kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۳۰۴
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۲
بررسی راه‌های رسیدن به مقام بندگی از دیدگاه امام حسن مجتبی(ع)

بندگی خدا بهترین سبک زندگی


مجید دولتیان
بنده خداوند بودن به معنای آزادی مطلق است؛ زیرا انسانی که از غیر خالق و مالک خویش آزاد شده است، همه چیز را داراست و دیگر نیازی ندارد تا بردگی و بندگی غیر کند و برای برآورد نیازهایش این در و آن در بزند؛ زیرا بنده خدا با اتصال به خدای غنی بالذات ،غنی است و همه چیز، بنده او می‌شود و به یک آزادی مطلق می‌رسد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا راه بندگی خدا و سبک زندگی اسلامی راستین را بر اساس آموزه‌های وحیانی اسلام از زبان یکی از پیشوایان دین، سبط اکبر نبی اکرم(ص) امام حسن مجتبی (ع) بیان کند.
* * *
آزادی مطلق، پاداش بندگی خدا
انسان دوستدارکمالات است. یکی از مهمترین کمالات برای انسان ،آزادی و حریت است؛ زیرا در سایه حریت و آزادی در اشکال گوناگون حقوقی، اجتماعی، سیاسی و غیر آن است که می‌تواند به همه چیز دست یابد و دیگر کمالات خود را به دست آورد و همه نیازهای جسمی و روحی، دنیوی و اخروی را بر آورده سازد.
البته انسان‌‌ها در تشخیص مصداقی و نیز راه وصول به آزادی اشتباه  وخطا می‌کنند؛ لذا آزادی را در بندگی و بردگی هواهای نفسانی و خواسته‌های غرایز دانسته و به ارضای افراطی خواسته‌های نفسانی می‌پردازند که نه تنها این حالت، از مصادیق آزادی نیست، بلکه از مصادیق بردگی و بندگی است که آسیب‌های جدی به آزادی حقیقی وارد می‌کند و راه آزادی حقیقی و واقعی را از او سلب می‌کند؛ زیرا کسی که به پاسخگویی غرایز و خواسته‌های نفسانی می‌پردازد، برای ارضای آن‌ها نیازمند آن است که از بسیاری از خواسته‌های واقعی و حقیقی خود بگذرد. شرافت و کرامت انسانی خویش را زیر پا گذارد و برای تامین اقسام شهوت‌‌ها به هر دری بزند و از هر کسی یاری بخواهد. از آنجایی که غرایز همانند آب شور دریاست که هر چه بیشتر نوشیده می‌شود تشنگی را می‌افزاید، پاسخگویی به شهوت‌های نفسانی نیز تشنگی را برآورده نمی‌کند و زمینه ساز بیشترخواهی و فزون خواهی غرایز می‌شود و «هل من مزید» گویان همانند دوزخ(ق، آیه 35) خواهان تلاش و کوشش بیشتر می‌شود. این گونه است که برای برآوردن عطش سیری ناپذیر غرایز، باید تن به ظلم به دیگران، بی عدالتی و بردگی و بندگی دیگران دهد.
از سویی این فزون خواهی غرایز و خواسته‌های نفسانی، آسیب دیگری را نیز به شخص وارد می‌کند؛ زیرا افزایش پاسخگویی  موجب می‌شود تا شخص به انواع بیماری‌های بی درمان و سخت درمان گرفتار شود؛ زیرا خوردن و نوشیدن زیاد در شهوت غذایی، افزایش ارتباط و التذاذ جنسی در شهوت جنسی، انواع بیماری جسمی را موجب می‌شود و بدن شخص را به تحلیل می‌برد. از این رو امام حسن(ع) نسبت به دنیا و لذات آن می‌فرماید: به‌ درستى‌ که‌ نعمت‌ دنیا پایدار نیست‌، نه‌ از آسیبش‌ آسودگى‌ هست‌ و نه‌ از بدیهایش‌ جلوگیرى‌، فریبى‌ است‌ حایل‌ سعادت‌ و تکیه‌ گاهى‌ است‌ خمیده‌ .(تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۳۹)
اما اگر انسان به جای این نوع آزادی که در حقیقت بندگی هواهای نفسانی و بردگی برای اوست، به آزادی خدایی توجه می‌کرد، بی گمان نه تنها از بردگی و بندگی آزاد می‌شد و همه زنجیرهای دست و پاگیر شرافت و کرامت انسانی برداشته می‌شد بلکه آدمی به آرامش و آسایشی دست می‌یافت که در هیچ نوع دیگر آزادی از جمله آزادی دروغین امروزی یافت نمی‌شود.
از این رو در آیات قرآنی آزادی شهوانی، عین بردگی و بندگی دانسته شده(اعراف، آیه 157)، و آزادی حقیقی در بندگی خدا و رهایی از هر غیر او معرفی گردیده است. (همان، و نیز آل عمران، آیه 35)
اگر کسی بخواهد همه چیز را بنده و برده خود ساخته و به خدمت بگیرد و به آزادی و سروری مطلق و عام برسد، می‌بایست بندگی خداوند را بپذیرد و با فراراز هر چیز به سوی خدا(ذاریات، آیه 50)، و اتصال به منبع بی نیازی و غنای مطلق، خود را از فقر ر‌ها کند و به غنای حمید برسد (فاطر، آیه 15) که آزادی مطلق اوست؛ زیرا دیگر نیازی به کسی و یا چیزی ندارد تا در خدمت او باشد و او بر آورده کننده نیازهایش گردد.
از سوی دیگر، انسان اگر بخواهد برای رسیدن به خواسته هایش بردگی و بندگی کند، آیا بهتر این نیست که به جای صد‌ها ارباب به یک رب کامل یعنی رب العالمین پیوند خورد و تنها از یک نفر دستور گیرد به جای آنکه از صد‌ها نفر دستور گیرد؟(یوسف، آیه 39).امام حسن مجتبی(ع)درباره راه رسیدن به آزادی حقیقی می‌فرماید: «مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْء؛ كسى كه خدا را اطاعت و عبادت كند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.( بحار الانوار، ج 68، ص 184)
پس کسی که بندگی خدا نه بردگی او را بپذیرد به آقایی و سروری می‌رسد و همه چیز هستی برده و بنده او خواهد شد و دیگر نیازی ندارد به هر کسی و هر چیزی رو آورد و افزون بر آن سروری اش محدود و مقید و همراه با درد و رنج باشد؛ زیرا آزادی و سروری در سایه بندگی خدا،هم بی پایان و هم به دور از هر گونه درد و رنج و حزن و خوف و مانند آن است.(بقره، آیات 62 و 112 و 277)
راه رسیدن به بندگی خدا
اگر کسی بندگی خدا را بپذیرد به خدایی دست می‌یابد که همه چیز را برای او بی هیچ منتی و تنها از باب رحمت رحمانی و رحیمی فراهم می‌آورد و همه هستی را در خدمت او قرار می‌دهد تا کارهایش را انجام دهد. یعنی هم خودش و هم هستی در خدمت چنین بنده‌ای خواهند بود. امام حسن(ع) راه رسیدن به این مقام را در عبارتی دیگر این گونه توضیح می‌دهد و می‌فرماید: از خدا بر حذر باشید با زیادى‌ یاد او و از خدا بترسید به‌ وسیله‌ تقوى‌ و به‌ خدا نزدیک‌ شوید با طاعت‌، به‌ درستى‌ که‌ او نزدیک‌ است‌ و پاسخگو .(تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۲۹)
پس با ذکر و یاد دایم خدا و تقوای و اطاعت از او می‌توان به مقامی رسید که هم مقام قرب الهی است و هم اینکه خداوند پاسخگوی درخواست‌هایش خواهد بود؛ یعنی تو بندگی خدا کن تا همه بنده تو شوند. در حدیث قدسی آمده است:یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ حَتَّى أَجْعَلَکَ حَیّاً لَا تَمُوتُ. یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ ؛ دیلمی در ارشاد القلوب آورده است: روایت شده که خداوند تعالی در برخی از نوشته‌‌ها و کتبش می‌گوید:‌ای فرزند آدم! من حیات نامیرا هستم؛ در چیزهایی که بدان فرمان داده ام اطاعتم کن تا تو را زنده نامیرا قرار دهم.‌ای فرزند آدم! من به چیزی می‌گویم: باش! پس می‌باشد، اطاعت مرا در آنچه فرمانت دادم بکن تا تو را چون خود قرار دهم و به چیزی بگویی: باش! پس باشد.( نوری،  مستدرک‏الوسائل، ج 11، ص 259، مؤسسه آل البیت، قم، 1408 هـ ق)
مشکل آدمی این است که خودش بی هدف زندگی و عمل می‌کند و گمان برده که خدا نیز بی هدف و بی حکمت ،انسان و جهان را آفریده است؛ اما اگر این مشکل حل شود و بداند خداوندی دانا و حکیم به هدفی جهان و جان را آفریده است دیگر این گونه رفتار نمی‌کرد. دیگر مشکل آن است که فراموش کرده که این هدف همان بندگی و شکرگزاری خدا نسبت به نعمت هایش است و دیگر آنکه فراموش کرده که خدایی که وجودش را آفریده ،در مقام پروردگاری و ربوبیت همه چیز را برای او فراهم می‌آورد و به مقدار و اندازه نیازهایش را تامین می‌کند و به جای آنکه حرص دنیا را بزند و برای آن تلاش کند، به عبادت مشغول شود خداوند نیازهایش را برآورده می‌کند. امام حسن (ع) می‌فرماید: بدانید که‌ خدا شما را بیهوده‌ نیافریده‌ و سر خود ر‌ها نکرده‌، مدت‌ عمر شما را معین‌ کرده‌ و روزى‌ شما را میانتان‌ قسمت‌ کرده‌ تا هر خردمندى‌ اندازه‌ خود را بداند و بفهمد که‌ هر چه‌ برایش‌ مقدر است‌ به‌ او مى‌رسد و هر چه‌ از او نیست‌ به‌ او نخواهد رسید، خدا خرج‌ دنیاى‌ شما را کفایت‌ کرده‌ و شما را براى‌ پرستش‌ فراغت‌ بخشیده‌ و به‌ شکرگزارى‌ تشویق‌ کرده‌ و ذکر و نماز را بر شما واجب‌ کرده‌ و تقوى‌ را به‌ شما سفارش‌ کرده‌ و آن‌ را نهایت‌ رضایت‌مندى‌ خود مقرر ساخته‌  است. (تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۳۴)
البته این سخن به معنی دست رو دست گذاشتن نیست. اینکه انسان جایی بنشیند و بخواهد خداوند، روزی اش را برساند ،طرز تفکر کاملا غلطی است؛ زیرا دنیا دارالاسباب است یعنی جایی است که امور با اسباب تحقق می‌یابد و خداوند برای هر چیزی سببی قرار داده که باید از آن استفاده کرد. از این رو آن حضرت(ع) نسبت به تنبلی و کاهلی هشدار می‌دهد و می‌فرماید: در طلب‌ مانند شخص‌ پیروز مکوش‌ و مانند کسى‌ که‌ تسلیم‌ شده‌، به‌ قدر اعتماد نکن‌ چون‌ به‌ دنبال‌ کسب‌ و روزى‌ رفتن‌ سنت‌ است‌ و میانه‌روى‌ در طلب‌ روزى‌ از عفت‌ است‌ و عفت‌ مانع‌ روزى‌ نیست‌ و حرص‌ موجب‌ زیادى‌ رزق‌ نیست‌. بدرستى‌ که‌ روزى‌ قسمت‌ شده‌ و حرص‌ زدن‌، موجب‌ گناه‌ مى‌شود .(تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۳۶)
از نظر آن حضرت(ع) بهترین شکل عبادت همان شکرگزاری نعمت و بهره درست بردن از آن است و کسی که شکرگزار نعمت‌های الهی نیست آدمی پست و حقیر است. ایشان می‌فرماید: پستى‌ این‌ است‌ که‌ شکر نعمت‌ نکنى‌ .(تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۳۶)
خداوند در آیات قرآنی راه رسیدن به آزادی واقعی یعنی بندگی خود را بیان کرده است. یعنی هم فرموده است که هدف و حکمت از آفرینش انسان و جنیان، بندگی خداست(ق، آیه 56) و هم فرموده است که این بندگی چگونه به دست می‌آید که در همه آیات قرآن توضیح داده شده ؛ چرا که راهنمای هدایت به بندگی است. چنانکه آثار این بندگی و اطاعت را نیز که در سایه هدایت وحیانی الهی به دست می‌آید بیان کرده که از جمله آن‌ها رهایی از هر غم و اندوه و خوف نسبت به کمالات است.(بقره، آیات 37 و 38)
امام حسن(ع) نیز بر اساس همان معیارهای قرآنی می‌فرماید: اى‌ مردم‌ هر کس‌ براى‌ خدا اخلاص‌ ورزد و سخن‌ او را راهنماى‌ خود قرار دهد به‌ راهى‌ که‌ درست‌تر و استوارتر است‌ هدایت‌ مى‌شود و خداوند او را براى‌ آگاهى‌ و هوشیارى‌ توفیق‌ داده‌ و به‌ عاقبت‌ خوش‌ کمک‌ می‌کند.(تحف‌ العقول‌، ص‌ ۲۲۹)
چنین انسانی که راه بندگی را آموخته در حقیقت انسان عاقل و زیرکی است که گلیم خود را از دنیا به درستی بر چیده و نگذاشته است تا پستی‌‌ها و رذایل دنیا او و مرکبش و نشمین‌گاهش را آلوده کند. امام (ع) درباره این دسته افراد می‌فرماید: بیشترین‌ زیرکى‌، ترس‌ از خدا و پرهیزکارى‌ است‌ و بیشترین‌ نادانى‌، عیاشى‌ و شهوترانى‌ است‌ .(حلیه‌ الاولیاء، ج‌ ۲، ص‌ ۳۷)
یعنی کسی که راه را یافته و خداترس و متقی شده می‌داند که درحقیقت عقل خویش را به کار گرفته است؛ اما کسی که به شهوترانی مشغول شده از عقل هیچ بهره‌ای نبرده است.
ترس از مرگ، شاخصه انسان‌های غیر بنده
انسان‌هایی که بنده دنیایند نه بنده خدا، از فردا می‌ترسند؛ زیرا دنیا جای تغییرات است و هر روز کسی می‌میرد و چیزی از میان می‌رود و هیچ خوشی و سلامتی در آن پایدار نیست. آن که الان دارد از فردایش نگران است و همین خود عاملی است که از حال فعلی اش نیز نتواند بهره برد و لذت و خوشی برای او نیست؛ زیرا هر لحظه ترس دارد که سهام بالا و پایین شود، خانه ویران شده و مال از دست برود و جان شیرین بر آید و تیغ مرگ او را درو کند و از زمین برچیند.
آبادگران دنیا از آخرت و فردا به هر شکلی هراسان هستند.شخصى‌ به‌ امام‌ حسن‌ – ع – عرض‌ کرد: اى‌ پسر پیامبر خدا ! چرا ما از مرگ‌ اکراه‌ داریم‌ و آن‌ را دوست‌ نداریم‌ ؟ حضرت‌ فرمود: چون‌ شما آخرت‌ خود را خراب‌ و دنیایتان‌ را آباد کرده‌اید، بنابراین‌ انتقال‌ از عمران‌ و آبادانى‌ به‌ خرابى‌ و ویرانى‌ را دوست‌ ندارید .(بحار الانوار، ج‌ ۴۴، ص‌ ۱۱۰)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر می‌فرماید:  اى‌ پسر آدم‌، از زمانى‌ که‌ از مادر زاییده‌ شدى‌ مشغول‌ نابود کردن‌ عمر خود بوده‌اى‌، پس‌ از باقى‌مانده‌ عمر خود براى‌ آینده‌ ( عالم‌ آخرت‌ ) ذخیره‌ کن‌، به‌ درستى‌ که‌ مؤمن‌ از این‌ دنیا زاد و توشه‌ برمى‌گیرد و کافر خوشگذارنى‌ مى‌کند .و بعد این‌ آیه‌ را تلاوت‌ فرمودند: ” و زاد و توشه‌ برگیرید، به‌ درستى‌ که‌ بهترین‌ توشه‌ تقوى‌ است‌ ” .(کشف‌ الغمه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۷۲)
پس عدم آمادگی ما برای سفر به آخرت ما را نسبت به مرگ هراسان کرده و همواره دلهره مرگ خوشی را از ما سلب می‌کند. اما اگر آماده باشیم و ره توشه گرد آورده باشیم دیگر هراسی نیست. چنانکه آن حضرت(ع) می‌فرماید:  آماده‌ سفر آخرت‌ شو و قبل‌ از فرارسیدن‌ مرگ‌ زاد و توشه‌ خود را فراهم‌ کن‌ و بدان‌ که‌ تو در حالى‌ دنیا را مى‌طلبى‌ که‌ مرگ‌، تو را مى‌طلبد و امروز غم‌ و اندوه‌ فردا را نداشته‌ باش‌ و بدان‌ که‌ هر چه‌ از مال‌ دنیا بیشتر از غذا و خوراک‌ خود به‌ دست‌ آوردى‌ در حقیقت‌ آن‌ را براى‌ دیگران‌ ذخیره‌ کرده‌اى‌ و بدان‌ که‌ اموال‌ حلال‌ دنیا مورد محاسبه‌ قرار خواهد گرفت‌ و اموال‌ حرام‌ دنیا عقاب‌ و مجازات‌ دارد و در اموال‌ شبهه ناک‌ و مشکوک‌ سرزنش‌ هست‌.
دنیا را مانند مردارى‌ فرض‌ کن‌ و آن‌ مقدار از آن‌ برگیر که‌ تو را کفایت‌ کند، پس‌ اگر حلال‌ باشد تو زهد ورزیده‌اى‌ و اگر حرام‌ باشد گناهى‌ مرتکب‌ نشده‌اى‌ چون‌ به‌ مقدار اضطرار و ناچارى‌ استفاده‌ کرده‌اى‌ آنچنان‌ که‌ از مردار به‌ هنگام‌ ناچارى‌ استفاده‌ مى‌شود و اگر در آن‌ عتاب‌ و سرزنش‌ باشد، سرزنشى‌ کم‌ و آسان‌ خواهد بود .(بحار الانوار، ج‌، ۴۴، ص‌ ۱۳۹)
البته این بدان معنا نیست که آدمی برای دنیا اصلا کاری نکند و در گوشه بخزد و در انتظار مرگ بنشیند. آن حضرت(ع) می‌فرماید: براى‌ دنیایت‌ آنچنان‌ رفتار کن‌ که‌ گویا براى‌ همیشه‌ زنده‌اى‌، و براى‌ آخرتت‌ چنان‌ رفتار کن‌ که‌ گویا فردا خواهى‌ مرد .(بحار الانوار، ج‌، ۴۴، ص‌ ۱۳۹)
فرصت زندگی دنیا، فرصت استنثایی و بی‌نظیری است؛ زیرا انسان در این دنیاست که خود را برای ابدیت می‌سازد. دنیا را مکان عمل و آخرت را مکان حسابرسی گفته اند. تنها در اینجاست که می‌توان خود را ساخت و در آخرت این ساخته را می‌توان دید. امام حسن(ع) به مردم هشدار می‌دهد و می‌فرماید: أَلنّاسُ فی‌دارِ سَهْو وَغَفْلَة یعْمَلُونَ وَ لا یعْلَمُون فَإِذا صارُوا إِلى دارِ الاْخِرَةِ صارُوا إِلى دارِ یقین یعْلَمُونَ وَ لایعْمَلُونَ؛  مردم در این دنیا در سراى بى خبرى و غفلت به سر مى‌برند، عمل مى‌كنند و نمى‌دانند. وقتى كه به سراى آخرت رفتند، به خانه یقین مى رسند، آنگاه است كه مى دانند، ولى دیگر عمل نمى كنند.
یعنی دیگر آنجا جایی برای کار نیست بلکه جای دروی اعمال دنیاست.امیرمومنان (ع) نیز می‌فرماید: (وإنَّ الیوم عملٌ بلا حساب، وغداً حسابٌ بلا عمل ؛ امروز عمل بی حساب و فردا حساب بی عمل است.(ارشاد القلوب: ج 1، ص 192)
برخی از کارهای انسان بسیار زیانبار است و راه را بر او می‌بندد و بندگی را از او سلب می‌نماید. از جمله این‌ها کبر، حرص و حسد است. امام حسن(ع) می‌فرماید:  هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ. أَلْكِبْرُ بِهِ هَلاكُ الدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ.  أَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ.  أَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ؛  هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد. تكبّر كه به سبب آن دین از بین مىرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت. حرص كه دشمن جان آدمى است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. حسد كه سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را كشت.( بحار الانوار، ج 78 ،ص 111)
به هر حال، راه بندگی و آزادگی همان است که قرآن و پیشوایان دین گفته اند. اگر کسی بخواهد این راه را برگزیند و فلسفه زندگی اش را بندگی خدا و رهایی از بندگی و بردگی غیر خدا قرار دهد،باید سبک زندگی خاصی را در پیش گیرد که برخی از آن  در اینجا آمده است. البته امام حسن(ع) و دیگر پیشوایان دین توضیحات دقیق و کاملی برای تحقق این امر بیان کرده‌اند که بیرون از حوصله این مقاله است.