهداف خود.
اگر کسی بگوید این مقدار هم نباید باشد، این یک تعصب و یک جمود بیجهت است.
روایاتی که ما در مدح و ستایش چنین کسانی داریم حیرتآور است، یعنی اینها را در ردیف اولیاءالله درجه اول معرفی کردهاند. روایاتش را شیخ انصاری در مکاسب در مسئله «ولایت جائر» نقل کرده است. (همان، ص 207)
تثبیت شخصیت علمی امام رضا(ع) در جایگاه ولایتعهدی
ما میبینیم در مدتی که حضرت رضا(ع) ولایتعهدی را قبول کردند، کاری به نفع نظام مامون صورت نگرفت، بلکه به نفع خود حضرت صورت گرفت. صفوف بیشتر مشخص شد، بعلاوه حضرت در پست ولایتعهدی به طور رسمی شخصیت علمی خود را اثبات کرد، که هیچوقت دیگر اثبات نمیشد. در میان ائمه به اندازهای که شخصیت علمی حضرت رضا(ع) و حضرت علی(ع) ثابت شده و حضرت صادق(ع) هم در یک جهت دیگری، شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است. حضرت علی(ع) به واسطه همان چهار پنج سال خلافت، آن خطبهها و آن احتجاجات که باقی ماند. حضرت صادق(ع) به واسطه آن مهلتی که جنگ بنیالعباس و بنیالامیه با یکدیگر به وجود آورد که حضرت حوزه درس چهار هزار نفری تشکیل داد، و حضرت رضا(ع) برای همین چند صباح ولایتعهدی و آن خاصیت علم دوستی مامون و آن جلسات عجیبی که مامون تشکیل میداد و از مادیین گرفته تا مسیحیها، یهودیها، مجوسیها، صابئیها و علمای همه مذاهب را جمع میکرد و حضرت رضا(ع) را میآورد و حضرت با اینها صحبت میکردند، واقعا حضرت رضا(ع) در آن مجالس که اینها همه در کتابهای احتجاج هست، هم شخصیت علمی خود را ثابت کرد و هم به نفع اسلام خدمت نمود. در واقع از پست ولایتعهدی یک استفاده غیررسمی کرد. (همان، ص 208)