نظمهای جهانی چگونه فرو میپاشند؟(نگاه)
نظام بینالملل در 372 سال گذشته (از 1648 و امضای پیمان وستفالی) حداقل شاهد چهار نظم بوده است. مهمترين دستاورد پیمان وستفالی به رسميت شناختن استقلال و تماميت ارضي كشورهاي اروپايي و احترام به آن براي نخستين بار بود، همچنین نماينده و نهادي به نام «دولت ـ ملت» براي اولين مرتبه، مطرح گرديد و جايگزين نظام فئودالي گذشته شد. در واقع از پیمان وستفالی به بعد بود که نظام بینالملل به صورت مشخص شاهد یک نظم شد. اولین نظم نیز «نظام موازنه قوا» نامگذاری شد. موازنه قوا بهاين معنا بود كه قدرت موجود در سطح جهان، بين دولتهاي قدرتمند اروپايي و از طريق پيوستن يا جداشدن از هم به صورت متوازن تقسيم میشد و همين امر، توازن قدرت بين كشورها را ايجاد و در نتيجه از سلطه يك دولت بر دولتهای ديگر جلوگيري ميكرد! اين سيستم با تمام معایبش به مدت 250 سال بر روابط بینالملل حاکم بود. نظم موازنه قوا با شروع و پایان جنگجهانی اول، به صورت کامل سقوط کرد.
پس از سقوط نظام موازنه قوا، «نظم امنیت دسته جمعی» بر روابط بینالملل حاکم شد. طبق این نظم، و در جهت تحقق صلح يك سازمان بينالمللي به نام «جامعه ملل» تأسيس شد كه قرار بود اين سازمان، وسيلهاي براي بسيج همه كشورها عليه متجاوز، محسوب شود. در نظام جديد، اگرچه برخي از نواقص نظام موازنه قوا وجود نداشت، اما به علت نارضايتي برخی اعضا (مانند آلمان و ايتاليا) از وضع موجود و عدم ورود آمريكا به آن و همچنين عدم حمايت كافي از سوي اعضاي ديگر، با شروع زود هنگام جنگ جهاني دوم در سال 1939 از هم فروپاشید.
نظم سومی که بر عرصه بینالملل حاکم شد «نظم دوقطبی» بود که از پایان جنگ جهانی دوم بر روابط بینالملل حاکم شد. در این نظم، آمریکا و شوروی به عنوان دو قطب جهان، ساختار نظام بینالملل را شکل دادند. نظم دو قطبی تا فروپاشی شوروی در دهه 90 تداوم داشت و پس از آن نگاههای مختلفی به نظم چهارم در روابط بینالملل وجود دارد. عدهای معتقدند که نظم کنونی در جهان سلسله مراتبی است و برخی دیگر نیز اصطلاح «تک قطبی» را به کار میبرند. اما فراگیرترین تعبیر در مورد نظم کنونی نظم «تک- چند قطبی» در جهان است. در این نظم آمریکا خود را قدرت برتر میداند.
حالا نشانههای گذار نظام بینالملل از نظم کنونی از چند سال پیش آشکار شده است. اندیشمندان علوم سیاسی معتقدند که جهان بار دیگر در آستانه تغییر نظم قرار دارد. «جان ایکنبری»، نظریهپرداز روابط بینالملل و استاد دانشگاه «پرینستون» آمریکا در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد، تغییر قدرت جهانی و افول قدرت آمریکا و تغییر نظام تکقطبی در جریان است، عصر آمریکا در حال پایان است و نظم جهانی شرقی جایگزین نظم جهانی غربی شده است. نوام چامسکی، اندیشمند آمریکایی نیز تاکید کرده، آمریکا امپراطور در حال سقوط است. فرید زکریا، نظریهپرداز نئورئالیست هم معتقد است که جهان در حال انتقال از عصر آمریکایی به عصر پساآمریکایی است. در واقع افول آمریکا در زمینههای مختلف باعث شده تا گذار از نظم کنونی در جهان به عنوان یک گزاره جدی و قابل توجه تبدیل شود. در کنفرانس امنیتی مونیخ 2020 نیز کشورهای غربی از «غرب زدودگی» از نظام بینالملل (Westlessness) یاد کردند.
در این میان شیوع ویروس کرونا در جهان نیز به کمک این تغییر نظم آمده و به یک محرک و متغیر تسریعکننده تبدیل شده است. در شرایط کرونایی، دولتها در سراسر جهان قید اقتصاد جهانی را زده و به ناسیونالیسم اقتصادی و استقلال اقتصادی روی آوردهاند و مشغول ذخیرهسازی مواد غذایی و افزایش ذخایر استراتژیک خود شدهاند. بنابراین به نظر میرسد در نظم جهانی در آینده پساکرونا شاهد رشد ملیگرایی و ناسیونالیسم، زوال جهانی شدن و هنجارهای مربوط به فرهنگ جهانی شدن خواهیم بود. بنابراین کرونا تنها یک محرک جهت تسریع این روند و تغییر نظم غرب پایه جهانی است. «هنری کیسینجر» وزیر خارجه سابق آمریکا و مشاور امنیت ملی آمریکا در دولتهای نیکسون و فورد نیز در مقالهای در وال استریت ژورنال بااشاره به شیوع جهانی ویروس کرونا و پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن نوشت این بیماری همهگیر برای همیشه نظم جهان را تغییر میدهد. کیسینجر در این هشدار پیشبینی کرده که بحرانهای سیاسی و اقتصادی ناشی از این بیماری به مدت طولانی و تا نسلهای آینده ادامه خواهد داشت. بنابراین شیوع ویروس کرونا باعث ایجاد بحرانهای مختلفی خواهد شد و در نتیجه نباید شاهد نظام بینالملل با مختصات کنونی در جهان پسا کرونا بود. همانطور که جنگ جهانی اول باعث سقوط نظام موازنه قوا شد، جنگ جهانی دوم نظم امنیت دستهجمعی را ساقط کرد و فروپاشی شوروی به نظم دوقطبی در جهان پایان داد، شیوع ویروس کرونا نیز میتواند نظم تک-چند قطبیِ غرب محور را تغییر دهد.
محمدرضا مرادی