فلسفه وجود شرور در جهان
مسئله شرور(ناگواریها) از مسائل مهم در عرصه اعتقادی و اخلاقی است. همانگونه که ملحدان و ناخداباوران از این امر برای اثبات تصادفی بودن جهان و نفی وجود خدا سود جستهاند، خداباوران نیز در عرصه اثبات توحید، عدالت خدا و چگونگی مواجهه اخلاقی با این مسئله، نگرشها و رهیافتهای گوناگونی دارند. یکی از مباحثی که عمدتا میان ناخداباوران و خداباوران چالش عظیم به راه انداخته است چونگی توجیه شرور و جمع آن با خیرخواهی خداوند است. ناخداباوران معمولا این جمع را محال دانسته و از این رو به نفی وجود خدا فتوا میدهند اما خداباوران با تبیین ماهیت و کارکردهای شرّ میکوشند تا محملهای منطقی و عقل پذیری برای این مسئله بیابند. در نوشتار حاضر به شبههای در این باب پرداخته و آن را بررسی و نقد میکنیم.
در یکی از شبهات آمده: خداباوریِ شيريني از كودكي به تمام وجودمان تزريق شده است: «اوست مهربان ابدي، عادل و...». اما من يك خداناباورم چون ديدم درد و فقر و تنهايي کودکان را؛ من ديدم و جنگيدم؛ مني كه در قياس با خدا ناتوانم، جنگيدم، درست وقتي خداي بزرگ ديد و سكوت كرد... ! او ميبيند و عدالتش ساكت ميماند و كاري نميكند. واقعا ممکن است چنین خدای ناخیرخواه و ناعادل وجود داشته باشد؟!
اقسام شرور
معمولا طرح استدلال به مسئله شرّ(ناگواری) (1)،استدلالی است به سود خداناباوری؛(2)به این بیان که «اگر خداوند عالم (3) و قادر(4) و حکیم (5) و عادل (6) است، چگونه اجازه میدهد که شروری در جهان رخ دهند!» بنابر این یا اصلا خدایی وجود ندارد و یا اگر وجود دارد، فاقد یک یا چند یا همه آن اوصاف کمالی است! (7) روشن است که چنین استنتاجی برای فرد دیندار قابل قبول نیست و به همین سبب، دینداران میکوشند نشان دهند که برهان شرور، از لحاظ فلسفی، شبهبرهان است و به هیچ روی اعتبار ندارد؛ زیرا این مقدمه که «شرور، اموری موجودند» از لحاظ فلسفی، امری قابل مناقشه است. توضیح اینکه اولا شرور، بر سه دستهاند: 1. شروری که اساسا شرّ نیست و توهم شرّبودن آن به سبب فهم ناصحیح و ناعمیق آن رخ داده است؛ مثل پدیده مرگ، که اساسا پدیدهای شرّ نیست و اگر عمیقا در آن بیندیشیم، خیر است. دوم: شروری که عدمیاند و اساسا ماهیتی وجودی ندارند؛ مثل بیماریها؛ سوم شروری که فی نفسه خیر است و شرّ بودن آن امری نسبی است؛ مثل نیش مار. ثانیا شرور در صورتی با وجود خدا در تعارض است که اموری ممکن و قابل رفع باشد، در حالی که از لحاظ فلسفی، شرور لازمه ضروری جهان خلقت است و چون خیرات جهان کنونی نسبت به شروری که به دنبال دارد، بیشتر است، خلقنکردن آن، خودش شرّ بزرگتری است!(8) اساسا بسیاری از شرور، مقدمه ضروری برای پیدایش خیرها و زیباییها است و اگر چنان شروری پدید نیاید، چنین زیباییها و خیرهایی نیز پدید نخواهد آمد. بسیاری از شرور، مثل فقر، بیماری، سیل، زلزله و غیره، مقدمه ضروری پیدایش خیرهایی مثل مهربانی، ایثار، نوع دوستی، بخشش، دهش، گذشت، فداکاری، وفاداری و غیره است. رشد و پیشرفت حیرتانگیز علم و آگاهی بشر نسبت به طبیعت تا حد زیادی مرهون همین شرور است. شرور با ایجاد موانعی در برابر انسان و نیز تهدید سلامتی و قدرت او موجب شده تا بشر بیش از پیش درباره خود و محیطاش بیندیشد و همین اندیشهورزیها او را به اسرار طبیعت آگاهتر و بیش از پیش بر طبیعت مسلط ساخته است.
شبهه حاضر تأکید ویژهای بر شرور وارد بر کودکان دارد و آن را نافی عدل الهی میداند. این تأکید عمدتا بار روانشناختی دارد و برای تحریک احساسات مخاطب صورت میگیرد؛ وگرنه مسئله شرور از لحاظ مبانی فلسفی و اخلاقی، ربط خاصی به کودکان ندارد.
اگر مرگ کودکان را شرّ به شمار آوریم، روشن است که هم برای خود کودک شرّ به حساب میآید و هم برای والدین و نزدیکان کودک، که از مرگ او غمزده میشوند. این شرّ در یک دستهبندی عام، میتواند از دو منشا متفاوت سرچشمه بگیرد: طبیعت و بدرفتاری انسان. گرسنگی شدید کودکان یا ناشی از حوادث طبیعی، همچون گرمای شدید و وجود سیل و غیره است و یا ناشی از بدرفتاری انسان، همچون انباشت سرمایه در یک منطقه و محروم نگهداشتن سایر مناطق. در هردو صورت، این شرور، مستقیما ناشی از خداوند نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند طبیعت را آفریده باشد تا بر انسانها سخت بگیرد و آنها را شکنجه کند و یا آنها را مختار آفریده است تا آنها بر همدیگر ظلم و همدیگر را غارت کنند؛ خداوند طبیعت و اختیار آدمی را از این جهت، آفریده که هردو دارای خیرهای پرشماری است. این خیرها نسبت به شروری که به صورت اتفاقی از ناحیه آن دو بر انسانها تحمیل میشود، از لحاظ کمیت و کیفیت غلبه دارد؛ به گونهای که اگر خداوند برای ترک شرور حداقلی، از ایجاد آن خیرات حداکثری، صرف نظر کند، به آفرینش او به شرّ بزرگتر(عدم ایجاد خیرات کثیر) مبتلا میشود! بنابراین وجود چنان شروری موجه است و خیرخواهی خداوند را مخدوش نمیسازد. به دیگر سخن، اگر خداوند عالم و قادر و خیرخواه است، حتما بهترین جهان ممکن را خلق کرده است؛ وگرنه یا به بهترین جهان ممکن علم ندارد و یا علم دارد، اما قدرت ایجادش را ندارد، یا علم و قدرت دارد؛ اما خیرخواهی برای ایجادش را ندارد و همه این امور بر خداوند محال است؛ زیرا لازمه وجود نقص و کاستی در وجود او است. اما چون میدانیم که خداوند بهترین موجود (یعنی عالم و قادر و خیرخواه مطلق) است، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که این جهان نیز بهترین جهان ممکن است؛ یعنی خلق جهان دیگری که بهتر از این جهان باشد، ممکن نبود.(9)
ارتباط شرور با عدل الهی
پرسش دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که آیا وجود شرور با عدل الهی سازگاری است؟ در پاسخ به این مسئله گفتنی است که چون خداوند عادل است و در عین حال، ساختار جهان مادی به نحوی است که از وجود شرور در آنگریزی نیست، در مواردی که خود فرد نقش اصلی را در گرفتارشدن به آن شرور ندارد، خداوند در سرای دیگر، آسیبی که افراد از ناحیه آن شرور میبینند را جبران میکند. جبران سختیها، مصیبتها در جهان آخرت آنقدر شیرین و گواراست که برخی از افراد آرزو میکنند کاش به دنیا برگردیم و باز هم بر مصیبتها و سختیها شکیبایی ورزیم، تا به پاداشهای ارجمندتر و گواراتری نائل شویم. به این روایات توجه کنید:
«کسانی که به بلاها گرفتار میشوند، پس از مرگ چنان ثواب میبرند که اگر آنها را مخیر سازند، بار دیگر به دنیا برگردند و بلاها را متحمل شوند، بازگشت به دنیا را انتخاب میکنند تا ثواب بیشتری بگیرند!»(10)
«بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزشها و دریافت رحمت الهی در حق اوست و برای کافر عذاب ولعن است؛ بیماری در حیات مؤمن وجود دارد تا اینکه گناهان او پاک شود!»(11)
نکته دقیقتر و مهمتری که در این راستا میبایست تبیین شود این است که اساسا خیرخواهی، محبت و مهربانی خدا چیست؟ آیا تجلی این نامهای الهی در زندگی بشری در عرض رویدادهای دیگر است یا رفتارها و واکنشهای انسانها در واقع مصداقی از تجلیات نامهای زیبا و کمالی خداست؟ حقیقت این است که مهروزی، عطوفت، حمایت و غمگساری مردم از یکدیگر، بویژه رحمتی که از سوی پدر و مادر نثار کودک میشود، تجلی مهربانی و رحمت خداست. غریزه مادری و پدری و عشق ناب و خالص والدین در حق کودک را چه کسی در نهاد آنان قرار داده است؟! حس تیمارگری، شفقت و دلسوزی از دیدن کودکی بیمار یا محروم یا گرسنه که در نهاد هرانسان سالمی پدید میآید، همان عشق الهی است که در وجود انسانها نسبت به یکدیگر تبلور مییابد و منشأ خیرها و زیباییهای بسیاری میشود! در این جهان اگر شرّی هست، در کنار آن خیری هم وجود مییاید، که اگر آن شرّ (که مظهر قهاریت و جلال خداست) نمیبود، آن خیر (که مظهر جمال و رحمت خداست) هم صورت وجود نمییافت!
البته آنچه در تبیین حکمت وجودی شرور گفته شد هرگز به معنای استقبال از شرور و درد و رنج نیست؛ بلکه به این معنا است که عدل و جود الهی چنان است که هیچ شرّی را بدون عوض قرار نمیدهد و اگر در موردی، کسی شرّی را متحمل شود، در آخرت جبران میشود و با این وسیله، هر گونه تبعیض و ظلمی منتفی میگردد.(12)
خداباوری نه تنها مانع بروز حس اخلاقی نیست و به خوبی میتواند مسائل جهان را تبیین کند، بلکه اساسا بیاعتقادی به خدا عامل بزرگ ناکامیهای علمی و عملی بشر در تبیین مشکلات جهان و نوع مواجهه با آن است. خداباوری جهان را هوشمند، هدفمند، قابل کنترل و با معنا میکند. اعتقاد به خدا بهترین ضامن معنا داشتن اخلاق و فضیلت است. خداباوری زندگی را آسان تر، سازوارتر، گواراتر و اخلاقیتر میکند و قدرت مواجهه با شرور را در انسانها بالا میبرد. آشناساختن کودکان با خدا، نامها و افعال الهی در زندگی بشر از سوی والدین، در واقع، پاسخ به نیازی بنیادین در عمق فطرت آنها است و رفتاری اخلاقی و فضیلتی ستودنی است. البته والدین در کنار پاسخ به سؤالات کودکان درباره خدا، میبایست وجدان اخلاقی و احساسات انسانی را نیز در کودک خود پرورش دهند و حس مسؤولیت پذیری در برابر دیگر انسانها و خیرخواهی برای آنها را در ذهن و رفتار کودکان خود به بالندگی رسانند!
نتیجه سخن آنکه: برخی از خداناباوران از شرور به عنوان دلیلی علیه وجود یا صفتی از اوصاف وجودی خداوند استفاده میکنند؛ مثلا فقر و بیخانمانی برخی از کودکان، که یکی از شرور است را به عنوان دلیلی علیه وجود یا حکمت و عدل الهی معرفی میکنند. بیشک شرور در صورتی ادعای آنان را ثابت میکند که اثبات کنند اولا حذف شرور از جهان ممکن است و خدا آن را حذف نمیکند، ثانیا اگر هم حذف آن ممکن نیست، خداوند شخص مبتلا به شرّ دنیایی را بواسطه اجر اخروی راضی نمیسازد! ثالثا شرور هیچ خیر بزرگتری را به دنبال ندارند! این در حالی است که نه تنها خداناباوران دلیلی برای انکار این سه نکته ندارند، بلکه خداباوران دلایل محکمی برای اثبات آن دارند.
خداباوری و دینداری امری در تقابل با خیرخواهی و اقدامات اخلاقی برای کاستن شرور نیست، تا با ترویج خداناباوری در مسیر خیرخواهی قرار گیریم. اساسا خداناباوری نه فقط از آلام انسانها نمیکاهد، بلکه خود از منابع مهم دردآفرین برای بشریت است!
بنابراین:
وجود شرور در جهان با اعتقاد به وجود خداوند ناسازگار نیست.
شرور به سه قسم عدمی، توهمی و نسبی تقسیم میشود.
شرور وجودیِ نسبی، از اقتضائات جهان ماده است و از ماهیت جهان قابل جداشدن نیست.
عدالت خداوند مستلزم جبران مصیبتها و آسیبهایی است که انسانها در اثر شرور متحمل میشوند.
شرور حکمتهایی مثل رشد و بالندگی انسان و بروز خیرها و زیباییها را در خود نهفته دارند.
انسانها در برابر شرور جهان نه دست بستهاند و نه فاقد مسؤولیت. مهربانی، مسئولیتپذیری و حمایت انسانها از یکدیگر در واقع یکی از تجلیات مهربانی، مسئولیتپذیری و حمایتگری خداست!
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
_______________
1. The problem of evil
2. Disbelief in God
3. بقره: 231.
4. بقره: 20.
5. بقره: 220.
6. نساء: 40.
7. Davies, Brian, An introduction to philosophy of religion, oxford university press, 1993, p:32-33.
8. صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فیالاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج7، صص58-76.
9. همان، ج5، ص91؛ ج7، ص91.
10. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج 3، ص 71.
11. محمد بن علی صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، بیجا، ص193.
12. مظفر، دلائل الصدق، انتشارات بصیرتی، ج 1، ص361.