نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-28
سرخوردگان از انقلاب، مدیران دولت اصلاحات شدند
در دهه چهل و پنجاه شمسی با قیام امام خمینی و نهضت بیداری دینی در ایران، بخشی از این روشنفکران به دین به عنوان یک ایدئولوژی نجاتبخش روی آوردند. نهضت آزادی و فرزند این نهضت، سازمان مجاهدین خلق، از جمله آنان بودند. اگرچه آنان دین را همچنان با تفسیر مادّی و نگاه غربی بازتعریف میکردند، اما ایدئولوژی آن را تبلیغ و در برنامههای خود به آنها پایبندی نشان میدادند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دهه شصت، روشنفکران دینی آرام آرام نسبت به حاکمیت اصول اسلامی و اجرای احکام عملی اسلام در جامعه واکنش نشان دادند و در جهت تامین رضایت غربیها و پوشاندن ضعفهای اعتقادی خود، ایدئولوژی گذشته خود را منسوخ و به نقد دین پرداختند. روشنفکر دینی پس از پشت کردن به گذشته ایدئولوژیک و احساس پیوند با نظامهای لیبرالی غرب، اینک در نخستین مرتبه به نقد تعریف پیشین خود از دین پرداخت.
خیل روشنفکران دینی- چه در لباس روحانیت و چه در غیر آن- با استفاده از فضای اشرافیت دولتهای سازندگی و توسعه سیاسی دولتهای اصلاحات، به نقد دین و جدا کردن آن از ایدئولوژی و نفی ایدئولوژی پرداختند و با القاء شکاکیت و نسبیگرایی، هیچ اصلی از دین را ثابت و پایدار و قدسی ندانسته و حتی خدا را به نقد و چالش کشیدند!
یکی از جلوههای بارز عقبنشست خاتمی و همفکران او در دولت اصلاحات از دین و احکام دینی، مختومه اعلام کردن حکم ارتداد سلمان رشدی و پرونده اهانت او به ساحت قرآن کریم و نبیّاکرم(ص) بود!
این موضوع در 31 شهریور 1377 در حاشیه پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک اتفاق افتاد و خاتمی حکم اعدام سلمان رشدی را مسئلهای فقهی و در نتیجه آن را کاملا پایان یافته اعلام کرد!
امام خمینی ده سال قبل از این تاریخ یعنی در سوم اسفند 1367، این نوع موضعگیری را پیشبینی کرده بودند: «ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلام و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا، آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما، موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدّس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم».1
امام خمینی سپس روحانیت را به تحقق فقه عملی اسلامی بدون توجه به دیدگاههای غرب و شرق فرامیخواند. ایشان گویا این حال و روز روشنفکران دینی و بعضا در لباس روحانیت را میدیدند که به اسلام و احکام عملی آن پشت میکنند تا به دینی برسند که با خواست غربیها مطابقت داشته باشد!
حضرت امام عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمّدی(ص) را شرط مهم و اساسی سپردن مسئولیتها و امور مهم کشور میدانستند تا انقلاب و اصولش از انحراف مصون بماند. سپردن کارها در اوایل انقلاب به نهضت آزادی با تفکر غربگرا و نیز تجربه تلخ (آیتالله) منتظری در حمایت و دفاع از منافقین و بلندگوی دشمنان شدن، فراروی انقلاب و ملت است. آنهایی که تظاهر به عطوفت اسلامی و اسلام رحمانی میکنند تا رضایت و لبخند مکّارانه غربیها را به دست آورند، ببینند امام خمینی – که فریبکارانه خود را پیرو خط او مینامند – با آن همه عطوفت و جلوههای لطیف روحی، چگونه «اشداء علیالکفار» را سر میدهند و داخلیهای فریبخورده را نهیب و هشدار میدهند.
«من امروز بعد از 10 سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اوّل انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمّدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن، به راحتی از میان نمیرود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.
امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند، چرا که از اوّل هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر».2
«نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تاثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند! من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمیدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره میبرند، من به آنهایی که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات میرسد و چه بسا حرفهای دیگران را میزنند، صریحا اعلام میکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد؛ تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین، اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند؛ تا من هستم از اصول «نه شرقی و نه غربی» عدول نخواهم کرد؛ تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند که علاوهبر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگی خود امسال نیز در راهپیمایی 22 بهمن حقیقت آمادگی کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعا دشمنان انقلاب را شگفتزده کردند که تا کجا حاضر به فداکاریاند».3
پانوشتها
1- صحیفه امام، ج 21، ص 291، پیامی که به منشور روحانیت معروف شد.
2- برای مطالعه اینکه در اثرنحوه غلط اجرای سیاست بازگرداندن ایرانیان خارج از کشور و اینکه چه کسانی این سیاست را اجرا کردند و چه کسانی به ایران بازگشتند، به کتاب «ارتش سرّی روشنفکران و انقلاب روشنفکران» رجوع شود.
3- صحیفه امام، ج 21، صص 285 و 286